چرا هواپیمای شیراز - تهران متوقف شد

سایت الف وابسته به احمد توکلی طی توضیحی نوشت: صادق واعظ‌ زاده، معاون علمی و فناوری رییس جمهور و رییس بنیاد ملی نخبگان درباره توقف هواپیمای در حال پرواز تهران - شیراز در روز جمعه که به خاطر او صورت گرفت‌، گفت: برای یک سفر فشرده و به منظور شرکت در نشست سراسری انجمن‌های اسلامی دانشجویان (دفتر تحکیم وحدت) که اصرار زیاد کرده بودند، با یک تن همراه ساعت ۶ صبح جمعه ۱۸/۲/۸۸ فرودگاه تهران را به مقصد شیراز ترک کردیم. حدود ساعت ۷:۳۰ به شیراز رسیدیم و مستقیما به زیارت آستان مقدس شاهچراغ (ع) رفتیم و پس از زیارت کوتاهی عازم دانشگاه علوم پزشکی شیراز شدیم که محل برگزاری نشست بود. طبق برنامه قرار بر این بود که ساعت ۸:۳۰ در جمع عزیزان صحبت کنم و پس از پرسش و پاسخ ساعت ۱۰ به فرودگاه شیراز بازگردیم تا به پرواز بازگشت که ساعت ۱۱ بود، برسیم. در راه دانشگاه خبر رسید که بچه‌ها دیر جمع خواهند شد و بهتر است به استانداری برویم؛ چون سفر اداری نبود اکراه داشتم که به استانداری بروم و از طرفی میزبان دانشجویان بودیم و بهتر بود که گپ و گفتی خودمانی با آنها می‌داشتیم. به همراهان گفتم که جلسه دانشجویی است و فرصت خوبی است که زودتر در جمع هر تعداد دانشجویانی که در محل هستند، حاضر شویم و قبل از صحبت عمومی با آنها صحبت کنیم. وقتی به دانشگاه رسیدیم رییس و معاون پژوهشی دانشگاه و چند تن از استادان حاضر بودند و گفتند فرصتی است تا از مرکز تحقیقات سرطان دانشگاه بازدید کنیم که با وجود عجله، بسیار مفید بود. وقتی به سالن رسیدیم ساعت حدود ۹ بود. هنوز بیشتر بچه‌ها نیامده بودند، گفتند یک اتوبوس در راه است. قدری نشستیم. برخی دانشجویان مراجعه می‌کردند تا اینکه جلسه رسما شروع شد و پس از مقدمات، اینجانب خلاصه‌تر از آنچه قصد داشتم صحبت کردم تا نوبت به سوالات و سخنان دانشجویان هم برسد.

سوالات و سخنان آنها به طول انجامید و من هم که خاطرات شیرین دوران دانشجویی برایم زنده شده بود، دل نمی‌کندم. در نهایت حدود ساعت ۱۰:۳۰ توانستیم از دانشگاه خارج شده مستقیما روانه فرودگاه شویم. در بازگشت به تهران غیر از عزیزی که از تهران همراه من بود دو نفر دیگر نیز با ما بلیت داشتند. حدود ۷ دقیقه به ۱۱ به فرودگاه رسیدیم. هواپیما بر باند فرودگاه نشسته بود، درب آن باز و پلکان بر جای خود بود. اما گفته شد که دیر شده و امکان سوار شدن نیست. به سالن بازگشتیم در حالی‌که همراهان اینجانب تاسف می‌خوردند که هواپیما و مسافر آماده و کارت پرواز در دست (یک ساعت قبل کارت را گرفته بودند) و هواپیما در فاصله نزدیک و باید از پرواز جا بمانیم! گفتم مشیت این است که نتوانیم سوار شویم و جای هیچ نگرانی نیست و اتفاق مهمی نیفتاده است. در واقع مثل تجربه غالب مردم از جمله در دو سه ماه قبل در پرواز کرمانشاه به تهران جامانده بودیم؛ وقتی برای شرکت در برنامه‌ای از تهران به همدان و سپس به تویسرکان رفته بودیم و در بازگشت به کرمانشاه رفتیم تا از آنجا به تهران بازگردیم و به قرار مهمی که یک بار هم ناخواسته لغو شده بود، برسیم؛ اما کمی دیر رسیدیم و هواپیما مقابل چشم ما پلکانش را بست و حرکت کرد و به پرواز در آمد. این بار هم همین وضع در حال تکرار شدن بود. با روسای دانشگاه و چند نفر دیگر در سالن نشسته بودیم و از پرواز بعدی سوال کردیم که گفتند ساعت ۱۳:۳۰ است، گفتم ببینید آیا جای خالی برای ما وجود دارد یا خیر و اگر پروازی نیست به فکر بازگشت با ماشین باشیم. بناگاه مسوولان فرودگاه اطلاع دادند که هواپیما در باند فرودگاه متوقف و منتظر است تا شما را سوار کند. ناراحت شدم و از جای خود برنخاستم و گفتم دستور دهند هواپیما پرواز کند‌. تاخیر هواپیما وقت مردم است و حق الناس است و چگونه می‌توان آن را به گردن گرفت. گفته شد که به هواپیما دستور داده شده که متوقف بماند تا سوار شوید. جر و بحث را موجب طولانی‌تر شدن تاخیر هواپیما یافتم. به یکباره از جا برخاسته و گفتم زود حرکت کنیم. با دوستان خداحافظی کرده و نکرده راه افتادیم و ظرف دو سه دقیقه به هواپیما رسیدیم که متوقف بود و پلکان آن باز، با عجله قصد بالارفتن از پله را داشتم که گفتند چند لحظه صبرکنید که جای شما را به مسافران دیگر فروخته‌اند و باید پیاده شوند. به شدت متعجب و متغیر شدم و فریاد زدم آیا می‌خواهید کسی را که به او بلیت فروخته‌اید، پیاده کنید و مسوولان دولتی را سوار کنید. پاسخ دادند دو صندلی خالی داریم. فورا از همراهان عذرخواهی کردم که فقط دو نفر می‌توانیم با این پرواز برویم و آنها زودتر از اینجانب آماده بازگشت به سالن شده بودند. دو تن به هواپیما سوار شدیم و بلافاصله هواپیما پرواز کرد. در طول پرواز مهمانداری اطلاع داد که مسافری ادعا می‌کند که خبرنگار است و می‌خواهد که این ماجرا را در رسانه‌ها بنویسد و می‌گوید باید به او گفته شود که چه کسی به هواپیما آمده و چرا این وضعیت اتفاق افتاده و خلبان به او پاسخ مناسب داده است و راضی نمی‌شود. در یک لحظه به ذهنم رسید که او را نزد خود فرابخوانم و صمیمانه و رک و پوست کنده داستان پرواز را برای او بگویم؛ اما احساس کردم از پیغام او استشمام خوشایندی ندارم لذا مناسب دیدم که اگر حقیقتا خبرنگار است و مایل به نگارش واقعه، خوب است واقعه را از دید خود بنویسد، بدون اینکه اینجانب عذری برایش بتراشم و مانع او شوم که در شان مسوولان جمهوری اسلامی ایران نیست که نگرانی به خود راه دهند که خدا ناظر و مردم خودی و حقیقت شیرین است.