فهم ما از رفتار ما
حمید بوستانی فر*
واقعا ما چقدر می‌دونیم که چه می‌کنیم؟ زندگی ما آدم‌ها یک فرآیند فوق‌العاده پیچیده هست در حالی‌که خودمون هم خیلی از مکانیزم‌هایی که باعث می‌شن یه رفتار رو از خودمون بروز بدیم نمی‌فهمیم.

مثلا فرض کنید در شهری بیمه حوادث وجود داره و بیمه 80 درصد خسارت ناشی از حادثه رو پرداخت می‌کنه. در شهر مجاور که تقریبا از همه نظر شبیه هستند اگه شرکت بیمه 30 درصد خسارت رو بده می‌بینیم که مردم شهر دوم آدم‌های محافظه‌کارتری هستند. همچنین اگه یه آدم از شهر دوم به شهر اول بره پس از مدتی اون هم احتمالا محافظه کاریشو از دست می‌ده و بی‌خیال‌تر می‌شه. این در حالیه که ممکنه اصلا این تصمیم آنچنان آگاهانه هم گرفته نشه و اصلا ممکنه خود فرد متوجه این تغییر هم نشه.
یکی از ایراداتی که ما آدم‌ها عادت داریم به اقتصاددونا وارد کنیم اینه که رفتار آدم‌ها رو به نوعی توضیح می‌دن که خود آدم‌ها (فاعلان) نمی‌فهمن. چطور می‌تونه چنین چیزی درست باشه؟ مثلا فرض کنید یه اقتصاددون به من که به سختی سواد خوندن و نوشتن دارم، توضیح بده که چرا من اگر چه دارم پیر می‌شم ولی ازدواج نمی‌کنم و این رو به تابع مطلوبیت من و مقعر بودن اون و بازدهی صعودی به مقیاس علم در یک محدوده خاص و درآمد انتظاری من و اکسترنالیتی منفی حاصل از ازدواج و هزینه فرصت و … ربط بده که من حتی معنی یکی از این واژه‌ها رو هم نمی‌فهمم چه رسد به اینکه طبق اینها چنین تصمیمی رو گرفته باشم. (خیلی مزخرفه، مگه نه؟!)
خب چنین ایراداتی حتی از بچه‌هایی که دارن دکترای اقتصاد هم می‌خونن گاها شنیده می‌شه. مثلا یکی از خنده‌دارترین سوالاتی که یه بار تو یه سمینار یکی از دانشجوهای دکترای یکی از دانشگاه‌ها پرسید این بود که تو چطور داری با یه تئوری که در دهه 80 بسط داده شده، یه پدیده‌ای که در دهه 20 اتفاق افتاده رو توضیح می‌دی؟!!
در واقع اینکه علم اقتصاد راجع به رفتار من صحبت می‌کنه هیچ دلیلی نمی‌شه که من تائید کنم که داره درست می‌گه یا نه. خب پس چی؟ چطور آخه ممکنه؟ چطور ممکنه که رفتار من برای پیدا کردن همسر به این صورت باشه که من می‌دونم که مثلا آشنایی من با یه فرد جدید یه متغیر تصادفی پواسون با میانگین یک‌ ماه هست و توزیع احتمال ویژگی آدم‌هایی که من ملاقات خواهم کرد از یک توزیع نرمال با فلان ویژگی‌ها تبعیت می‌کنه و هزینه جست‌وجو فلان مقدار و هزینه فرصت فلان مقدار است و با توجه به درجه ریسک‌گریزی که من دارم تابع مطلوبیت انتظاری بین زمانی می‌نویسم و شرایط بهینه رو به دست می‌آرم و تو نقطه بهینه دیگه جست‌وجو رو متوقف می‌کنم. اینها واقعا چیزایی نیست که من دارم انجام می‌دم. پس این اقتصاددونا چی می‌گن واسه خودشون؟ حرف حسابشون چیه؟
نکته مهمی که وجود داره اینه که اقتصاد هم مثل بقیه علم‌ها هست. مگه فیزیک ادعاهایی داره که خورشید و ماه و ستارگان اون معادلات دیفرانسیل عجیب و غریب رو می‌فهمن و طبق اون حرکت می‌کنن؟ تنها ادعا اینه که با این معادلات عجیب و غریب حرکت اونها تا حدی توضیح داده می‌شه. اقتصاد هم همینه. هیچکی ادعایی نداره که برای اینکه تو راجع به تعداد بچه‌هایی که می‌خوای داشته باشی تصمیم بگیری یه کاغذ برمی‌داری و مساله بهینه‌سازی انجام می‌دی و فرمول‌های عجیب و غریب (به قول بعضی‌ها) برای تعداد بهینه بچه به دست می‌آری. تنها ادعایی که هست اینه که با این فرمول‌های عجیب و غریب من می‌تونم تا حدودی تصمیم آدم‌ها بر تعداد بچه‌هایی که می‌خوان داشته باشن رو توضیح بدم. فقط همین!
منبع: وبلاگ چارچوب
http://hamidboustanifar.wordpress.com/