نگاهی بر گسترش شهرنشینی در جهان
نویسنده: گای مایکلز، فردیناند راچ، استفان ردینگ
مترجم: فیاض خاک
در این مقاله نشان خواهیم داد که حقایق تجربی ارائه شده در زمینه رشد جمعیت- قانون گیبرات (Gibrat) (و زیپف (Zipf) از اعتبار کافی برخوردار نیستند. در مطالعاتی که از داده‌‌های جدید راجع به الگوهای جمعیتی در مناطق شهری و روستایی استفاده شده، نشان داده شد که چگونه در مناطقی به خصوص، تراکم جمعیت افزایش یافته و مناطق کم جمعیت نیز به مرور خالی از سکنه می‌‌‌شوند.

شهرنشینی- تمرکز جمعیت در شهرهای کوچک و بزرگ- یکی از مهم‌ترین مشخصات توسعه اقتصادی است. در سال‌‌ ۱۳۰۰میلادی، یک دهم و در سال‌‌ ۱۹۰۰ حدود یک ششم جمعیت جهان در شهرها زندگی می‌‌‌کردند و در حال حاضر نیز حدود نیمی‌‌ ‌از جمعیت جهان در شهرها زندگی می‌‌‌کنند. در حالی که گذار از روستا‌نشینی به شهرنشینی در کشورهای توسعه یافته‌‌ای چون ایالات متحده تا حدود زیادی کامل شده، روند شهرنشینی در کشورهای در حال توسعه‌‌ای چون برزیل، چین و هند با سرعت قابل ملاحظه‌‌ای در جریان است. انتظار می‌‌‌رود که تا سال‌‌۲۰۲۵، تنها در چین، ۲۴۰‌‌میلیون نفر از مناطق روستایی به مناطق شهری مهاجرت کنند. بنابراین به نظر می‌‌‌رسد که تا سال‌‌ ۲۰۳۰ حدود ۶۰درصد جمعیت جهان در شهرها زندگی کنند.
اهمیت شهرنشینی
به منظور سیاست گذاری در این زمینه، درک الگوهای شهرنشینی وعوامل تعیین‌کننده آن ضروری به نظر می‌‌‌رسد. همان‌طور که می‌‌‌دانیم گسترش شهرنشینی مسائل زیست محیطی و اجتماعی عمده‌‌ای را به بار می‌‌‌آورد.
تبدیل فضاهای باز حومه شهرها به مناطق مسکونی به از بین رفتن زیستگاه‌‌های طبیعی، نابودی فضاهای تفریحی و افزایش تقاضای محصولات کشاورزی برای تامین نیاز جمعیت شهری از جمله این مسائل است. به علاوه تمرکز تراکم جمعیت در مکان‌‌های مشخص مستلزم ایجاد زیربناهای لازم نیز هست.
ایجاد یک سیستم حمل ونقل عمومی‌‌‌ سریع، عرضه آب سالم و عرضه برق، تدارک سیستم‌‌های بهداشت و مدیریت زباله و ارائه خدمات سلامتی از جمله زیرساخت‌‌های مورد نیاز هستند.
با وجود تجربه سطح بالای مرگ و میر در شهرها در اروپای قرن نوزده و در دوره کنونی در جهان در حال توسعه و با وجود تمام موانع گفته شده، در سراسر جهان صدها‌‌میلیون نفر از مناطق روستایی به مناطق شهری نقل مکان می‌‌‌کنند.بهره‌وری بالاتر و دستمزدهای بیشتر، فراهم شدن فرصت‌‌های بیشتر شغلی، دسترسی آسان‌‌تر به کالاها و خدمات و وجود تنوع قومی، فرهنگی و مسایلی از این رده، از مواردی است که شهرنشینی را جذاب کرده است.
ناکافی بودن مطالعات
در زمینه انتقال جمعیت از مناطق روستایی به مناطق شهری، مطالعات ناچیزی صورت گرفته است. به دلیل عدم وجود داده‌‌های کافی در دیگر حوزه‌ها، در اغلب مطالعات انجام شده در زمینه رشد جمعیت، بر مناطق شهری تمرکز شده است. در این تحقیق‌‌ها عموما دو حقیقت تجربی زیر مورد تاکید قرار گرفته اند.
۱. رشد جمعیت با اندازه اولیه جمعیت همبستگی ندارد(قانون گیبرات) .
