زنان واقف در  دوره قاجار

نسیم مجیدی قهرودی- غالب وقف‏های دوران قاجاریه به طور نسبی کوچک بودند و ماهیتی خصوصی و محلی داشتند. این وضع احتمالا در دوره‏های قبل تاریخ ایران نیز رایج بوده است، با این تفاوت اساسی که تا قبل از قرن نوزدهم اسناد قاطع و محکمی از وقف‏های کوچک در دست نیست. اکثر املاکی که وقف می‏شد عبارت از دکان‏ها یا سایر انواع املاک نظیر قطعاتی از زمین یا بخش‏هایی از روستاها و به همین نسبت هم مورد استفاده‏ آنها محدود بود. کاربرد عمده‏ موقوفات، شامل ساختن مجموعه‏های بزرگ مانند مدارس یا مساجد نبود بلکه از یک سو بیشتر بنا به دلایل خیرخواهانه با تاکید بر فعالیت‏های همسایگی، مثل کمک به فقرا یا برنامه‏های تعزیه‏داری و از سوی دیگر مبتنی بر اهداف اقتصادی یا خصوصی، برای تضمین بقای حیات نسل‏های آتی بنیان‏گذار وقف، صورت می‏گرفت. چنین موقوفه‏هایی به ما اطلاعاتی ارزشمند و نه‌چندان مفصل، از شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران عصر قاجار، نظیر تملک زمین و املاک، بافت بازارها و تجارت می‏دهد. این اطلاعات همچنین دیدی را نسبت به نیت واقفان به ما می‏دهد؛ از جمله، اینکه چه مواردی در نظرشان حائز اهمیت بوده و چه چیزهایی با توجه به اهداف خیرشان ضرورت داشته است.

جای شگفتی بسیار است که تعداد کثیری از موقوفات از این دست، یعنی وقف‏های در مقیاس کوچکی که از سوی اهالی تهران در طول قرن نوزدهم صورت پذیرفته، به نام زنان ثبت شده است. با اینکه در تاریخ رسمی دوران قاجار به ندرت به نام زنان برمی‏خوریم و پیرامون فعالیت‏های اقتصادی آنان اطلاعات ناچیزی در اختیار داریم یا بعضا هیچ اطلاعی در دست نیست؛ اما اسناد باقیمانده‏ وقف مبین احتمال اداره‏ املاک زنان، به وسیله خود آنها است.

برای رسیدن به ادراک و نتیجه‏گیری درست از مقاله‏ حاضر، باید متذکر شد که در این دوران،موقوفه‏های زنان و مردان چند متفاوت از یکدیگر نبود و هیچ شرط غیر عادی جهت نحوه‏ مصرف یا اداره‏ این موقوفات وجود نداشت و اگر تفاوت‏هایی هم وجود داشته باشد تنها در جزئیات آن است؛ تا جایی که حتی قضاوت درباره جنسیت واقف، آن هم بدون وجود آمارهای کامل‏تر و تنها با توجه به سلیقه‏ها و منافع بانی وقف یا سرپرست یا والی موقوفه، آسان نخواهد بود. به هر روی این واقعیت ساده و عادی که در قرن نوزدهم، زنان همانند مردان قادر و مایل به گذاردن موقوفات بودند، برای ما حائز اهمیت است. به همین ترتیب گمان می‏رود که زنان نه تنها شخصا دارای املاکی بودند، بلکه مانند مردان حق تصمیم‏گیری برای اداره و سرپرستی آنها - همچون مورد وقف - را داشتند.

در فهرست راهنمای وقف‏نامه‏های استان تهران (۱) که بیشتر مربوط به دوران قاجار است، ۱۱۶۰ مدخل وجود دارد که نزدیک به ۱۷۰ مورد آن - یعنی حدود ۱۵درصد - به نام زنان ثبت شده است. البته این امر چندان بحث‌برانگیز نیست، هر چند در مقایسه‏ با اطلاعات زمان حاضر جالب توجه است، اما خود مبین استثنایی نبودن وقف در نزد زنان نیز هست. برای روشن شدن نوع بناهایی که بحث کرده‏ایم و به منظور تشریح مفصل نوع املاک موقوفه، اهداف خیرخواهانه و خصوصی در ورای وقف این املاک و شرط‌های مربوط به اداره و به کار بستن موقوفات، به عنوان نمونه به بررسی سه مورد می‏پردازم که عبارت است از: وقف هاجر خاتون خانم در ۱۲۶۴ ه.ق (۱۸۴۸ م)؛ وقف شرف نساء خانم در ۱۲۹۶ ه.ق (۱۸۷۹ م)؛ و بالاخره بناهای موقوفه‏ای که از حاجیه خاتون خانم و دختر وی سارا سلطان خانم، از ۱۲۹۸ ه.ق (۱۸۸۱ م) باقی مانده است.

