سرمایه‌داری اخلاقی

مترجم: رفیعه هراتی

چقدر عالی است که بتوان پول درآورد و هم‌زمان کره زمین را هم حفظ کرد. با انجام کار خیر به ثروت رسیدن به ذکر دایمی و مشهور کسب‌و‌کار تبدیل شده است: جمله‌ای که بهترین دنیای ممکن را به خاطر می‌آورد. بهترین دنیای ممکن نظریه‌ای است که براساس آن شرکت‌ها با کار کردن به سود جامعه به عنوان یک کل می‌توانند موفق باشند حتی اگر سود کمی برای سهامداران داشته باشد. این عقیده اصلی در کوه‌های آلپ سوئیسی جایی که اجلاس اقتصاد جهان در داووس برگزار شد طنین انداخت.

برای اینها زمان آنچه مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها نامیده می‌شود فرا رسیده است. دیگر ارائه یک پاراگراف بشردوستانه در مورد کمیته خیریه در گزارش‌های سالانه کافی نیست. اکنون شرکت‌ها رساله‌های طولانی پر از ادعا در مورد تجارت منصفانه‌شان و خنثی بودن از نظر انتشار گاز کربن می‌نویسند. یک فشار سنگین بر روی مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها از طرف تغییرات آب‌و‌هوایی است: «ثبات» پویاترین شاخه آن است. فشار دیگر اینترنت است که کمک می‌کند فعالان با دقت بسیار عملکرد شرکت را در سراسر جهان با دقت بررسی کنند. اما بزرگ‌ترین فشار این فرض است که یک کسب‌و‌کار مدرن باید «خوب» باشد و یا دست‌کم «خوب» به نظر برسد تا بتواند مشتری به دست آورد. افراد جوان و باهوش را استخدام کند.

بنابراین برای اغلب مدیران تنها پرسش اصلی در مورد مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها چگونگی انجام آن است. گزارش ویژه این هفته اکونومیست پیشرفت نامنظم مدیران را در این مورد بررسی می‌کند. اما باید تکرار کرد که پرسش اساسی‌تر این است که آیا تب مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها برای کسب‌و‌کار و به طور کلی جامعه مفید است؟

با کسب‌و‌کار شروع می‌کنیم، حوزه‌ای که تصویری مبهم دارد. روابط اجتماعی بخشی از کسب‌و‌کار است و بد نام شدن چندان دشوار نیست، به‌خصوص زمانی که جنگ بر سر استعداد وجود دارد و مشتریان می‌توانند به زنجیره عرضه شما در کشور ویتنام در سایت یوتیوب نگاه کنند. به یاد داشته باشید که شرکت‌های دولتی مخلوق دولت هستند. در پاسخ به حق مسوولیت محدود، جامعه همیشه خواهان رفتار خوب از طرف آنها بوده است. سهامداران چه بخواهند یا نخواهند، هزینه این حق مسلم جامعه افزایش یافته است شرکت‌هایی به گوناگونی نایک در صنعت پوشاک، گلسکو اسمیت کلاین در صنعت داروسازی و وال-مارت در صنعت خرده‌فروشی باید برای جلوگیری از واکنش مصرف‌کنندگان و قانون‌گذاران به سرعت شیوه خود را تغییر دهند و این امر فقط مساله دفع مصیبت نیست. موضوع مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها توجه زیادی را به خود جلب کرده است: از تعداد سالن‌های اوپرا کاسته شده و مشارکت کارآمد با سازمان‌های غیردولتی افزایش یافته است.

طرفداری از حفظ محیط‌زیست برای سهامداران برخی از شرکت‌ها سودآور بوده است. شرکت تویوتا با حمایت از حفظ محیط‌زیست گوی سبقت را از دیگر خودروسازان ربود. شرکت‌های انرژی اروپایی که به راه‌اندازی سیستم تجارت کربن در این قاره کمک کردند خارج از این سیستم عمل کردند.

یک واقعیت ناراحت‌کننده برای طرفداران مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها این است که رابطه بین رفتار خوب شرکت و عملکرد مالی خوب مبهم است. تازه‌ترین تحقیق دانشگاهی نشان می‌دهد یک رابطه مثبت بین آنها وجود دارد ا ما ضعیف است. البته مشخص نیست علت و معلول کدام است: آیا شرکت‌های سود‌ده آنقدر ثروتمند هستند که برای مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها ولخرجی کنند یا مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها سودآور است. هر کدام باشد، مدرکی وجود ندارد که مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها ارزش سهام‌دار را نابود می‌کند. اما مشخصا این کارآمدترین راه برای مدیران نیست.

احتیاط به خصوص زمانی که جار و جنجال در مورد مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها در جریان است ضرورت دارد.

شرکت‌ها باید در مورد محدودیت‌های مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها و حتی بیشتر از آن در مورد جامعه به عنوان یک کل هوشیار باشند. مساله خطرناک پیشرفت است: سرمایه‌داری محض نمی‌تواند در خدمت نفع عمومی باشد. سودها خوب نیست و منطق مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها و بنابراین جاذبه تبدیل شرکت‌ها به ابزار سیاست اجتماعی را از بین می‌برد.

در حقیقت برعکس آن درست است. سهم اصلی شرکت‌ها در جامعه دقیقا از ا ین سودها و محصولات، خدمات، دستمزدها و ایده‌هایی که نظام سرمایه‌داری رقابت طلب ایجاد می‌کند) ناشی می‌شود. اگر کار فعالیت‌های اقتصادی از زمینه اقتصادی خارج شود همه ما بازنده خواهیم بود.

اکثر مصیبت‌ها از طرف سیاستمدارانی است که می‌خواهند مشکلات دولتی را به گردن کسب‌وکار بیندازند: بخش بهداشت و درمان آمریکا یک نمونه تاسف‌آور آن است. اما شرکت‌ها به طور فزاینده مشتاق سیاست دولتی هستند. به عنوان مثال گرایش عمومی برای «قوانین چند سهام‌داری» را در نظر بگیرید. شرکت‌ها با رقبا و فعالان و دیگران گرد هم می‌آیند تا قوانینی برای بخش ویژه‌ای از کسب و کار (الماس، تامین اعتبارات پروژه‌ها، صنایع استخراجی و غیره) وضع کنند. در برخی مکان‌های محروم این «قوانین آسان» به پر کردن خلاء کمک می‌کند. اما مراقب باشید: کسب و کارها همیشه مدافع قوانین داوطلبانه نیستند.

آنها به طور طبیعی قوانینی را می‌خواهند که به آنها در کسب درآمد کمک کند. بالاتر از همه، این دولت‌ها هستند نه شرکت‌ها که باید بین گروه‌های ذی‌نفع به نفع عمومی میانجی‌گیری کنند.

بنابراین موفقیت ظاهری مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها باید موجب تواضع گردد نه تکبر. پول در کار خیر کردن است. اما شرکت‌ها نمی‌توانند مسائل سیاسی جهان را حل کنند. این وظیفه دولت‌ها است که حکومت کنند، یعنی به آنها اجازه ندهید از وظیفه خود شانه خالی کنند.