2. توزیع با ثبات جمعیت را می‌‌‌توان از طریق قانون زیپف تخمین زد(دومین مکان پرجمعیت نصف پرجمعیت ترین مکان، جمعیت دارد. سومین مکان پرجمعیت یک سوم بزرگ ترین مکان پرجمعیت، جمعیت دارد و به همین ترتیب) .
فقدان مطالعات کافی در مورد مناطق روستایی مایه نگرانی است، زیرا در کشورهای توسعه یافته در طول تاریخ و در کشورهای در حال توسعه در عصر حاضر این مناطق بخش مهمی‌‌‌از جمعیت کل را در خود جای داده‌اند. نکته مهمی ‌‌‌که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که نبود مطالعات کافی در این زمینه فهم ما را از شهر نشینی به شدت تحت تاثیر قرار می‌‌‌دهد.
تجدید نظر در مشاهدات تجربی
در مطالعه‌‌ای که ما انجام داده‌ایم نشان داده شده است که در صورتی که هم مناطق روستایی و هم مناطق شهری مورد مطالعه قرار گیرند، دو مشاهده تجربی ذکر شده در بالا رد می‌‌‌شوند. با استفاده از داده‌‌هایی که اخیرا و بر اساس واحدهای زیربخش شهر‌‌ها در ایالات متحده از سال‌‌ ۱۸۸۰ تا ۲۰۰۰ ساخته شده و بر اساس داده‌‌های شهرداری‌‌های برزیل از سال‌‌ ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۰، به این نتیجه رسیدیم که رشد جمعیت در مناطقی با تراکم جمعیت اولیه پایین، کاهنده و در مناطق با تراکم جمعیت اولیه متوسط، فزاینده بوده و با جمعیت اولیه در مناطقی با تراکم اولیه بالا ناهمبسته است.
یک رابطه U شکل برای رشد جمعیت به دست می‌‌‌آید که به توزیع بی ثبات جمعیت در طول زمان می‌‌‌انجامد (شکل یک را ملاحظه کنید). در طول بخش رو به بالای شکل‌، مناطقی با تراکم جمعیت اولیه بالا نسبتا سریع رشد می‌‌‌کنند و به مناطق شهری تبدیل می‌‌‌شوند، در حالی که جمعیت در دیگر مناطق که تراکم اولیه جمعیت پایین‌‌تر بوده با سرعت کم تری رشد می‌‌‌کند و این مناطق روستایی باقی می‌‌‌مانند. در نتیجه حتی با وجود این که طی سال‌‌های 1880 تا 2000 افزایش قابل توجهی در جمعیت ایالات متحده مشاهده شد، تعداد مناطق کم جمعیت و خالی از سکنه افزایش یافت. در مطالعه ما الگوهای رشد جمعیت مذکور، از طریق بررسی تمایز بین بخش کشاورزی و غیرکشاورزی (مثلا صنایع تولیدی و خدمات) توضیح داده می‌‌‌شود. دو ایده کلیدی در تحلیل ما ایفای نقش می‌‌‌کنند:
۱. روند رشد اشتغال بین بخش کشاورزی و غیر کشاورزی متفاوت است.
در بخش کشاورزی رشد اشتغال، با علامت منفی به اندازه اولیه اشتغال مرتبط‌ می‌‌‌شود، زیرا پس از ایجاد شوک‌‌های مثبت، اشتغال نسبی به متوسط بلندمدتی که مثلا از طریق فاکتورهایی چون آب و هوا و خاک تعیین می‌‌‌شود، برگشت می‌‌‌کند. در مقابل در بخش غیر کشاورزی، رشد اشتغال به شدت نسبت به اندازه اولیه اشتغال ناهمبسته است، زیرا عوامل پایداری مثل آب و هوا و خاک قیود کم‌تری را بر رشد اشتغال تحمیل می‌‌‌کنند. این بدان معنی است که سهم اشتغال در بخش غیر کشاورزی نسبت به جمعیت حداقل در مناطقی با تراکم جمعیت اولیه بالا فزاینده است.
۲. طی مرور زمان، رشد سریع‌‌تر بهره‌وری در بخش کشاورزی نسبت به بخش غیر کشاورزی به تخصیص مجدد اشتغال و در نتیجه کاهش اشتغال در بخش کشاورزی منجر شده است.
