با سفر رییسدفتر امنیت ملی سوریه به ریاض قوت گرفت
زمینهسازی برای نشست سهجانبه صلح
بر اساس گزارش ها، تعداد قربانیان جنگ تا سال ۲۰۱۵ بین ۲۲۰ هزار نفر (برآورد سازمان ملل) تا ۳۱۰ هزار نفر (برآورد دیدهبان حقوق بشر) بودهاست. حدود ۷ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر خانه خود را از دست دادهاند. از این تعداد 7/ 1 میلیون نفر به ترکیه، 2/ 1 میلیون نفر به لبنان، ۶۲۵ هزار نفر به اردن و ۲۴۵ هزار نفر به عراق پناهنده شدهاند. به گزارش آژانس خبری دولتی سوریه (سانا) در دیدار معلم و همتای عمانی او یوسف بن علوی بر این نکته تاکید شد که اکنون زمان «تلاشهای سازنده» برای پایان دادن به بحران فراهم شده است. بر اساس این گزارش، فیصل مقداد، معاون معلم، هم او را در این سفر همراهی میکرد. این گزارش میافزاید: مذاکرات عمان پس از دیدار معلم از تهران صورت میگیرد چرا که تلاشهای منطقهای از سوی ایران و روسیه برای حل بحران آغاز شده است. تلویزیون دولتی سوریه به نقل از معلم میگوید کشورش از هر گونه تلاش برای مبارزه با داعش حمایت میکند به این شرط که عملیات با دمشق هماهنگ شود در غیر این صورت «تخلف از حاکمیت سوریه» خواهد بود.
آیا بحران سوریه به خط پایان نزدیک میشود؟
به نظر میرسد مذاکرات سه جانبه میان وزرای خارجه آمریکا، روسیه و عربستان در دوحه اولین گام اجرایی برای حل و فصل بحران سوریه باشد اگرچه مواضع طرفین سختتر از آن بود که در گام اول به تفاهم برسند اما نفس برگزاری این نشست نشان از آغاز تحرکات برای به سامان رساندن بحران سوریه دارد. گام دومی که برای حل بحران اتخاذ شده یا قرار است اتخاذ شود همانا «احتمال» برگزاری نشست میان وزرای خارجه ایران، عربستان و سوریه در مسقط، پایتخت عمان، است. این تحرکات نشان میدهد که طرفهای غربی و منطقهای اولویتهای خود را تغییر دادهاند. اگر تا چند ماه پیش روی سقوط اسد شرط بسته بودند؛ اما واقعیتهای جدیدی در حال رخ نمودن است که برنامه کنار گذاشتن اسد را به تعویق انداخته است. اولین واقعیت تفاهم هستهای ایران و غرب بود. توافق هستهای ایران با غرب ظاهرا باب همکاری با غرب و طرفهای منطقهای بر سر سوریه را گشود. به گزارش خبرگزاری آلمان «با توجه به پیچیدهشدن معادلات در سوریه و بهویژه با حصول توافق میان ایران و آمریکا و غرب بر سر پرونده هستهای، براندازی رژیم سوریه در این چارچوب هم موضوعیت قبلی را ندارد». ظاهرا استفاده از کارت سوریه برای کاهش قدرت مانور و نفوذ منطقه ایران دیگر کارآیی گذشته را ندارد.دومین واقعیت، ظهور داعش در منطقه است.
