مبدع اصل شتاب
آلبرت آفتالیون (1956-1874) اقتصاددان فرانسوی سال‌های متمادی کوشید تا نظریه دورهای تجاری را تنظیم کند. او ابتدا، روی عقاید اقتصادی سیسموندی مطالعاتی انجام داد و مقالاتی راجع به مازاد تولید نوشت. سپس کتاب مفصلی تحت عنوان بحران اضافه تولید تالیف کرد که در سال 1913 در دو مجلد منتشر شد. انگیزه تالیف این اثر، موضوع اصل شتاب بود که در نظریه تقاضای القایی بوم - باورک مورد اشاره قرار گرفته بود. مطابق اصل شتاب، هرگونه تغییر در تقاضای کالاهای مصرفی باعث تغییر شدیدتری در تقاضای کالاهای سرمایه‌ای می‌شود. اصل شتاب در سال 1917 توسط اقتصاددان دیگری به‌نام جان موریس کلارک نیز کشف گردید و او آن را به این نام موسوم کرد.

فرآیند غیرمستقیم تولید نیز توضیحی برای این پدیده است که چرا سقوط قیمت‌ها بعد از یک دوره افت تولید، باعث رونق دوباره اقتصاد نمی‌شود و ممکن است به سقوط بیشتر تولید منجر گردد. علت آن، به کارگیری عوامل تولید توسط کارفرمایان با قیمت‌های بالاتری است که در گذشته توجیه داشته و همین امر موجب ضرر و زیان آنان می‌شود و لاجرم به افت سرمایه‌گذاری منتهی می‌گردد. البته فقط نظریه سرمایه بوم - باورک نبود که آفتالیون را به اصل شتاب رهنمون شد، بلکه توجه آفتالیون به نظرات فون میزس نیز معطوف بود که می‌گفت ارزش کالاهای مصرفی بازتاب ارزش کالاهای سرمایه‌ای است. تنها کاری که آفتالیون کرد این بود که دریافت تغییر قیمت کالاهای مصرفی باعث تغییر شدیدتر در قیمت کالاهای سرمایه‌ای می‌شود، چرا که فرآیند تولید فرآیندی طولانی است. از این‌رو نظریه آفتالیون را باید ادامه نظرات مکتب اتریش به حساب آورد، در عین حال که با این نظرات تمایزهایی نیز دارد. برای مثال میزس و هایک که از پیشروان مکتب اتریش هستند، معتقد بودند که اعطای بیش از حد اعتبارات بانکی از طریق تغییر نرخ بهره، باعث طولانی شدن دوره تولید و لاجرم افت فعالیت‌ها می‌گردد.
آفتالیون در سال 1874 در بلگراد متولد شد و در فرانسه تحصیل کرد. او از سال 1904 تا 1920 استاد دانشگاه لیل و از 1920 تا 1940 استاد دانشگاه پاریس بود. آفتالیون علاوه بر کارهایی که در زمینه دورهای تجاری کرده، کتاب‌های متعددی در زمینه اقتصاد پول تالیف کرده که در آن به نقد نظریه مقداری پول و مکانیزم جریان پول مسکوک که توسط دیوید ریکاردو و دیوید هیوم عنوان گردیده، پرداخته است.

پیروز در برابر کینز
آرتور پیگو که از سال ۱۹۰۸ تا ۱۹۴۳ استاد کرسی اقتصاد سیاسی دانشگاه کمبریج بود، به خاطر بیان نظریه قدیمی رفاه اقتصادی شهرت فراوان دارد. کتاب نظریه بیکاری پیگو که در سال ۱۹۳۳ منتشر شد، به کینز امکان داد که از آن به عنوان یک متن اقتصاد کلاسیک نمونه استفاده کند و اقتصاد کلاسیک را مردود بداند. پیگو که غیرمنصفانه زیر تازیانه کینز قرار گرفته بود، در پایان عمر متواضعانه اعتراف کرد که کینز تا حدود زیادی در رد نظریه اقتصاد کلاسیک محق بوده است.
پیگو در کتاب اصلی خود اقتصاد رفاه که در سال 1920 به چاپ رسید، مفهوم تاثیر عوامل خارجی بر اقتصاد را که توسط مارشال مطرح شده بود شرح و بسط داد و به صورت نظریه مداخله دولت مطرح ساخت. تاثیر عوامل خارجی، یعنی اینکه مثلا عمل غیرارادی یک عامل اقتصادی باعث سود یا زیان عوامل دیگر شود و در نتیجه هزینه یا سود «خصوصی» یک فعالیت اقتصادی با هزینه یا سود «اجتماعی» آن تفاوت داشته باشد. او معتقد بود که نارسایی عملکرد بازار در این موارد مداخله دولت را به شکل اخذ مالیات، یا پرداخت کمک مالی برای پر کردن شکاف میان سود یا زیان‌ بخش خصوصی و عمومی الزامی می‌سازد. امروزه، نظریه دولت مداخله‌گر در امور اقتصادی چنان در تار و پود زندگی سیاسی ما نقش بسته که نارسایی‌های بدیهی آن ممکن است در نگاه اول به چشم نیاید. تنها در سال‌های اخیر است که اقتصاددانان به تدریج متوجه شده‌اند که نارسایی عملکرد بازار دلیل کافی برای مداخله دولت به حساب نمی‌آید، چرا که مالیات‌ها و کمک‌های مالی دولت خود می‌تواند میان منافع و زیان‌های بخش خصوصی و عمومی شکاف ایجاد کنند. در واقع، گفته می‌شود همان‌طور که بازار می‌تواند دارای نارسایی باشد، عمل دولت هم مشمول نارسایی است.کتاب اقتصاد رفاه پیگو در واقع بیان همان اقتصاد رفاه قدیمی است به این مفهوم که پیگو مقایسه مطلوبیت میان افراد را به مثابه یک کار عملی، کاملا درست می‌دانست. لذا، نتیجه می‌گرفت که هر گونه افزایش درآمد ملی که باعث نشود درآمد افراد فقیر به افراد غنی منتقل گردد، نوعی بهبود رفاه اقتصادی است. طبعا در تصمیم به این که در موارد خاص، چه کسی فقیر و چه کسی غنی محسوب می‌شود، اختیاری عمل می‌کرد.


