انتقاد دوباره‌جهرمی از سیاست‌های اقتصادی دولت احمدی‌نژاد

عکس: حمید جانی‌پور

وزیر کار و امور اجتماعی در گفت‌وگو با ایلنا به مهم‌ترین چالش‌های اقتصاد ایران در ۳۰ سال انقلاب پرداخته و مدیریت را در دوره جنگ بهترین مدیریت کشور دانسته است. اگر بخواهید عملکرد اقتصاد ایران را در ۳۰ سال گذشته بررسی کنید، به نظر شما در این سال‌‏ها چه فراز و نشیب‌هایی در اقتصاد ایران رخ داد و آیا می‌‏توان گفت امروز اقتصاد ایران اقتصادی توسعه یافته است؟

من در همه دولت‌‏ها به جز دولت آقای خاتمی که در مجمع تشخیص مصلحت نظام بودم، نقش داشتم و می‌‏توانم بگویم زحمات زیادی در همه دولت‌‏ها برای رفع مشکلات مردم و توسعه کشور صورت گرفته است. با توجه به اینکه در دوره مجمع تشخیص مصلحت، اطلاعات ریز اقتصادی سیاسی و امنیتی پیش من می‌‏آمد و بحث سیاست‌‏های کلی و چشم‌‏انداز را دنبال می‌‏کردم؛ از همه اطلاعات دولت‌‏های گذشته هم مطلع هستم. به همین دلیل معتقدم اقتصاد دوره جنگ را نباید تحلیل کرد؛ اگر بخواهیم مدیریت آن دوران را تحلیل کنیم، می‌‏توان با اطمینان گفت به بهترین نحو انجام شد. با هماهنگی و همدلی که در آن شرایط بین قوای سه‌گانه، بخش خصوصی و دولتی به رهبری حضرت امام(ره) وجود داشت، یک مدیریت کلان بسیار خوب در جنگ شد که هم مقاومت را به پیروزی رساند و هم نتایج پیروزمندانه‌‏ای برای کشور به ارمغان آورد. هرچند خسارت‌‏های جنگ چه از نظر جانی و چه از نظر مالی برای کشور ما کم نبود، اما از آن سو هم روش‌‏های بسیار زیادی داشتیم؛ همان زمان جوانان ما احساس می‌‏کردند که می‌‏توانند روی پای خودشان بایستند؛ سلاح بسازند و پل‌‏سازی‌‏های عظیمی در آن دوران انجام شد. مجموعه خدماتی که تا حدی به جنگ و پشتیبانی کمک می‌‏کرد یا می‌‏توانم به پشتیبانی پشت جبهه در اداره ارزاق مردم اشاره کنم که به بهترین نحو مدیریت شد.

- بعد از جنگ، مدیریت اقتصاد کشور دوره‌‏های مختلفی را طی کرد. سه دوره شامل دولت سازندگی، دولت آقای خاتمی و در نهایت دولت احمدی‌‏نژاد در کشور ما تجربه شد. کدام دوره را موفق‌‏تر می‌‏دانید؟

ضمن اینکه به تلاش همه مسوولان ارج می‌‏نهم، معتقدم که ریل تنظیم شده اقتصاد، ریل رسیدن قطار به مقصد نبود. به این دلیل که در هیچ دوره‌‏ای افزایش درآمد و ثروت هدف اقتصاد ما نبود. می‌‏توان با استناد به آمار این بیان را ثابت کرد. در دولت آقای‌هاشمی اولویت کشور تولید ثروت و کار نبود، بلکه اولویت بازسازی بود؛ مدیریت کلان اقتصاد این هدف را نداشت که در کنار سازندگی در مکانی سرمایه‌‏گذاری کند که به دنبال آن افزایش تولید یا رفاه حاصل شود. اگر آن ریل اقتصاد را طوری تنظیم می‌‏کردیم که منجر به افزایش درآمد سرانه مردم می‌‏شد، امروز قطعا پایه‌‏های اقتصاد ما محکم شده بود. شما ببیند حقوقی که یک کارمند در سال ۶۰ می‌‏گرفت، با محاسبات امروز چقدر می‌‏شود؟ آیا می‌‏توانیم بگوییم که قدرت خرید او افزایش یافته است؟ آیا می‌‏توان با اطمینان گفت به‌‌‏رغم افزایش تولید هنوز یک کشاورز روستایی در طول این ۳۰ سال به رفاه کامل رسیده است؟ البته دلایل دیگری را برای عدم رسیدن به این اهداف می‌‏توان ذکر کرد؛ مثل تحریم‌‏های خارجی یا نوسانات قیمت نفت، اما در کنار اینها هدف اصلی هم گم شده بود.

