مهر- سرانجام بعد از گذشت بیش از یک سال از محاکمه سران حزب بعث در یک دادگاه جنجالی که با ترور مداوم مسوولان دادگاه، وکلا و دادستان‌های این محکمه، مواجه بود، حکم اعدام صدام حسین صادر شد و به زودی به مرحله اجرا در خواهد آمد، بی‌شک حذف دیکتاتور عراق از صحنه شطرنج سیاسی عراق و منطقه، پیامدهای مهمی‌بر جای خواهد گذاشت. می‌توان اینگونه پیش‌بینی کرد که عراق بعد از صدام، یک دوراهی بزرگ را در پیش رو دارد: یا یک دوره جدید و گسترده از ناامنی و آشوب و تروریسم و جنگ‌های فرقه‌ای در عراق آغاز خواهد شد یا حذف صدام باعث خواهد شد که توازن شکننده فعلی و تعامل ناشی از تقسیم قدرت فعلی بین گروه‌های مذهبی-سیاسی عراق تثبیت شود و اگر مدل فعلی تقسیم قدرت بین نیروهای سیاسی بتواند پس لرزه‌های ناشی از حذف صدام را تحمل کند، می‌توان اینگونه گفت که این «مدل»، تقریبا در عراق امروز تثبیت شده است و مدلی است که حداقل برای دهه آینده در عراق، قابل تداوم خواهد بود.

در واقع اعدام صدام وقتی می‌تواند بیشترین اثر را در سپهر سیاسی عراق برجا بگذارد که با حذف دیکتاتور بعثی، ائتلاف و همسویی ناپیدا و غیررسمی ‌بخش‌هایی از «اهل سنت» عراق و جریان «تروریستی وهابی-سلفی» که هردو، علقه‌هایی نسبت به نظم سابق عراق و نماد آن «صدام» دارند، از بین برود.

واقعیت این است که کاریزمای صدام حسین به عنوان رییس یک کشور عربی با ژست‌های ضد آمریکایی و ضداسرائیلی رادیکال، به خصوص آنکه «قربانی» حمله آمریکا هم شد، از یک سو مورد استفاده جریان تروریستی برای تداوم فعالیت‌های خود در عراق قرار می‌گیرد و از سوی دیگر بخش مهمی‌از اقلیت اهل سنت عراق، «صدام حسین» را به عنوان نماد حاکمیت اقلیت سنی بر عراق به یاد می‌آورند، حذف صدام که منجربه شکستن این همسویی مخرب می‌شود، نوید بخش افق روشنی در پیش روی عراق و اضمحلال جریان پیچیده تروریستی در این کشور می‌تواند باشد.

از منظری دیگر باید توجه داشت اعدام صدام در شرایطی و توسط دولتی انجام می‌شود که رییس‌جمهور آن «کرد» و نخست وزیر آن «شیعه» هستند، این موضوع می‌تواند توازن فعلی موجود عراق را به خصوص به ضرر «کردها» به هم بزند و حداقل باعث ایجاد حساسیت بین دیگر کشورهای عربی شود، مخالفت مداوم و علنی جلال طالبانی، رییس‌جمهور عراق با اعدام صدام و اعلام این نکته که هرگز حکم اعدام صدام را امضاء نخواهد کرد (از ابتدای تشکیل دادگاه صدام) نشان از این مساله دارد که طالبانی به خوبی از پیچیدگی‌ها و دشواری‌های اعدام دیکتاتور سابق عراق، مطلع است و در عین حال نیز می‌خواهد وجه اعتباری خود به عنوان یک تحصیلکرده رشته حقوق در نزد افکار عمومی‌جهانی حفظ کند.

اعدام صدام در جهان عرب چنین معنا و مفهومی‌دارد که «رییس سابق یک کشور عربی توسط غربی‌ها سرنگون و دستگیر و اعدام می‌شود» این مفهوم، احتیاط سران محافظه کارعربی را نسبت به اهداف غرب و به خصوص آمریکا در خاورمیانه را بیشتر می‌کند و باعث تنهایی بیشتر آمریکا در منطقه خواهد شد.

مخالفت سریع اتحادیه اروپا با صدور اعدام صدام، نیز از همین دست است، «تکان‌های شدیدی» که عراق بعد از اعدام صدام، متحمل خواهد شد، باعث می‌شود اروپا برای دور ماندن از عواقب آن و پرداخت هزینه‌های آن، چنین موضع گیری‌های محتاطانه ای را در پیش گیرند و ترجیح دهند که آمریکا به تنهایی در میدان عراق، هزینه دهد و البته از منافع آن نیز استفاده کند، چرا که صدور حکم اعدام برای صدام در آستانه انتخابات کنگره ایالات متحده، یک برگ برنده قابل تامل برای جمهوری خواهان خواهد بود.

اگر عراق بعد از اعدام صدام حسین، به سمت ثبات و اضمحلال تروریسم پیش نرود و آتش جنگ‌های فرقه‌ای شعله‌ورتر شود و جمهوری خواهان آمریکایی هم نتوانند از این برگ برنده، استفاده مطلوب کنند، باید پذیرفت که «بوش» و هیات حاکمه محافظه کار آمریکا، بزرگ‌ترین و تاریخی‌ترین بازنده مساله عراق خواهند بود، شکستی که هزینه‌های سنگین ودراز مدت آن مستقیما «آمریکا» را هدف خواهد گرفت، «تکان‌های شدیدی» که عراق بعد از صدام، با آن مواجه است، به حدی قوی است که می‌تواند عراق را تا سرحد «تجزیه» نیز پیش ببرد و همین حساسیت واقعی شرایط موجود را نشان می‌دهد.