پول را هدف اصلی شروع یک کسبوکار موفق قرار ندهیم
مترجم: سعید بقایی
منبع: hbr
برخی از مردم به سیلیکون ولی (Silicon Valley) نگاه میکنند و افرادی را میبینند که به دنبال بخت و اقبال هستند تا به سرعت ثروتمند شوند.
بله، افراد پولکی که در سیلیکون ولی فعالیت میکنند. ولی شما در مورد شرکتهایی که آنها راهاندازی کرده یا حمایت مالی کردهاند، اطلاع ندارید، چون این فعالیتها نتوانستند استعداد قابلتوجهی به خود جذب کنند، از پشتیبانی مالی مناسبی برخوردار شوند یا نظر مشتریان را به خود جلب کنند.
مترجم: سعید بقایی
منبع: hbr
برخی از مردم به سیلیکون ولی (Silicon Valley) نگاه میکنند و افرادی را میبینند که به دنبال بخت و اقبال هستند تا به سرعت ثروتمند شوند.
بله، افراد پولکی که در سیلیکون ولی فعالیت میکنند. ولی شما در مورد شرکتهایی که آنها راهاندازی کرده یا حمایت مالی کردهاند، اطلاع ندارید، چون این فعالیتها نتوانستند استعداد قابلتوجهی به خود جذب کنند، از پشتیبانی مالی مناسبی برخوردار شوند یا نظر مشتریان را به خود جلب کنند.
این نشان میدهد که عامل موفقیت در شروع یک فعالیت پول نیست، بلکه خود هدف است. حامیان مالی که برای خود و سرمایهگذارهایشان ارزش قائل هستند، اشخاصی هستند که دیدگاهشان ایجاد نوعی تغییر در دنیا است.
افرادی که از بیرون به سیلیکون ولی نگاه میکنند، گاه به علت تناقض موجود بین ایدههای شرکتها و انتظارات مالی سرمایهگذاران، دچار سردرگمی میشوند.
جیم بارکسدال، زمانی که رئیس Netscape بود میگفت: «اگر بگوییم هدف یک کمپانی پول است مانند این است که بگوییم هدف زندگی نفس کشیدن است» بیشک اگر شما نفس نکشید، زندگی شما بیمعنی است ولی تاثیری روی هدف زندگی شما نخواهد داشت. اگر به هدفتان باور داشته باشید، پس روحیه اجراییتان شما را وادار میکند تا یک مدل تجاری برای طرح خود ترسیم کنید.
برای رسیدن به اهداف متعالیتان هیچ راه سریعتری وجود ندارد. اما در اینباره نظم خاصی وجود دارد: مدل تجاری در خدمت هدف شما است، هیچ حالت دیگری وجود ندارد. این همان طریقی است که گوگل در دهههای اخیر این حجم از اطلاعات را سازماندهی کرد و فیسبوک دنیای ارتباطات را متحول کرد. ولی برای حامیانی که فقط پول را میبینند، دلایل و راههای زیادی برای توقف کار قبل از کسب موفقیت وجود دارد و به محض یک شکست کوچک از هدف خود دست
میکشند.
در کل، ایجاد یک موسسه از هیچ، کار بسیار دشواری است. گاهی اوقات افراد کار را متوقف میکنند چون دیگر هیچ پولی در کار نیست یا مشتریان از محصول استقبال نمیکنند. شرکت برنامه امنیتی Secret در فضای مجازی، به محض اینکه مشتریان شروع به ترک برنامه آنها کردند، تمام پول باقیمانده را به سرمایهگذاران برگرداند. حالات دیگر از دست کشیدن از کار، آنچنان واضح نیستند. زمانی که یک کمپانی با اهداف اجتماعی با شکست مواجه میشود، بخش اعظم سهام شرکت را میفروشد، تمام حامیان ثروتمند میشوند و گاهی اوقات سرمایهگذاران ضرر زیادی میکنند. ولی این کار هم نوعی تسلیم شدن است؛ تا به حال هیچ یک از شرکتهایی که توانسته باشند دنیا را تغییر دهند، شروع به فروش زودهنگام سهام خود نکرده است. گاهی اوقات اکتساب شرکت به دیگری باعث توقف پروژهها شده و منجر به واگذاری و تعلیق کارمندان میشود.
ترک هدف از راه فروش زودهنگام بسیار خطرناکتر است و زیان بیشتری نسبت به تعلیق کار در شرایط سخت برای سرمایهگذاران خواهد داشت. برای یک سرمایهگذار، از دستدادن تمام سرمایه، نتیجهای قابل پیشبینی است. برای سرمایهگذاران خوب، این امر که ضررها بیشتر از آن است که با کمی موفقیت جبران شود، بدیهی است و یک شرکت با پتانسیل بالا نمیتواند با فروش زودهنگام سهام به موفقیتهای زیادی دست پیدا کند.
لری پیج و سرگئی برین، با دنبال کردن هدفشان-یعنی سازماندهی اطلاعات- گوگل را به این حد از درخشش رساندند. آنها به قدری به هدفشان باور داشتند که پیشنهاد یک میلیارد دلاری یاهو را رد کردند. هماکنون ارزش گوگل بالغ بر ۳۵۰میلیارد دلار است.
همچنین یاهو یک پیشنهاد یک میلیارد دلاری به مارک زاکربرگ برای فیسبوک در زمانی که هنوز یک سایت خصوصی بود و به مردم اجازه عضو شدن نمیداد، ارائه کرد. او این پیشنهاد را رد کرد (در کنار دیگر پیشنهادهای بهتر که گوگل هم شامل آنها بود). هدف او که برقرار کردن ارتباط بین مردم جهان بود، هنوز محقق نشده بود. این شرکت در حال حاضر ۲۰۰ میلیارد دلار میارزد.
تصور کنید گوگل و فیسبوک، هر کدام پیشنهاد یک میلیون دلاری یاهو را قبول میکردند-که به هر حال سود قابلتوجهی است. آیا در داخل یاهو، گوگل میتوانست به اهداف دیوانهوار خود مانند اسکن کردن تمام دنیا و سازماندهی تمام مقالات علمی، دست پیدا کند؟ آیا فیسبوک میتوانست مردم را در سراسر جهان به هم مرتبط کند؟
در هر دو مورد، اهداف اصلی شرکت با موفقیتهای مالی آن در هم پیچیدهاند.
کارکنان هم باید از هدف بزرگ شرکت الهام بگیرند. اگر کارکنان پولکی باشند، با اولین پیشنهاد بهتر که به آنها برسد، ناپدید خواهند شد. برای اینکه سرمایه افراد به یک شرکت موفق میلیارد دلاری تبدیل شود، یک تیم مدیریتی و استعداد کافی برای استقامت در شرایط سخت و عدم فروش زودهنگام شرکت لازم است. سرمایهگذاران با تجربه این مطلب را میدانند- جان دوئر از کمپانی Kleiner Perkins، گاهی در این مورد صحبت میکند که حامیان هدفگرا نسبت به حامیان پولکی به نتیجه بهتری دست پیدا میکنند.
درست است که هر شرکت باید به موفقیتهای مالی و تجاری برسد، ولی علت وجود آن، هدف آن است. اگر آن را در نظر نگیرید، شرکت را از دست دادهاید.
ارسال نظر