پیگو در سال 1877 در شهر راید در جزیره ویت در جنوب انگلستان متولد شد و فرزند یک افسر بازنشسته ارتش بود. او در عنفوان جوانی بورس تحصیلی مدرسه مشهور هارو را به دست آورد و از همان جا برنده بورس تحصیلی کالج کینگز در دانشگاه کمبریج شد. پیگو در سال 1901 با نوشتن پایان‌نامه خود تحت عنوان رابرت براونینیگ به عنوان آموزگاری مذهبی فارغ‌‌التحصیل شد و همین پایان‌نامه به عنوان اولین اثر او به چاپ رسید. پیگو در همین سال تدریس اقتصاد را در دانشگاه کمبریج شروع کرد، کاری که بدون وقفه تا جنگ جهانی دوم ادامه داشت. در ابتدا پیگو به عنوان سخنرانی برجسته شناخته شد و اصرار او به دانشجویان که «هر چه بخواهید آلفرد مارشال گفته است» در اشاعه اقتصاد مارشالی در سال‌های بین دو جنگ نقش عمده‌ای ایفا کرد. آثار اولیه او از جمله تعرفه‌های گمرکی که در سال 1903 تالیف کرد، صلح صنعتی که در سال 1905 به چاپ رسید و عوارض بر کالاهای وارداتی که در سال 1906 منتشر شد، تاثیر زیادی در کسب کرسی مارشال در اقتصاد در اوایل دهه 1930 نداشتند. لیکن، کتاب‌های ثروت و رفاه در سال 1912، و بیکاری در سال 1914 نخستین نشانه‌های قدرت او در علم اقتصاد بود که با تالیف اقتصاد رفاه (که در واقع بازسازی اثر قبلی او ثروت و رفاه بود) تثبیت شد. کتاب مقالاتی در اقتصاد کاربردی، نوسانات صنعتی و مطالعه‌ای در مالیه عمومی که به ترتیب در سال‌های 1923، 1927 و 1928 منتشر شدند، دیگر آثار پیگو هستند.
پیگو از سال ۱۹۲۷ به‌دلیل بیماری و ضعف قوای بدنی فعالیت‌های تدریس و تالیف را به شدت کم کرد. او از کوهنوردی که مشغله ایام جوانی‌اش بود دست کشید و به تدریج از امور علمی دور شد، در عین حال به خاطر فراموشکاری و ظاهر پریشان حال مشهور خاص و عام شده بود. با این حال، آثار او هرگز به کلی متوقف نشد.
کتاب بداقبال نظریه بیکاری را در سال 1933 نوشت و به دنبال آن اقتصاد دولت ایستا و اشتغال و تعادل را به ترتیب در سال‌های 1935 و 1941 منتشر کرد. در عین حال جزوات کوتاه بسیاری از جمله سوسیالیسم در مقابل سرمایه‌داری در سال 1937، درآمد: مقدمه‌ای بر اقتصاد در سال 1946، انحراف از اشتغال کامل در سال 1947، حجاب پول در سال 1949، بازنگری نظریه عمومی کینز در سال 1950 و مقالاتی در اقتصاد در سال 1952 از پیگو به چاپ رسیدند.
شاید پیگو بیش از هر اقتصاددان دیگری دست‌کم گرفته شده باشد. تنها در سال‌های اخیر است که از او در مقابل انتقادات کینز در کتاب نظریه عمومی دفاع شده است. در واقع آنچه کینز از کتاب نظریه بیکاری پیگو استنباط کرده است همانی نیست که منظور نظر پیگو بوده است. به خصوص پیگو هرگز نگفته است که تنها چاره «بحران بزرگ» دهه ۱۹۳۰، پایین آوردن دستمزد‌ها بوده است. پیگو هم مثل کینز معتقد بود که دستمزد‌های واقعی را عملا نمی‌توان خیلی پایین آورد و نیز امور عمومی را چاره‌ای برای رفع بیکاری می‌دانست. از سوی دیگر، دشوار است که بتوان نظریه‌ای منسجم و عملی در مورد بیکاری در کتاب مورد اشاره پیگو که یکی از دشوار‌ترین و تجریدی‌ترین آثار او است، پیدا کرد. بسیاری از آثار پیگو حاوی نکاتی است که بعدها در علم اقتصاد و به خصوص نظریه پولی مورد توجه قرار گرفت. برای نمونه پیگو در کتاب بیکاری مفهوم «ضریب بودجه متعادل‌» را مطرح کرده که کینز ۲۳سال بعد به او رشک برده است و نیز در مقاله‌ای که در سال ۱۹۱۷ تحت عنوان ارزش پول نوشت، مفهوم «اثر موازنه واقعی» را مطرح کرد که اقتصاددان دیگری به نام پاتینکین در کتاب مشهور پول، بهره و قیمت‌ها که در سال ۱۹۵۶ تالیف کرد، به نام خود شرح و بسط داده است. لیکن به هر حال، دستاورد فراموش‌نشدنی پیگو همان کتاب اقتصاد‌رفاه است.

