آیا برای پذیرش مهاجر می‌توان به بازار اتکا کرد؟

منبع: اکونومیست

مترجم: مصطفی جعفری

بکر: به فروش رساندن ویزا کارآتر است

مردم آفریقای شمالی زندگی خود را به خطر می‌اندازند تا از مدیترانه بگذرند و به اروپای جنوبی وارد شوند. مکزیکی‌ها نیز پول زیادی می‌پردازند تا بتوانند از مرز رد شده، پا به خاک ایالات متحده بگذارند. افغان‌ها مدت‌ها در محیطی کثیف زندگی می‌کنند تا بتوانند وارد انگلستان شوند. به نظر می‌رسد که در هر جای جهان کسانی هستند که تلاش می‌کنند وارد کشور دیگری شوند.

حتی کسانی که می‌خواهند به طور قانونی و با هدف کار کردن وارد کشور دیگری شوند نیز در بسیاری از کشورها با موانع زیادی رو به رو هستند. ۷۰ درصد کسانی که وارد آمریکا می‌شوند ویزای کاری دارند، اما تنها ۶/۵ درصد از کسانی که وارد ایالات متحده، سرزمین فرصت‌ها، می‌شوند ویزای کاری دریافت کرده‌اند. بقیه با کمک یکی از افراد خانواده شان که در این کشور به سر می‌برد به آمریکا مهاجرت می‌کنند.

سهمیه سالانه ویزای آمریکا برای افراد بسیار ماهر طی چند هفته تمام می‌شود. آنچه واضح است این است که تعداد کسانی که می‌خواهند به دنیای ثروتمند وارد شوند، بسیار بیشتر از تعداد کسانی است که موفق به این کار می‌شوند.

گری بکر در سخنرانی‌ که روز ۱۷ ژوئن در موسسه امور اقتصادی که یک اتاق فکر معروف در لندن است، ایراد کرد، پیشنهاد داد که برای حل این مشکل باید «راه‌حلی رادیکال» در دستور کار قرار بگیرد. گری بکر برنده جایزه نوبل اقتصاد، در زمینه کاربرد علم اقتصاد در حوزه‌هایی مانند تبعیض، جرم و خانواده پیشرو بوده است. در پاسخ‌های او، همواره بر مکانیزم‌های بازار تکیه می‌شود. آقای بکر معتقد است که برای حل مساله مهاجرت راه‌حلی ارائه نشده است، چون قیمتی وجود ندارد که عرضه و تقاضا را با هم هماهنگ کند. بنابراین پیشنهاد می‌دهد که دولت‌ها می‌توانند از اصول اقتصادی استفاده کنند تا ویزاها را یا با فروش حق مهاجرت در قیمتی که تعداد بهینه‌ای از مهاجران را به خود جلب می‌کند یا با به حراج گذاشتن ویزاهای مهاجرتی، به گونه‌ای اقتصادی تخصیص دهند.

با برقرار کردن چنین قیمتی، کسانی موفق به مهاجرت می‌شوند که بیش از همه مایل به این کارند. آقای بکر می‌گوید مهاجران موفق حتی بعد از پرداخت هزینه گرفتن ویزا وضعیت بهتری نسبت به کسانی دارند که از این کار ناکام مانده‌اند. او به این نکته اشاره می‌کند که کشوری که این مبالغ را دریافت می‌کند نیز منفعت می‌برد. با تعدیل سالانه قیمت، دولت‌ها می‌توانند با توجه به وضعیت بازار کار تعداد مهاجرانی را که به آن کشور وارد خواهند شد، تعیین کنند. درآمدی که از این راه نصیب دولت می‌شود نیز می‌تواند به خصوص اکنون که دولت‌ها برای تامین مالی مخارجشان با مشکل مواجهند، صرف رفع نگرانی کسانی شود که با مهاجرت مخالفند. برای مثال اگر در ایالات متحده برای اعطای حق مهاجرت مبلغ ۵۰۰۰۰ دلار دریافت شود با ورود یک‌میلیون مهاجر(تعدادی که اکنون به طور قانونی وارد می‌شوند) این کشور سالانه ۵۰ میلیارد دلار به دست خواهد آورد.

مهم‌تر این که مهاجرانی که با عبور از این سیستم مبتنی بر قیمت وارد کشور شده‌اند، احتمالا کسانی هستند که منفعت اقتصادی بیشتری از مهاجرت می‌برند؛ مثلا درآمدشان به شدت افزایش پیدا می‌کند.

