تاریخ سینما؛ دوران رونق و رکود

گروه تاریخ اقتصاد - سینما هنر هفتم است، یکی از محبوب‌ترین و رایج‌ترین شاخه‌های هنر. این شاخه محبوب هنر از سال ۱۸۹۵ با اختراع دوربین سینماتوگراف توسط برادران لومیر پا به عرصه وجود گذاشت. سینما امروزه معادل با صنعت است؛ چراکه این روزها این هنر منبع درآمد بسیاری از مردم جهان است و در رتبه دوم پولسازترین صنعت جهان قرار گرفته است. فیلم و اساسا سینما تصاویری متحرک هستند که در آن احساسات و پیام‌هایی نهفته است و این تعریف ساده سینما است. یک نمایش‌ سینمایی که فیلم سینمایی نامیده می‌شود، از عناصر تصویر (به صورت مجموعه‌ای از فریم‌ها) و صدا (گفت‌وگو، صدا و موسیقی) تشکیل شده است. یک فیلم بر اساس فیلمنامه یا سناریو و توسط مجموعه‌ای از بازیگر‌ها، کارگردان، فیلمبردار و... ساخته می‌شود. سینما جدیدترین شاخه هنر، معروف به هنر هفتم است که امروزه یکی از عمومی‌ترین و محبوب‌ترین تولیدات هنری را ارائه می‌کند. بانی ورود اولین دوربین فیلمبرداری و نمایش فیلم به ایران مظفرالدین شاه قاجار است. در سال ۱۲۷۷ هجری خورشیدی مظفرالدین شاه سینماتوگراف را می‌بیند و دستور خرید آن را می‌دهد و به ایران می‌آورد تا از آن به طور خصوصی استفاده کند و سینما در پس پرده حرم باقی می‌ماند. اما چهار، پنج سال بعد از ورود خصوصی سینما به ایران نمایش فیلم توسط میرزا ابراهیم خان صحاف‌باشی که سفر به اروپا را تجربه کرده بود، علنی می‌شود. صحاف‌باشی که با کاربرد سینما آشنا شده بود، آن را به میان مردم برد، این تاریخ (۱۹۰۵) برای نمایش فیلم در ایران سابقه‌ای آبرومند و هم عصر با اکثر کشورهای پیشرفته جهان ارائه می‌دهد. کار نمایش فیلم بعد از فقط یک ماه به هم می‌خورد و صحاف‌باشی در پی گرفتاری‌های مالی دستگیر و سپس تبعید می‌شود و سرانجام به هند می‌رود و حرکتش ناتمام می‌ماند. بعد این باور به‌وجود آمد که کار سینما را باید خارجی‌ها برعهده گیرند و لذا فعالیت‌های سینماداری را افراد غیرایرانی شکل دادند. با انقلاب مشروطه مجددا اولین مباشران سینما در ایران اسامی غیرایرانی داشتند: روسی خان (ایوانف)، آقایوف، اسماعیل‌اف، لوین و یاکوبسن. تا سال ۱۳۰۸ هیچ فیلم ایرانی ساخته نشد و اندک سینماهای تاسیس شده به نمایش فیلم‌های غربی که در مواردی زیرنویس فارسی داشتند، می‌پرداختند. نخستین فیلم بلند سینمایی ایران به نام «آبی و رابی» در سال ۱۳۰۸ توسط آوانس اوگانیانس، با فیلمبرداری خان بابا معتضدی ساخته شد. در سال ۱۳۱۰ نمایش فیلم ناطق در ایران آغاز شد و در سال ۱۳۱۱ اوگانیانس «حاجی آقا آکتور سینما» را ساخت. دو سال بعد عبدالحسین سپنتا دختر لر را می‌سازد. او در سال ۱۳۱۳ فیلم‌های «فردوسی» و «شیرین و فرهاد» و در سال ۱۳۱۵ «چشمان سیاه» را ساخت و بالاخره در سال ۱۳۱۶ با نمایش فیلم «لیلی و مجنون» آخرین فیلم سپنتا دوره اول فیلمسازی در ایران به پایان می‌رسد. ۸ سال بعد در سال ۱۳۲۴ دوبله فیلم‌های خارجی به فارسی توسط دکتر اسماعیل کوشان آغاز شد. در خردادماه سال ۱۳۲۹ آیین‌نامه سینماها و موسسات نمایشی تصویب شد و در دی‌ماه سال ۱۳۴۲ دانشکده هنرهای دراماتیک تاسیس شد. در سال ۱۳۴۴ موفقیت تجاری بی‌سابقه «گنج قارون» (سیامک