اقتصاددانی که دیر شناخته شد
جان هیکس و روی آلن در سال 1934 نظریه جدید رفتار مصرف‌کننده را به جای مفهوم مطلوبیت نهایی بر مبنای مفهوم بی‌تفاوتی معرفی کردند. یکی از جنبه‌های این نظریه این بود که اثر تغییر تقاضا روی قیمت، به دو بخش اثر درآمد و اثر جایگزینی تفکیک می‌شود که منحنی تقاضا را شیب منفی بیشتری می‌دهند. اما، در عین حال تحت شرایط معینی می‌توانستند اثر یکدیگر را خنثی کرده و باعث شوند که منحنی تقاضا شیب مثبت پیدا کند. این موضوع به حل مساله مارشال در مورد کالاهای گیفن و یا به قول هیکس و آلن کالاهای پست، منجر گردید و افزون بر این توضیح روشنی در مورد شیب منفی منحنی عرضه نیروی کار داد که قبلا به صورت معما درآمده بود.
بیش از دو سال از انتشار مقاله هیکس و آلن نگذشته بود که آلن دریافت که مطلب مورد اشاره آنان تقریبا ۲۰ سال پیش از آن، یعنی در سال ۱۹۱۵ توسط یوگن اسلاتسکی (۱۹۴۸-۱۸۸۰) که یک اقتصاددان و آمارشناس روسی بود هم به بیانی توصیفی و هم ریاضی در یک نشریه ایتالیایی غیر‌مشهور ارائه شده است. آلن فورا حق مطلب را ادا کرد و تمامی نظریه هیکس- آلن را به جز نمودار هندسی مشهوری که آنان برای منحنی‌های بی‌تفاوتی طرح کرده بودند به اسلاتسکی نسبت داد.


این تنها موردی نیست که اسلاتسکی به کشف مطلبی پرداخته که مورد توجه دیگران قرار نگرفته است. در سال ۱۹۱۳ اسلاتسکی مقاله‌ای در مجله انجمن سلطنتی آمار در مورد معیار برازندگی خطوط رگرسیونی نوشت که شباهت عجیبی به مقاله‌ای داشت که ۹ سال بعد توسط ر.و.فیشر آمارشناس معروف نوشته شد. نوشته‌های بعدی اسلاتسکی همگی در زمینه نظریه احتمالات و نظریه فرآیندهای استوکاستیک بود و توجه او به مسائل اقتصادی علی‌الظاهر با انتشار مقاله سال ۱۹۱۵ فروکش کرده بود.
اسلاتسکی در سال 1880 در روسیه متولد شد و فرزند یک معلم مدرسه بود. او در سال 1899 برای مطالعه ریاضیات وارد دانشگاه کیف شد، لیکن سه سال بعد به دلیل فعالیت‌های انقلابی از دانشگاه اخراج گردید.
اسلاتسکی در سال ۱۹۰۳ به انستیتوی فنی مونیخ وارد شد تا مهندسی بخواند ولی در سال ۱۹۰۵ قبل از اتمام تحصیل به روسیه بازگشت. او در سال ۱۹۱۱ بالاخره از دانشگاه کیف فارغ‌التحصیل شد و در سال ۱۹۱۸ دومین مدرک خود را در رشته اقتصاد گرفت. به عبارت دیگر، مقاله مشهور سال ۱۹۱۵ اسلاتسکی تنها یکی دو سال پس از شروع به تحصیل اقتصاد نوشته شده است. او در سال ۱۹۱۸ برای تصدی کرسی استادی اقتصاد سیاسی به انستیتوی بازرگانی کیف پیوست و در سال ۱۹۲۶ به «انستیتوی‌وقایع» شهر مسکو رفت که توسط اقتصاددانان مشهور کندراتیف اداره می‌شد. اسلاتسکی از سال ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۴ عضو انستیتوی مرکزی هواشناسی مسکو و از سال ۱۹۲۴ تا هنگام فوت در سال ۱۹۴۸ در انستیتوی ریاضی آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی کار می‌کرد.