برخی کارشناسان غربی داعش را «جنبش یک درصدی در جهان اسلام» میپندارند که «قدرتش با سونامی هستهای برابر است». شیراز ماهر، پژوهشگر مرکز مطالعات افراطگرایی و خشونت سیاسی کینگزکالج لندن، پا فراتر گذاشته و میگوید:«پس از حمله مغول به منطقه، حملات داعش بدترین حمله در نوع خود است». حقیقت این است که غرب طی 4 سال گذشته نه تنها نتوانسته داعش را مهار کند بلکه زمینه ساز شکل گیری گروههای دیگری همچون احرار الشام، جیش الفتح، جبهه النصره شده است. به تازگی همگروه دیگری با نام «جبهه اسلامی» که متشکل از گروههای سلفی کمتر تندرو (در قیاس با داعش) و بهویژه احرار الشام است، با پشتیبانی قطر، عربستان و ترکیه تحرکات نظامی و تبلیغاتی گستردهای را شروع کردهاند که بخشی از عقبنشینیهای نیروهای ارتش سوریه زیر فشار آنها بود. این گروه میکوشد تا خود را «آلترناتیو» مناسبی در نظر غرب مطرح کند اما تا کنون راه به جایی نبرده است. سومین حقیقت، شکست استراتژی پنتاگون و سیا برای آموزش نیروهای به اصطلاح «اپوزیسیون میانه رو سوری» است. به گزارش نیویورک تایمز، آمریکا اعلام کرده که عضوگیری برای مسلح ساختن این گروه با مشکل پیش رفته و تعداد معدودی برای این کار جذب شدهاند. از سوی دیگر، مقامهای اطلاعاتی و ضدتروریسم آمریکا بر سر اینکه کدام گروه تروریستی بزرگترین تهدید برای آمریکاست و کدام یک باید در صدر فهرست ضد تروریسم قرار بگیرند دچار اختلاف هستند. به گزارش نیویورک تایمز، آنها مردد هستند که آیا داعش را در صدر قرار دهند یا القاعده و زیرشاخههایش را. این شکاف، نگرانی روزافزونی را بازتاب میدهد مبنی بر اینکه خلافت خودخوانده خطری فوریتر آمریکاست؛ چرا که بهدلیل استفاده بی سابقه از رسانههای اجتماعی و استفاده پیچیده و در عین حال گسترده از پیامهای آنلاین، هواداران خود را تحریک میکند که در سراسر خاک آمریکا دست به حمله بزنند. با این حال، حدود 60 نفر از نیروهایی که در ترکیه آموزش دیدند به تازگی برای عملیات (عمدتا علیه داعش) به شمال سوریه وارد شدند، ولی شماری از آنها، از جمله فرماندهانشان مورد حمله نیروهای وابسته به جبههالنصره قرار گرفته، کشته یا دستگیر شدند. گویی واقعیت عریان در عرصه سوریه، آمریکاییها را به این نتیجه رسانده که دست کم در مرحله اول برنامه کنار گذاشتن اسد را از دستور کار خود خارج کنند. افزون بر این، اخباری از تماسهای پنهانی میان مقامهای سوریه و آمریکا با وساطت عراق به بیرون درز کرده است.
چهارمین حقیقت این است که بهدلیل عدم وجود آلترناتیو برای آمریکا در سوریه، وجود خطر داعش در بیخ گوش اسرائیل و هرج و مرجی که این کشور را در خود فرو برده است غرب ترجیح میدهد اسدی تضعیف شده در قدرت بماند تا این کشور به دست داعش فتح نشود. با توجه به اینکه ۵۰ درصد از خاک سوریه برابر با ۹۵ هزار کیلومتر مربع یا ۹ استان از ۱۴ استان این کشور به دست داعش افتاده است، محاسبات امنیتی آمریکا اولویت سقوط اسد را باز هم به تاخیر انداخته است. خبرگزاری آلمان مینویسد:«آمریکا از همان زمان عقد قرارداد با رژیم اسد برای خلع سلاح شیمیایی سوریه و بهویژه پس از پیشرویهای داعش در عراق، اولویت براندازی این رژیم را کنار گذاشت، بهویژه که نیروی مطلوبی نیز در سوریه برای جانشینی این رژیم ندارد.» این گزارش معتقد است براندازی اسد با توجه به فقدان آلترناتیو، بیش از همه میتواند به قدرتگرفتن داعش بینجامد. آمریکا برای اینکه سوریه به سومالی یا لیبی دوم تبدیل نشود و افزون بر این، امنیت اسرائیل بیش از این به خطر نیفتد ترجیح خود را بر «یک اسد تضعیف شده» گذاشته است «بدون آنکه چشمانداز برکناری او در یک پروسه سیاسی را رها کرده باشند». تردیدی نیست که سقوط اسد موج افراطگرایی را در منطقه تشدید خواهد کرد. در واقع، سقوط اسد سوریه را به کانون قدرت داعش در منطقه تبدیل خواهد کرد و این کشور صادرکننده جریان افراط در منطقه خواهد شد.
غرب و اسرائیل تهدید امنیتی دیگری را برای خود متصور هستند. فعال شدن حزبالله در بلندیهای جولان، اسرائیل را عصبی کرده است. در واقع، حزبالله میکوشد عمق استراتژیک خود را از لبنان به بلندیهای جولان در سوریه منتقل کند تا در صورت حمله صهیونیستها به جنوب لبنان، این امکان برای نیروهای حزبالله میسر باشد تا از جولان اهداف خود را مورد حمله قرار دهند. بنابراین، سقوط اسد دست حزبالله در تحولات لبنان- سوریه را تقویت خواهد کرد و اسرائیل آسیبپذیرتر خواهد شد.