آقای بکر می‌گوید که این افراد کیفیت‌های مطلوب زیادی دارند. این‌ها افراد خلاق و پرتلاشی هستند که هر کشوری تمایل به جذبشان دارد. مهندسان هندی یا تحصیلکرده‌های چینی که در سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ معادل ۱۴ درصد حق ثبت اختراع‌ها را به خود اختصاص دادند (درحالی که ۵ درصد جمعیت را تشکیل می‌داده‌اند) در این دسته قرار دارند. وی معتقد است که جوانان نیز نسبت به افراد پیر تمایل بیشتری به مهاجرت خواهند داشت، زیرا سال‌های بیشتری برای جبران هزینه‌های دریافت ویزا خواهند داشت. به عقیده او، این ایده به خصوص در اروپا که به سرعت پیر می‌شود، بسیار جذاب است.

اما تکلیف کسانی که استعداد خوبی دارند اما نمی توانند از عهده پرداخت این رقم بر بیایند چه می‌شود؟ برای حل این مساله، آقای بکر پیشنهاد می‌کند که مهاجران بالقوه بتوانند تحت سیستمی نظیر طرح وام دانشجویی از دولت قرض بگیرند. یا شاید کارفرماها بتوانند به کارگران خارجی پول لازم برای گرفتن ویزا را بدهند تا کارگر بعدها از روی حقوقش این پول را بازگرداند.

اما اگر دولت‌ها مجبور شوند که این پول را به مهاجران وام بدهند دیگر نمی‌توان از این ایده برای کاهش کسری‌های بودجه استفاده کرد. این ایده که کارگران مهاجر با کمک کارفرما وارد کشور شوند و بعدا با کار کردن دِین خود را ادا کنند قبلا هم امتحان شده است. در قرن نوزده به این حالت بردگی قراردادی (indentured servitude) گفته می‌شد. همانطور که آقای بکر پیشنهاد می‌دهد کارگر در صورتی که بخواهد شغل خود را تغییر دهد باید وام خود را به طور کامل بازپرداخت کند. این امکان در شرایط بردگی قراردادی نیز پیش‌بینی شده بود.

اما این همه قضیه نیست. آبهیجیت بانرجی از موسسه صنعتی ماساچوست معتقد است که این سیستم باز هم با مشکلاتی رو به رو خواهد بود. بنگاهی که یک کارگر را تحت این شرایط استخدام می‌کند احتمالا در مقایسه با کارگر بومی دستمزد کمتری به او می‌دهد(وگرنه چرا باید یک فرد خارجی را استخدام کند؟). البته اگر دریافتی کارگر خارجی بیشتر از قبل باشد این قرارداد برای هر دو طرف مفید خواهد بود. اما بهترین انتخاب مهاجری که ویزای خود را گرفته این خواهد بود که کاری کند تا اخراج شود. در این صورت می‌تواند شغل جدیدی با دستمزد بالاتر برای خود پیدا کند. بنابراین برای پیشگیری از این وضعیت کارفرما باید بتواند کارگر را با مواردی مانند اخراج از کشور تهدید کند. اما اگر کارفرما واقعا چنین اختیاری داشته باشد در واقع می‌تواند دستمزدها را بیشتر از این هم کاهش دهد.

سندهیل مولایناتان از دانشگاه‌ هاروارد به مشکل دیگری در رابطه با این ایده اشاره می‌کند. قیمت‌ها زمانی به کارآیی تخصیصی منجر می‌شوند که منفعت آنچه که به فروش می‌رسد (که در این مورد خاص ویزا فروخته می‌شود) به طور کامل به کسی برسد که آن را خریداری می‌کند. اما ورود یک مهاجر روی جامعه هم تاثیر می‌گذارد. اقتصاددانان به این تاثیر عبارت «آثار خارجی» را اطلاق می‌کنند. زمانی که منافع خصوصی و اجتماعی ناشی از حضور یک شخص در یک کشور جدید متفاوت باشد، تصمیم به پذیرش یک مهاجر خارجی با توجه به تمایل به پرداخت ممکن است بهترین رویکرد نباشد. برای مثال ممکن است آمریکا تعداد زیادی دانشمند نیاز داشته باشد، اما در عوض تعداد زیادی هندی نصیبش شود که در شرف بازنشستگی هستند و می‌خواهند از پس‌اندازهای خود استفاده کنند تا در ادامه عمر خود بتوانند از خدمات درمانی مجانی استفاده کنند.

اگر منافع مهاجرت بیشتر به خصوصیات افراد وابسته باشد تا تمایلشان به پرداخت، سیستم مبتنی بر قیمت چندان کارآمد نیست. در این حالت سیستم مبتنی بر امتیاز که در کشورهایی مثل کانادا و بریتانیا اجرا می‌شود و در آن مهاجرانی انتخاب می‌شوند که تحصیلات یا مهارت‌های بالا و مطلوب از نظر جامعه را دارا هستند، بسیار کارآتر است. از دید آقای بکر سیاست مهاجرت در کشورهای ثروتمند در حال حاضر بسیار نامناسب است، اما شاید در واقعیت این سیاست‌ها آنقدرها هم ناکارآ نباشند.