با در نظر گرفتن ترکیب این دو ایده، می‌‌‌توان رابطه U شکل بین رشد جمعیت و تراکم اولیه جمعیت را توضیح داد. زمانی که تراکم جمعیت پایین باشد، بخش عمده شاغلان، در بخش کشاورزی مشغول به کار هستند و خاصیت بازگشت به میانگین در بخش کشاورزی، به ایجاد یک رابطه کاهنده بین رشد جمعیت و تراکم جمعیت اولیه منجر می‌‌‌شود. در مقابل در شرایطی که تراکم جمعیت بالا باشد، اشتغال در بخش غیر کشاورزی بر اشتغال در بخش کشاورزی می‌‌‌چربد و فقدان اثر بازگشت به میانگین بر این نکته دلالت می‌‌‌کند که رشد جمعیت با تراکم اولیه جمعیت ناهمبسته است. در این میان، همبستگی مثبت بین سهم بخش غیر کشاورزی در اشتغال و تراکم اولیه جمعیت که با رشد سریع‌‌تر اشتغال در بخش غیر کشاورزی نسبت به بخش کشاورزی همراه می‌‌‌شود، رابطه‌‌ای فزاینده را بین رشد جمعیت و تراکم اولیه جمعیت ایجاد می‌‌‌کند.
دلالت‌‌های سیاستی
از یافته‌‌های مطالعه ما می‌‌‌توان در زمینه سیاست گذاری نیز سود برد.
همچنان که کشورهای در حال توسعه بزرگ نظیر چین و هند صنعتی می‌‌‌شوند، افزایش جمعیت شهری، احتمالا بر محیط زیست و زیرساخت‌‌ها فشارهای شدیدی را وارد می‌‌‌کند. یافته‌‌های ما در این زمینه که رشد جمعیت نسبت به تراکم اولیه جمعیت در مناطقی با تراکم جمعیت اولیه متوسط، فزاینده بوده و با تراکم اولیه جمعیت در مناطقی با جمعیت اولیه بالا، غیر همبسته است براین نکته دلالت دارد که مناطقی با تراکم جمعیت بالا به احتمال زیاد افزایش‌‌های بزرگ‌تری را در جمعیت شهری تجربه می‌‌‌کنند. تحلیل ما نشان می‌‌‌دهد که برخی از مناطق با تراکم اولیه جمعیت بالاتر با رشد جمعیت سریع تری روبه‌رو می‌‌‌شوند و بقیه مناطق با تراکم جمعیت اولیه پایین‌‌تر با کاهش نسبی در جمعیت مواجه شده و ممکن است خالی از سکنه شوند. بنابراین کاهش جمعیتی که بسیاری از شهرهای کوچک در میدوست آمریکا با آن مواجه شده است را می‌‌‌توان به عنوان یکی از مشخصات مناطق کشاورزی ملل در حال توسعه نیز به شمار آورد. با توجه به تمام این موارد، تغییرات اساسی مورد انتظار در توزیع جمعیت، بر لزوم ایجاد زیربناهای مختلف دلالت دارد. در صورت غفلت از ایجاد زیربناهای لازم، دولت‌‌های کشورهای در حال توسعه با چالش‌‌های قابل ملاحظه‌‌ای رو‌به‌رو خواهند شد.


References
Gabaix, Xavier (1999) Zipf's Law for Cities: An Explanation, Quarterly Journal of Economics, 114(3), 739-767.
Michaels Guy, Ferdinand Rauch and Stephen Redding, Urbanisation and Structural Transformation, CEPR Discussion Paper, ۷۰۱۶, October ۲۰۰۸. This research was sponsored by the Centre for Economic Performance, London School of Economics.
Rosen, Kenneth T. and Mitchel Resnick (1980) The Size Distribution of Cities: An Examination of the Pareto Law and Primacy, Journal of Urban Economics, 8(2), 165-186.
Simon, Herbert A. (۱۹۵۵) On a Class of Skew Distribution Functions, Biometrika, ۴۲(۳/۴), ۴۲۵.۴۴۰
Soo, Kwok Tong (2005) Zipf's Law for Cities: A Cross-country Investigation, Regional Science and Urban Economics, 35(3), 239-263.


شکل ۱. رشد جمعیت و تراکم، از سال‌‌ ۱۸۸۰ تا سال‌‌ ۲۰۰۰