ریاض چه میگوید؟
پس از مرگ ملک عبدالله، پادشاه سابق عربستان، نسل جدید رهبری در این کشور سیاست محافظهکاری را کنار گذاشته و بلندپروازیهای منطقهای را در پیش گرفت. آغاز پادشاهی ملکسلمان مصادف بود با مشتعل شدن جنگ علیه یمن. در واقع، سیاست جدید این پادشاهی بر تقابل با ایران و به اصطلاح «اقمار» ایران در منطقه استوار بود. نسل جدید رهبری در عربستان میخواست با چنگ و دندان نشان دادن به ایران در یمن، کارت تهران را در مناقشه سوریه بسوزاند. اکنون این کشور با گرفتار شدن در بحران سوریه و به تعبیر نیویورک تایمز «آچمز شدن» و نیز گرفتار شدن در کانون دیگری به نام یمن که هیچ پایانی بر آن متصور نیست راضی شده تا به راه حل سیاسی در سوریه تن دهد. موسسه چتم هاوس در گزارشی به قلم «پیتر سالیزبوری» مینویسد محاسبه ریاض در یمن ظاهرا اشتباه از آب در آمد. این کشور به دنبال زمینگیر کردن حوثیها بود اما از آنجا که حوثیها نیرویی چریکی هستند دست برتر را در برابر ارتش کلاسیک عربستان دارند و این در حالی است که ارتش این کشور برای درگیریهای چریکی آموزش ندیده است. چتمهاوس در تحلیل دیگری مینویسد ریاض برای امتیازگیری در سوریه کارزار یمن را به راه انداخت تا اقمار ایران را تحت فشار قرار دهد. از سوی دیگر، فعال شدن داعش در سرزمین آبا و اجدادی خود- عربستان- فشاری مضاعف بر ریاضنشینان وارد آورده است.
حملات پیاپی نیروهای داعش در این کشور بر چالشهای سیاست خارجی ریاض افزوده است. نکتهای که در تحولات اخیر منطقه تا حدی نادیده گرفته شده این است که در یارگیریهای جدید ریاض و دوری این کشور از ایالات متحده، شاهزادههای سعودی به روسیه نزدیکتر شدهاند. اگرچه چندی پیش گزارشی از مسکو تایمز منتشر شد که به دیدار محرمانه رئیس جمهوری روسیه با سفیر ترکیه در مسکو میپرداخت که در این دیدار پوتین هشدارهای شدیدی به ترکیه و متحدان عرب این کشور داد اما به نظر میرسد سفر تیم 500 نفره سعودی با دو جت به روسیه کار خود را کرد. ظاهرا نزد سردمداران ریاض، دمشقستیزی و کنار گذاشتن اسد جذابیت خود را تا حدی از دست داده و آنها هم به راه حل سیاسی روی آوردهاند. خبرگزاری آلمان در گزارشی به سفر علیمملوک، رئیس دفتر امنیت ملی سوریه اشاره میکند که با وساطت مسکو به ریاض رفت. این دیدار در 4 سال گذشته بیسابقه بود. خبرگزاری آلمان مینویسد:«در چنین شرایطی است که برخی تحرکات دیپلماتیک غیرمتعارف در منطقه معنا و مفهوم بیشتری پیدا میکند... ریاض از تایید یا تکذیب این دیدار خودداری میکند، ولی سوریه و روسیه به برملا شدن آن روی خوش نشان داده و شاید خود در این برملاشدن نقش داشتهاند.»
بر همین اساس روزنامه الحیات بهنقل از منابع عربستانی اعلام کردند که علی مملوک، رئیس دفتر امنیت ملی سوریه هفتم ژوئیه گذشته با مسوولان عربستانی در جده دیدار کرد؛ دیداری که به «دیدار معجزهآسا» معروف است. عربستان میگوید شرط نخست برای صلح، عقبنشینی نیروهای مقاومت در ازای توقف حمایت از مخالفان است تا راهکار سوریه یک راهکار سوری- سوری باقی بماند و راه را برای برگزاری انتخابات ریاستجمهوری و پارلمانی با نظارت سازمان ملل هموار سازد. این گزارش میافزاید:«دیدار وزیر دفاع و نایب ولیعهد عربستان با عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهوری مصر و توافق آنها برای باقیماندن ولو موقت اسد در رأس دستگاه حکومتی سوریه نیز در همان راستای دیدار مملوک از عربستان معنا مییابد.» اکنون به نظر میرسد کشورهای غربی و طرفهای منطقهای هم کم و بیش به این نتیجه رسیدهاند که راهحل سیاسی در سوریه را به رفتن اسد گره نزنند و تحقق این خواست را به مراحل بعدی واگذارند. سفر ولید معلم به عمان و دیدار او با مقامهای این کشور، عدم تبعیت اتحادیه عرب از عربستان، نزدیکیهای برخی کشورهای عربی مانند مصر و کویت به دمشق، به سرانجام رسیدن پرونده هستهای ایران و فعال شدن تهران در مناقشات منطقهای، تعامل احتمالی جبهه مسکو- تهران- واشنگتن، تبدیل سوریه به کانون بحران و صادرکننده تروریسم در منطقه تمام طرفها را به راه حل سیاسی نزدیک کرده است.
