مصدق؛ سخنران مریض!
گروه تاریخ اقتصاد - مرحوم ایرج افشار کتابی دارد به نام «پرونده صالح» درباره زندگی اللهیار صالح (۱۳۰۰-۱۳۶۰؛ وزیر دارایی و دادگستری دولت قوام، وزیر دادگستری دولت ساعد و حکیمی، وزیر کشور دولت حکیمی، نماینده مردم کاشان در دوره شانزدهم، وزیر کشور دکتر مصدق و از رجال سیاسی ایران در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت و یکی از نزدیکان دکتر مصدق).

jدر بخشی از این کتاب دو خاطره از صالح درباره حضور هیات نمایندگی ایران به سرپرستی دکتر مصدق در شورای امنیت سازمان ملل درباره وضعیت ملی شدن صنعت نفت، نقل شده است به این شرح:
دکتر مصدق توسط سفارت ایران در واشنگتن دستور داده بود با اطلاع وزارت امور خارجه دو اتاق در بیمارستانی در نیویورک برای او بگیرند تا به محض ورود از فرودگاه به آنجا برود. وزارت خارجه آمریکا پس از اطلاع به سفیر خود در طهران دستور می‌دهد با مصدق مذاکره کنند که این وضع، صورت خوشی در اذهان آمریکایی‌ها ندارد. مردم آمریکا می‌گویند نخست وزیر مریض چگونه می‌تواند در جلسات شورای امنیت شرکت کند و مدافع حقوق ملتش باشد؟!
سفیر آمریکا مطلب را با من که رییس کمیسیون نفت بودم و قرار بود با مصدق همراه باشم در میان نهاد. گفت اقدام رسمی نکرده‌ام و بهتر دیدم شما به طور خصوصی با مصدق صحبت کنید. با مصدق مطلب را در میان گذاشتم و استدلال آمریکایی‌ها را گفتم. گفت: خیر به همان بیمارستان می‌روم و از ایران هم دفاع می‌کنم. آمریکایی‌ها میزان‌هایی برای خودشان دارند و من آنچه می‌کنم باید در نظر مردم ایران درست باشد.
در طیاره هم که نشستیم بیشتر ایام دراز کشیده بود. یکی از خبرنگاران خارجی که همراهمان بود، پیش من آمد و گفت: این رهبر مریض شما، چطور می‌خواهد آنجا حرف بزند؟!»
***
«روزی که قرار بود مصدق در شورای امنیت نطق خود را بخواند، با لباس مرتب و در نهایت استقامت و سلامت سخنرانی کرد و شق و رق بر جای خود نشست. من که پهلوی او نشسته بودم، گاهی پایم از زیر میز روپوش‌دار به جسمی می‌خورد که نمی‌فهمیدم چیست. به محض اینکه جلسه تمام شد، یک آمریکایی‌ با دوربین از زیر میز در آمد و با عصبانیت گفت: پس چرا رییستان غش نکرد؟!
گفتم چرا غش کند؟ گفت مدت‌ها زیر این میز قایم شده بودم که وقتی او بر زمین می‌افتد، فقط من بتوانم از او عکسی بردارم و آن عکس را هزارها دلار بفروشم!»
گویا دکتر مصدق سابقه غش کردن داشته، یک بار در جلسه معرفی کابینه‌ حاجعلی رزم‌آرا به مجلس و همزمان با مخالفت و سروصدای اقلیت علیه رزم‌آرا، مصدق غش کرده بود! در روزهای سفر به سازمان ملل هم بیمار بوده است.
حالا بد نیست چند جمله‌ای هم از مخالفان وقت مصدق بخوانیم که با سیاست‌های او مخصوصا از توسلش به تظاهرات خیابانی برای فشار به مجلس مخالف بودند. مثلا جمال امامی از نمایندگان طرفدار دربار که بعد از استعفای حسین علاء، پست نخست‌وزیری را به مصدق پیشنهاد کرده بود و ابتدا از او حمایت می‌کرد، بعدا در صحن مجلس درباره مصدق گفته بود که:
«دولت مداری به سیاست خیابانی نزول کرده است. چنین به نظر می‌رسد که این کشور چیزی بهتر از برگزاری تظاهرات خیابانی ندارد. ما اکنون اینجا و آنجا و همه جا میتینگ داریم. گردهمایی برای این مساله، برای آن موضوع و برای هر پیشامدی. راهپیمایی دانشجویان، دبیرستانی‌ها، هفت ساله‌ها و حتی شش ساله‌ها. من از این گردهمایی‌های خیابانی بیزار و خسته شده‌ام.
این نخست وزیر است یا انقلابی؟! کدام نخست‌وزیر این حرف را می‌زند که من می‌روم با مردم حرف می‌زنم؟ جاه طلبی او را این قدر نمی‌دانستم! من این قدر فرض نمی‌کردم که یک پیرمرد هفتاد و چند ساله‌ای که همیشه تمارض می‌کند، مردم را فریب دهد. او که شما را نماینده نمی‌داند...
دکتر مصدق هم یکی از آن امراض است که خدا برای ایران فرستاده است!»
منابع:
- پرونده صالح، ایرج افشار، ص ۲۰۳ و ۲۰۴
- ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، ترجمه احمد گل محمدی، محمد ابراهیم فتاحی، انتشارات نی