- چرا این رویکرد در این سه دوره همچنان طی شد؟

به این دلیل که ما نفت را صرف بودجه جاری کردیم؛ اگر نفت فقط برای توسعه و تولید هزینه می‌‏شد، آیا امروز درآمد سرانه هر ایرانی ارقام کنونی بود؟ پس بنابراین معتقدم باید ابتدا ریل‌‏گذاری در اقتصاد را عوض کنیم و و رویکردها را تغییر دهیم. وقتی دولت‌‏ها پولی که از طریق دسترنج بدست نیاورده‌‏اند که می‌‏توان نام «پول رانتی» را روی آن گذاشت، در اختیار دارند، دیگر خود را به زحمت نمی‌‏اندازند. مدیریت دولت ما درآمد- هزینه نیست، این نوع مدیریت در اقتصاد ایران تا بوده مدیریت هزینه بوده، همواره هزینه دولت‌‏ها بیشتر از میزانی که باید باشد، است و به همین دلیل تورم‌‏زاست، ولی اگر نگاه ما و نوع تامین نیازهای ما از طریق درآمد سامان بگیرد، معتقدم که می‌‏توان این پول نفت را به صندوقی برد که حتی دست دولت به آن نرسد. اگر هم ناچار به برداشت باشد، می‌‏تواند از این صندوق قرض بگیرد. این پول باید به سمت تولید برود. در کنار آن باید تلاش کرد تا تولید را به بهره‌‏وری رساند. اگر بهره‌‏وری را بالا ببریم، درآمد و پس‌‏اندار افزایش می‌‏یابد.

- یکی از این دوره‌‏ها که اشاره کردید را مثال می‌‏زنم؛ به این دلیل که امروز مشابه آن سیاست‌‏ها دوباره از سوی دولت نهم در جریان است و آن سیاست‌‏های تعدیل در دولت آقای‌هاشمی بود. شما همان زمان هم مسوول دولتی بودید. آیا به اعتقاد شما سیاست‌‏های تعدیل اگر در آن دوران به طور کامل اجرا می‌‏شد، امروز اقتصاد ایران وضعیت بهتری داشت؟

سیاست‌‏های تعدیل یک اشکال اساسی داشت و آن اینکه به اقشار آسیب‌‏پذیر توجه نشده بود. وقتی این موضوع لحاظ شد که دیگر دیر شده بود.

- شما معتقدید که کلیات طرح درست بود؟

بله، اما اگر در کنار سیاست‌‏های تعدیل حمایت از اقشار آسیب‌‏پذیر انجام می‌‏شد، می‌‏توانست خوب پیش برود. البته آقای دکتر احمدی‌‏نژاد هم به دنبال هم جهت کردن این تعدیل با حمایت اقشار آسیب‌‏پذیر است اما مدلی که دنبال می‌‏شود، شاید نیاز به تدبیر بیشتری داشته باشد.

- بعد از این دوره گروه اقتصاددان نهادگرا اداره اقتصاد کشور را بر عهده گرفتند. برخی‌‏ها معتقدند که عملکرد نهادگراها منجر به دولتی شدن بیشتر اقتصاد شد و در مقابل دیدگاه دیگری هم وجود دارد که می‌‏گوید نقش دولت در این دوره نظارتی‌‏تر شد که در نهایت موجب تدوین برنامه چهارم و به دنبال آن ابلاغ سیاست‌‏های کلی اصل ۴۴ شد.

- یعنی برنامه چهارم هم‌‏راستا با اصل ۴۴ نبود؟

می‌‏خواهم بگویم سیاست‌‏های ابلاغی اصل ۴۴ فضای دیگری در اداره کشور و اقتصاد کشور باز کرد که تا آن روز از این ظرفیت قانون اساسی در اقتصاد استفاده نشده بود. در واقع آن زمان مشخص شد که بعد از ۳۰ سال موفقیتی در این راستا نداریم، به این دلیل که بخش اعظمی از اقتصاد یا مجموعه‌‏های بزرگی از اقتصاد در اختیار دولت بود. من تعجب می‌‏کنم بعد از تجربه ۳۰ ساله هنوز هم بعضی از افراد تاکید بر اداره دولتی کشور و اقتصاد دارند؛ چرا آنها اجازه نمی‌‏دهند ۳۰ سال اقتصاد خصوصی را تجربه کنیم؟ در این صورت می‌‏توان قضاوت کرد؛ اگر اقتصاد را به بخش مردمی بدهیم چه اتفاقی می‌‏افتد. دولت بیاید به جای آنکه هم مجری و هم سیاست‌گذار باشد، فقط سیاست‌گذار و ناظر شود.