داعش یا القاعده: مساله این است
جایگاه داعش در فهرست تهدیدات امنیتی آمریکا ارتقا یافته است و این گروه در حال پر کردن جای القاعده در لیست سیاه آمریکا است. نشانه این مساله نیز اختلاف نظرهایی است که میان مقامهای اطلاعاتی آمریکا در مورد مبارزه با گروهای تروریستی به وجود آمده است. بهدلیل اهمیت این اولویت، آمریکا سعی میکند با راه انداختن جریان دیپلماسی برای حل بحران در شام تمام توان و انرژی خود را برای مبارزه با داعش به عنوان مهمترین تهدید امنیت ملی آمریکا صرف کند. به همین دلیل هم هست که مقامهای اطلاعاتی میگویند «مرکز ملی ضدتروریسم» توجه تحلیلگران را از تهدید بلندمدت گروههای افراطی به سوی داعش معطوف کرده است.
مقامهای آمریکایی میگویند این بحثی سیاه- سفید میان کسانی که بیشتر نگران القاعده هستند (به عنوان مهمترین تهدید برای سرزمین اصلی) و کسانی که بیشتر نگران داعش هستند نیست. هر دو محل نگرانی هستند. مساله، بیشتر تغییر در میزان تاکید است. اف. بی.آی، وزارت دادگستری و وزارت امنیت داخلی بیشتر نگران افزایش خطر و تهدید از سوی داعش هستند درحالی که پنتاگون، آژانسهای اطلاعاتی و مرکز ضد تروریسم ملی- تمرکز بیشتری بر تهدیدات خارجی دارند- بیشتر نگران فعالیتهای خارجی القاعده هستند. به گزارش نیویورک تایمز، کاخسفید بیشتر مایل به تاکید بر تهدیدات از سوی داعش است. بهتازگی «لیزا موناکو»، مشاور امنیت داخلی و ضد تروریسمِ اوباما، نسبت به آن چیزی هشدار داد که «تهدید منحصربهفرد» داعش برای آمریکا خوانده میشود. هنوز بحث در این رابطه ادامه دارد و تغییر مهمی در منابع مالی و کادر برای تمرکز بر این یا آن گروه صورت نگرفته است. این اولین بار است که مقامهای آمریکایی در مورد چنین مسائلی بهطور آشکار بحث میکنند. درک اینکه ایالات متحده چقدر منابع را صرف فعالیتهای ضد تروریستی میکند دشوار است. با این حال، مقامهای ارشد آمریکایی میگویند برنامههای ضدتروریستی از بیش از ۱۰۰ هزار نفری که برای آژانسهای اطلاعاتی کار میکنند تقریبا یک نفر از هر ۴ نفر را به استخدام میگیرد و این تقریبا یک سوم از بودجه سالانه ۵۰ میلیارد دلاری اطلاعاتی را به خود اختصاص میدهد. حدود ۳۴۰۰ سرباز آمریکایی در عراق به نیروهای عراقی در مبارزه با داعش کمک میکنند درحالی که ۹۸۰۰ سرباز آمریکایی در افغانستان به نیروهای امنیتی این کشور در مبارزه با طالبان، القاعده و سایر افراطگرایان کمک میکنند.
«جیمز بی. کامی»، مدیر اف.بی.آی، در کنفرانس امنیتی آسپن در کلرادو گفت که داعش «بزرگترین خطر» برای آمریکاست. رهبران ارشد داعش- برخلاف القاعده- اولویت خود را سازمان دادن حمله به غرب قرار ندادهاند. در عوض، داعش آحاد افراد جامعه غرب را تحریک کرده که چنین حملاتی را در غرب انجام دهند. دادستان آمریکا هم در ABCNews اعلام کرد که «داعش تهدیدی جدیتر از القاعده است». تحلیلگران آمریکایی میگویند داعش به همان سرعتی که نیروهایش در عراق و سوریه به دست نیروهای آمریکایی و متحدانش کشته میشوند، به همان سرعت هم مبارز جایگزین میکند. این گروه اکنون بیش از 31 هزار مبارز دارد. بر خلاف القاعده، داعش سرزمینهایی را در کنترل دارد، خدمات مدنی ارائه میدهد و دارای زیرساختهایی است. وزارت خزانه داری آمریکا میگوید این گروه بودجه خوبی دارد و نزدیک به یک میلیارد دلار در سال درآمد نفتی دارد. داعش همچنین در مناطق جغرافیایی تکثیر شده است. مقامهای فعلی و قبلی ضد تروریسم و اطلاعاتی و نیز قانونگذاران میگویند که خطرات داعش جدیتر و واقعیتر است؛ تهدید آنها پیچیدهتر بوده و مستلزم استراتژی دقیقی است.
ارسال نظر