رابرت سولو

مهدی محمدی

مطالعه عواملی که موجب رشد تولید و افزایش رفاه می‌شوند، برای سال‌های زیادی جنبه مهمی از تحقیقات اقتصادی بوده است. معقول است که تصور کنیم رشد تولید سرانه در یک کشور در نتیجه افزایش ماشین‌آلات و کارخانه‌ها باشد؛ اما این افزایش تولید می‌تواند در نتیجه روش‌های تولید کاراتر و بهبود ماشین‌آلات نیز صورت گیرد. علاوه بر این، آموزش و پرورش بهتر و بهبود روش‌های سازماندهی تولید نیز موجب افزایش بهره‌وری می‌شود. کشف منابع طبیعی جدید، بهبود موقعیت کشور در بازار جهانی نیز ممکن است به استانداردهای بالاتر زندگی منجر شود. رابرت سولو مبتکر چارچوبی نظری است که می‌تواند در بحث عواملی که پشتوانه رشد اقتصادی هستند در دو جنبه نظری و کاربردی قابل استفاده باشد. این چارچوب همچنین می‌تواند برای اندازه‌گیری نقش عوامل مختلف تولید در رشد اقتصادی مورد استفاده قرار گیرد.

رابرت سولو در سال ۱۹۲۴ در نیویورک آمریکا متولد شد. او پس از گذراندن تحصیلات اولیه به مطالعه در زمینه جامعه شناسی، انسان شناسی و اقتصاد پرداخت. در سال ۱۹۴۲ او در سن ۱۸ سالگی برای انجام خدمت سربازی در ارتش آمریکا به آفریقای شمالی و ایتالیا رفت و در سال ۱۹۴۵ از سربازی ترخیص شد.

پس از سربازی او به دانشگاه ‌هاروارد رفت و جزو شاگردان لئونتیف شد. علاقه او به آمار و مدل‌های احتمالی موجب شد تا پایان نامه دکترای خود را به موضوع مدلسازی تغییرات توزیع دستمزدها اختصاص دهد. تحقیقات و مطالعات سولو در زمینه اقتصاد رشد در سال‌های بعد از فارغ‌التحصیلی او باعث شد تا جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۸۷ به او تعلق گیرد.

مدل رشد سولو در مقاله سال ۱۹۵۶ او تحت عنوان «ره‌آوردی به نظریه رشد اقتصادی» ارائه شد. مقاله حاوی مدل ریاضی است که چگونگی افزایش بیشتر تولید سرانه با انباشت سرمایه را توصیف می‌کند. نقطه شروع کار سولو آن است که جامعه نسبت ثابتی از درآمد خود را پس‌انداز می‌کند. جمعیت و عرضه نیروی کار در نرخ ثابتی رشد می‌کند و تراکم سرمایه(سرمایه برای هر کارگر) می‌تواند تنظیم گردد. تراکم یا شدت سرمایه توسط قیمت‌های عوامل تولید تعیین می‌گردد. به هر حال به دلیل بازدهی نزولی، تزریق بیشتر سرمایه منجر به افزایش تولید کوچک‌تری می‌شود. این به آن مفهوم است که در بلند مدت، اقتصاد به شرایط نرخ رشد یکسانی برای سرمایه، نیروی کار و کل تولید نزدیک می‌شود (به شرطی که هیچ پیشرفت فن آوری رخ ندهد)، این امر مستلزم آن است که تولید سرانه و دستمزد واقعی نیز افزایشی پیدا نکند.

نسبت بالای پس‌انداز و افزایش در عرضه نیروی کار از جمله عواملی هستند که در شرایط ثبات وضعیت فن‌آوری می‌توانند به رشد بیشتر منجر شوند؛ اما پیشرفت فن آوری موتور رشد اقتصادی در بلند مدت خواهد بود. در مدل سولو، اگر پیشرفت فن‌آوری مداوم فرض گردد، رشد در درآمدهای واقعی منحصرا با پیشرفت فن‌آوری تعیین می‌گردد.

فرض بحث قبل بر این موضوع استوار است که سهم معینی از درآمد اقتصادی پس‌انداز شده و آن پس‌انداز با مقدار معینی از سرمایه‌گذاری برنامه‌ریزی شده برابر است. سولو ثابت کرد که اگر شرکت‌ها دارای دیدگاه کاملی باشند و بازارهای سرمایه به طور رضایت بخشی عمل کنند، شرکت‌ها تمایل به سرمایه‌گذاری تا حدی دارند که کل برنامه‌های سرمایه‌گذاری آنها با پس‌اندازهای آنها برابر گردد. در واقع، سولو شرایطی را که زیربنای تحلیل کینزی از بیکاری را تشکیل می‌دهد، در نظر نمی‌گیرد. البته تمرکز کینزی‌ها دربی‌ثباتی در کوتاه‌مدت است؛ اما سولو به تحلیل توسعه بلندمدت علاقه‌مند بوده است. مدل نظری سولو تاثیر زیادی بر تحلیل اقتصادی داشته و این مدل در جهات مختلفی تعمیم پیدا کرد و جنبه‌های آماری نیز به آن اضافه شده است.

کارهای سولو در دو مقاله تحت عنوان «تغییر فنی و تابع تولید کل» و «سرمایه‌گذاری و پیشرفت فنی» پایه‌ای را برای توسعه حسابداری رشد بنا نهاد. سولو مدل خود را در مقاله اول با سری‌های زمانی تولید کل، کل نیروی کار و سهم هزینه‌ای این عوامل در تولید کل تشکیل داد. بنابراین سولو معیاری را برای تغییر مداوم در فناوری تولید در طول زمان از طریق محاسبه اختلاف بین توسعه نسبی تولید و توسعه عرضه نیروی کار و سرمایه (که با سهم عوامل موزون شده) به دست آورد. سولو بر اساس این سری‌های تخمینی توانست تابع تولید را ارزیابی کند.

تغییر در فناوری تولید (تغییر در تولیدی که به صورت تغییر در نهاده‌های سرمایه و نیروی کار تفسیر نمی‌شود) به عنوان نتیجه تغییرات در تکنیک‌های تولید یا پیشرفت تکنیکی تفسیر می‌گردد. تحلیل سولو نشان داد که سهم کوچکی از رشد سالانه با افزایش در نهاده‌های سرمایه و نیروی کار توضیح داده می‌شود. دسترسی به داده‌های آماری مناسب در شکل سری‌های زمانی برای سرمایه و نیروی کار موجب نتایج قابل اعتمادی از مدل سولو گردید. نتایج عملی او به انباشت سرمایه در افزایش تولید هر کارگر جایگاه بالاتری داد. تلاش‌های اولیه در اندازه‌گیری سهم عوامل تولید در تولید کل مبتنی بر سری‌های معینی از عرضه نیروی کار و انباشت سرمایه بودند. این دو سری داده‌های کل همواره بحث‌ انگیز بوده‌اند؛ از این رو سولو به طور موثری در چنین مباحثی مشارکت داشت.

سولو علاوه بر مسائل رشد اقتصادی به اقتصاد منابع طبیعی نیز توجه داشت. به اعتقاد او، علاوه بر عواملی مانند سرمایه، نیروی کار و فن‌آوری که در رشد موثرند، محدودیت منابع طبیعی نیز در تداوم رشد تاثیرگذارند و از نظر سولو مفروضات کشش جانشینی بین سرمایه و منابع طبیعی بسیار مهم است. او همچنین عواقب محیطی رشد را در کارهای دیگر خود بررسی نمود.

منبع

http://nobelprize.org/nobel_prizes/economics/laureates /۱۹۸۷ - Robert M. Solow