یاسمی) به وقوع پیوست. همینطور در همان سال آیین نامه صدور پروانه نمایش انواع فیلم تصویب شد و در سال ۱۳۴۵ سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران تاسیس شد. به‌طور کلی در سال‌های بعد از ۱۳۲۲ فعالیت‌های فیلمسازی به دلیل تاسیس چند شرکت سینمایی توسط تعدادی سرمایه‌گذار و همچنین عمومی‌تر شدن سینما در بین مردم، بیش از گذشته گسترش یافت. اما مساله به‌وجود آمده در این دوره، توجه به درآمد و سود حاصل از سرمایه و نیز وضعیت محدود آزادی‌ها در جامعه پس از کودتای ۲۸ مرداد بود که منجر به عوام‌پسند شدن و افول محتوای آثار سینمایی ساخته شده بود. طولی نکشید که در سال‌های بعد با فعالیت فیلمسازانی چون ساموئل خاچیکیان، هوشنگ کاووسی، فرخ غفاری، ابراهیم گلستان، سهراب شهید ثالث، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، فریدون رهنما وعلی حاتمی جریان فکری -فرهنگی تازه‌ای در فیلمسازی ایران آغاز شد، که بطور قابل ملاحظه‌ای با سنت رایج عوام پسندانه فیلمسازی در گذشته ایران تفاوت داشت. به‌طور کلی در میانه سال‌های ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۷ به دلیل شرایط سیاسی کشور و اعمال سانسور شدید و مواجهه با جنگ جهانی دوم فعالیت سینمای نوپای ایران با رکود روبه رو بود. نباید از نظر دور داشت که تا این دوره هنوز سینما سرگرمی اشراف و اقشار ثروتمند جامعه ایرانی به شماره می‌رفته و هنوز در ایران جنبه عمومی نیافته بود. از سوی دیگر در بین سازندگان فیلم نیز خط فکری خاصی وجود نداشت و تنها اقتباسی ناکارآمد، از فیلم‌های خارجی صورت می‌گرفت به جز آثار سپنتا که به دلیل ویژگی‌های فرهنگی وی عناصر ادبیات کهن ایران در ساخته‌های وی به چشم می‌خورد. در سال ۱۳۴۸ «قیصر» اثر مسعود کیمیایی رکورد فروش تازه‌ای به جا گذاشت و همراه با «گاو» اثر داریوش مهرجویی دوره ای تازه را در سینمای ایران آغاز کرد. همچنین کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در ۱۳۴۸ تاسیس شد که در واقع فرصت مناسبی برای ظهور سینمای فرهنگی در ایران شد. در سال ۱۳۴۹ نیز مرکز آموزش فیلمسازی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تشکیل شد. همکاری سازمان علمی فرهنگی ملل متحد (یونسکو) با این کانون به عنوان توزیع کننده فیلم‌های کودکان در ایران که با اعزام نورالدین زرین‌کلک به بلژیک عملی شد، تاثیر مهمی بر ارتقا و پیشرفت سطح فرهنگی کانون گذاشت. جریان فرهنگی شکل گرفته از سوی سینماگران پیشتاز همراه با ایجاد کانون پرورش فکری و همچنین کاهش استقبال عمومی از عناصر سرگرم‌کننده‌ای چون خشونت، جاهل مسلکی در بین اقشار جوان و بخصوص قشر تحصیلکرده کشور عواملی بودند که دست در دست هم، جریان نو و سازنده‌ای را در سینمای ایران طی سال‌های ۵۰ تا ۵۷ به وجود آوردند. سهراب شهید ثالث، بهرام بیضایی، عباس کیارستمی، خسرو سینایی، کامران شیردل، داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، مسعود کیمیایی، علی حاتمی، امیر نادری و... از افرادی بودند که با بهانه‌های غیرمادی نقش اساسی در این جریان داشتند و مقدماتی را فراهم کردند تا سینمای ایران گام‌های مهمی را در سال‌های بعد بردارد.