اما چرا همچنان همه شرکت‌ها دنبال نیروی کار می‌گردند. اگر اندکی بابت این موضوع آخری شک دارید، کافی است سری به ده‌ها سایت کاریابی بزنید تا با انبوهی از آگهی‌های استخدام در رده‌های مختلف روبه‌رو شوید. حالا که واقعا کار هست و بیکاری هم هست، پس مشکل کجاست؟ شاید پاسخ به این سوال را باید کمبود نیروی کارِ با کیفیت و متخصص دانست. به زعم جامعه کارفرمایی ایران، فاصله گرفتن دانشگاه از صنعت که به نظر می‌رسد هر سال با سرعت بیشتری در حال انجام است، دلیل مهمی از نبودن نیروی متخصص است. تمرکز بر آزمون و تست و امتحان و نپرداختن به مهارت‌های ارتباطی و اجتماعی یا به‌طور کلی مهارت‌های نرم در دانشگاه‌ها خود گواه مهمی بر این موضوع است. این نکته قابل ذکر است که اثرات آموزش‌های مجازیِ بعد از کرونا احتمالا با شدت بیشتری در ایجاد این فاصله نمود پیدا خواهد کرد. تجمیع شرکت‌های بزرگ در شهرهای بزرگ هم یکی دیگر از دلایل عدم استفاده کامل از ظرفیت دانشگاهی است.

طبیعی است گذراندن دوره دانشجویی این امکان را برای دانشجو فراهم می‌کند که در مواقع مختلف امکان مراجعه به محل زندگی خود را در طول ترم به‌صورت محدود یا میانه ترم‌ها به صورت طولانی‌تر داشته باشد. اما استخدام شدن، محدودیت‌های بیشتری برای او به دنبال خواهد داشت که ممکن است خیلی‌ها آن را تاب نیاورند. از طرفی بخش عمده‌ای از کارجویان، مهارت یا امکان ارائه توانایی‌های خود را در تنظیم رزومه یا جلسات مصاحبه را ندارند و در جامعه‌ای که به‌دلیل مسائل عدیده‌ی اقتصادی، بسیار نامطمئن و کوتاه‌مدت شده است، امکان برقراری اعتماد توسط کارفرما ممکن نمی‌شود. نیروهای کاردان علاوه بر تخصص‌های فنی باید افرادی تمام‌کننده باشند، یعنی بتوانند با وجود محدودیت‌ها، وظایفی را که به آنها سپرده می‌شود به سرانجام برسانند و کارفرما را با انبوهی از مشکلات، درگیر مسائل جزئی و روزمره نکنند.

به نظر می‌رسد اگر شرایط حداقلی کارفرما در کارجو دیده شود، آموزش حین خدمت توسط اکثر کارفرمایان پذیرفته شده است؛ اما توسعه کانال‌های کاریابی اینترنتی از یکسو و گسترش واحدهای منابع انسانی شرکت‌ها در قسمت جذب، این امکان را برای کارجویان کاربلد فراهم کرده است که همیشه امکان اخذ پیشنهادهای جذاب‌تر برایشان ممکن باشد. بنابراین شرکت‌ها دائما در حال مبارزه و رقابت در جذب کارکنان هستند. خیلی از رزومه‌هایی که کارجویان این روزها ارسال می‌کنند، برای محک زدن توانایی و صرفا بابت انگیزه‌های مالی ارسال می‌شود. برای هر آگهی استخدامی، ده‌ها رزومه ارسال می‌شود؛ اما تعداد اندکی پاسخ تلفن را می‌دهند و از آن تعدادِ اندک، درصد کمی از افراد برای مصاحبه حاضر می‌شوند و اگر شرکت خوش‌شانس باشد و از افراد باقی‌مانده، کسی را مناسب جایگاه خالی پیدا کند، باز امکان اینکه کارجو کار را قبول نکند بسیار بالاست.

چون کارجویانی که مراحل مصاحبه را طی می‌کنند، اکنون با دست پر به مذاکره با کارفرمای فعلی می‌پردازند و معمولا کارفرما با قول و قرارِ جدید، باعث ماندگاری کارمندان خود می‌شود. در سال‌های اخیر کارفرمایان مساله نگهداشت و ارتقای کارکنان را برای جلوگیری از خروج کارکنان با کیفیت خود، در دستور کار قرار داده‌اند. ترکیب مزایای غیر نقدی مثل امکانات تفریحی، دورکاری، سفر، سهم از سود یا مشارکت در سهام و البته هدایای مناسبتی، امروزه به‌عنوان روش‌های متداول همکاری در شرکت‌ها تبدیل شده است. اما شاید بتوان بزرگ‌ترین دلایل عدم کامیابی شرکت‌ها در جذب نیروی انسانی را در سه موضوع طبقه‌بندی کرد. بازارهای مالی، شبکه‌های اجتماعی و مهاجرت. به نظر نگارنده، گسترش اینترنت در شکل‌گیری هر سه این موضوعات نقش اساسی داشته است. در ادامه مختصرا به بررسی هر یک می‌پردازم:

جهش بورس در سال‌های پایانی دهه۹۰، ظهور رمزارزها و بازارهای مالی جهانی در سال‌های اخیر، جوانان زیادی را که سودای یک‌شبه ره صد ساله رفتن را در سر دارند، به این سوی کشانده است. در کنار افراد زیادی که در این بازارها ضررهای هنگفتی متحمل می‌شوند، هستند کسانی که به درآمد رسیده‌اند و کسب‌وکار خود را در این حوزه راه‌اندازی کرده‌اند. جذابیت این حوزه بسیار بالاست و عملا بخشی از نیروی فعال جامعه به این سمت کشانده شده است.  فراگیرشدن شبکه‌های اجتماعی در ایران این امکان را برای افراد زیادی فراهم کرده است که با هزینه‌ای بسیار کم، کسب و کار شخصی خود را راه‌اندازی کنند و عملا مساله هزینه تبلیغات را برای کسب‌وکارهای شخصی، به مقدار ناچیزی رسانده است. یعنی دقیقا در زمانی که برخی از حقوق‌ها کفافِ هزینه‌های رفت و آمد، غذا و لباس را هم نمی‌دهد، برای یک جوان این امکان فراهم شده است که بر اساس خلاقیت فردی در بستری رایگان خدمتی ارائه دهد که اگر این بستر وجود نداشت، شاید این خدمت هرگز عرضه نمی‌شد.

مهاجرت فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های تراز اول و نخبگان ایران چیز تازه‌ای نیست، اما تورم افسارگریخته‌ سال‌های اخیر به همراه بازتاب نوع زندگی‌ که از غرب تبلیغ می‌شود، نه تنها نرخ مهاجرت نخبگان را بالا برده است، بلکه افزایش مهاجرت فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های معمولی و حتی تکنسین‌ها را نیز به دنبال داشته است. این روزها در برنامه‌ریزی جوانان در کنار احتمالا مساله تناسب‌ِ اندام و ازدواج، موضوع مدرک آیلتس و مهاجرت نیز به هدفی عمومی تبدیل شده است. بی‌شک از مجموع افرادی که به یکی از این سه دسته تعلق دارند، هستند استعدادهای جوان و نابی که از دسترسی شرکت‌ها و کسب‌وکارهای بزرگ خارج شده‌اند؛ افرادی که من آنها را آدم‌های تمام‌کننده می‌نامم.