مسعود یوسفی، روزنامه نگار در روزنامه تجارت نوشت: اذعان نفر دوم اجرایی کشور که از قضا از مدیران باسابقه و با تجربه اقتصادی و اجرایی کشور است به ضعف و ناکارآمدی مدیریت اقتصادی، از حقیقت تلخی خبر می‌دهد که دیریست بر ارکان و اجزاء دستگاه‌ها و بنگاه‌های اقتصادی و تولیدی و صنعتی کشور سایه انداخته و تبعات ناگوار اقتصادی و اجتماعی آن همچون بیکاری، گرانی، فقر، طلاق، فروپاشی خانواده‌ها، اعتیاد و بسیاری آسیب‌های روحی و روانی دامن‌گیر اجتماع شده است.

طی سال‌های اخیر صاحب‌نظران واقتصاددانان پیشنهادها و راهکارهای بسیاری به منظور رفع بحران اقتصادی ارائه داده‌اند اما در مجموع هیچ آبی از این راهکارها و پیشنهادها گرم نشده و گره‌های اقتصادی کم و بیش فروبسته مانده‌اند.

در این میان اما کمتر کسی به این صرافت افتاده است که برای داشتن یک اقتصاد خوب و پربار باید مدیران اقتصادی خوب و کارآمد داشت و تا کارگردانان و مجریان محکم و قوی پای کار نیایند کار اقتصاد مملکت هم راست نخواهد آمد و بهبود پیدا نخواهد کرد؛ هرچند بهترین برنامه‌ها و راهکارها و پیشنهادها هم در دسترس متولیان و دست اندکاران امر اقتصاد و معیشت مردم وجود داشته باشد.

اذعان معاون اول رییس جمهوری به ضعف و ناکارآمدی مدیریت اقتصادی در کشور را باید از معدود دفعاتی دانست که یک مقام ارشد اجرایی و دولتی به آن اشاره کرده است.

حالا این اقرار و اعتراف را چه در زمره خودانتقادی‌های اخیر بهارستان نشینان همچون مسعود پزشکیان و محمود صادقی و مصطفی کواکبیان و دیگر نمایندگان مجلس شورای اسلامی بدانیم که فریادشان از بابت بی‌عدالتی‌ها و مشکلات موجود جامعه بلند شده بود و حالا به دولت هم تسری پیدا کرده است و چه ناشی از واقعیت‌های بغرنج اقتصادی و اجتماعی بدانیم که اسحاق جهانگیری را مجبور به بیان آن کرده است و چه به هر دلیل دیگر، در هر حال یک امر مسلم و بدیهی است که برای اجرای یک هدف و برنامه خوب به یک مجری توانمند و کارآمد نیاز هست.

از این رو همان طور که سردار سرلشگر حاج قاسم سلیمانی به عنوان یک ژنرال ورزیده و مقتدر نظامی توانسته است صفحه جدیدی در مناسبات دفاعی و نظامی کشور و منطقه بگشاید و دوست و دشمن را به تحسین و تمجید خود وادارد تا آنجا که باراک اوباما رییس جمهور پیشین آمریکا در دیدار با حیدر العبادی نخست وزیر عراق در سال ۲۰۱۴ گفته بود: « او دشمن من است ولی من برای او احترام قائل هستم» و همانطور که محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه فرهیخته و توانمند کشورمان پس از یک دوره طولانی تحمل تحریم‌های سنگین و ظالمانه قدرت‌های غربی و علی‌رغم همه سنگ اندازی‌ها و هجمه‌های شمنان خارجی و بدخواهان داخلی با قبول یک مسئولیت سنگین و طاقت فرسا و در پیش گرفتن یک دیپلماسی هوشمندانه و مهندسی شده نه تنها موجبات تنش زدایی میان ایران و غربی‌ها را فراهم آورد، که انزوای آمریکا و رژیم صهیونیستی را نیز باعث شد و اقدامات او تا آنجا تاثیرگذار بود که دشمن قسم خورده‌ای همچون هنری کسینجر استراتژیست قهار و کهنه کار آمریکایی را ناچار به تحسین کرد؛ آنجا که او در صفحه نخست کتابی که به وزیر امور خارجه کشورمان هدیه کرد نوشت: «تقدیم به دشمن قابل احترامم؛ محمدجواد ظریف».

بر اساس این، اگر سرلشگر قاسم سلیمانی و محمد جواد ظریف وزیر را دو راس مثلث توسعه کشورمان محسوب کنیم، راس سوم آن به طور حتم بایستی یک مدیراقتصادی کاربلد، دوراندیش، اصلح و شایسته باشد.

پس در شرایط فعلی به نظر می‌رسد اولی‌ترین و منطقی‌ترین اقدامی که مسئولان بایستی در پی آن باشند کادرسازی و شناسایی و انتخاب افراد با استعداد و تربیت آنها برای در دست گرفتن مناسب اقتصادی در آینده‌ای نزدیک و زمینه سازی برای تامین امنیت اقتصادی کشور است.

نقل است که ماهاتیر محمد معمار مالزی نوین و نخست وزیر پیشین این کشور وقتی به نخست وزیری رسید، یک اقتصاددان عملگرا را به عنوان وزیر اقتصاد برگزید و به او گفت: « من از اقتصاد هیچ نمی‌دانم، فقط یک چیز می‌دانم. توسعه اقتصادی نیاز به آرامش و امنیت دارد. من این دو را فراهم می‌کنم و تو کشور را توسعه ببخش».

همین تدبیر باعث شد تا مالزی از یک کشور تک محصولی به یک کشور توسعه یافته در جنوب شرق آسیا تبدیل شود.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.