زنان واقف چه کسانی بودند؟

اسناد موجود، اطلاعات ناچیزی را از واقفان به دست می‏دهد. با این حال از نام، عنوان و نحوه‏ معرفی آنها در این اسناد برمی‏آید که همه‏ آنان بدون استثنا از اشراف یا به عبارت کلی‏تر از طبقات برخوردار جامعه‏ تهران آن زمان بوده‏اند؛ تمامی‏شان به زیارت خانه‏ خدا رفته‏اند و از این رو عنوان حاجیه را دارند و این فرصت و موقعیت، تنها برای زنانی فراهم بود که از طبقه‏ای بالا بودند و پشتوانه‏ اقتصادی محکمی داشتند. هاجرخاتون خانم ملقب به جدیدالاسلام، همسر حاج محسن بازرگان تهرانی، بود. حاجیه خاتون خانم که به حاجی وزیر نیز شهرت داشت، دختر فردی اشرافی به نام اسماعیل‏بیگ بوده است و دخترش حاجیه سارا سلطان خانم همسر محمدابراهیم نواب بدایع‏نگار معروف بود حاجیه شرف نساء خاتون نیز دختر حاجی گرگین‏بیگ، ملاک معروف، بوده است. پایگاه اجتماعی والای آنان را - با توجه به عناوین‌شان در اسناد موجود - پس از این بررسی خواهیم کرد. همه‏ آنها بدون استثنا علیاجاه یا علیاجناب، معادل مونث القاب اشرافی مذکر عالی‏جاه یا عالی‏جناب، نامیده شده‏اند. همچنین عموما ملقب به نمونه‏های عفت و پاکی (خدارت و طهارت دستگاه) بوده‏اند و آنها را همچون زنان اسوه‏ تاریخ اسلام نظیر حضرت خدیجه (س) دانسته‏اند که خود مبین درجه‏ والای آنها است.

از اسناد، به طور غیرمستقیم، چنین برمی‏آید که املاکی را که این زنان وقف کرده‏اند، آنهایی است که از پدران یا شوهران فوت شده‏ خود به ارث برده بودند. دلیل احتمالی دیگر آنان برای این کار، مرگ خویشاوند مذکر بلافصل و در نتیجه از دست دادن پشتیبانی خانوادگی در حفاظت از املاک مذکور بود که برای حفظ ملکشان از خطر غصب یا حیف و میل شدن، آن را از طریق وقف به تاسیسات مذهبی انتقال می‏دادند.

املاک وقف شده

املاک موقوفه به جز در مورد زمینی که حاجیه شرف نساء خانم از زمین‏های اطراف (حومه) تهران وقف کرده است، بقیه در داخل شهر تهران واقع شده‏اند. به عبارت دقیق‏تر، این موقوفه یک سهم از شش سهم یک دانگ روستای میمون‏آباد منطقه‏ غار - واقع در حدود ۳۰ کیلومتری جنوب غربی مرکز تهران امروزی - بود و در حقیقت ملک وقف شده تنها ۳۶ / ۱ از کل روستا یا حدود ۸ / ۲ درصد آن را شامل می‏شد. به هر روی، درآمد روستا در حدی بود که این سهم کوچک، برای وقف، کاملا معقول و با ارزش محسوب می‏شده است. تکه‏تکه کردن کامل روستا، آشکارا مبین تقسیم آن به هنگام تقسیم ارث است؛ به آن معنا که احتمالا شوهر مرحوم وی دست کم، یک ششم (دانگ) کل روستا را در اختیار داشته است. در سند نیز برآورد تقریبی از درآمد روستا، چه به صورت نقدی و چه به صورت غیرنقدی، وجود ندارد که به این‏سان تخمین حدود ملک موقوفه نیز امکان‏ناپذیر می‏نماید.

دکان‏ها از رایج‏ترین انواع مستغلات موقوفه بوده‏اند که حدود و ثغورشان به سادگی مشخص شده و اگر در مکان مناسبی قرار گرفته بودند، اجاره و درآمدی را تضمین می‏کرده‏اند. حاجیه هاجرخاتون خانم دو دکان همجوار را در منطقه‏ عودلاجان وقف کرد که در خیابان اصلی، به طرف دروازه‏ شمیران (راسته‏ دروازه شمیران)، و نزدیک اقامتگاه سیدصالح واقع شده بودند. یکی از این دکان‏ها، کارگاه رنگرزی با همه‏ ابزارهای لازم مانند ظروف، خم‏های رنگ و ملاقه‏هایی بود که در سیاهه به عنوان ابزار لاینفک از ملک ذکر شده است.

از میان سه مورد وقفی بررسی شده، بزرگ‏‌ترینشان، موقوفه‏ حاجیه خاتون خانم و دخترش سارا سلطان خانم است. آنها در مجموع ۱۳ دکان وقف کردند که به دو گروه تقسیم می‏شوند: یک گروه نه‏تایی و یک گروه چهارتایی مرتبط با یکدیگر و منزلی مسکونی. نه دکان گروه اول در یک سوی بازار و چسبیده به منزل فردی به نام آقا محمدکاظم قرار داشتند که مواد ضروری و مایحتاج را فراهم می‏آوردند و از میوه‏فروشی، نانوایی (خبازی)، توتون‏فروشی، نفت‏فروشی، دو دکان سبزی‏فروشی، علوفه‏فروشی (علافی) و دو انبار کالا تشکیل می‏شدند. گروه دوم مشتمل بر داروخانه (عطاری)، شیرینی‏فروشی (قنادی)، قصابی و علوفه‏فروشی بود که در جوار کاروان‏سرای دیوان واقع شده بودند. منزل مسکونی موقوفه نیز در منطقه‏ چاله‏میدان، نزدیک باغ پسته بیک، قرار گرفته بود (۵) در اسناد این موقوفات نیز همانند دو نمونه‏ قبل، هیچ اشاره‏ای به درآمد مورد انتظار یا واقعی حاصل از اجاره‏ مستغلات مذکور نشده است؛ از این رو نمی‏توان حدود واقعی آنها را بدون اتکا به واقعیت‏های روشنگر تخمین زد.

مصارف موقوفات

پس از تشریح نوع املاک و مستغلات وقف شده اکنون به کاربردها و مصارف آنها می‏پردازیم. شرف نساء و هاجرخاتون املاک خود را تنها به صرف امور خیریه وقف کردند، در حالی که خاتون خانم و دخترش، سارا سلطان، که از میان سه مورد بیشترین موقوفات را داشتند، املاک و مستغلات خود را به شرط بازگرداندن یک سوم عایدی آنها به فرزندانشان، اعم از ذکور و اناث، وقف کردند؛ از این رو به آن وقف خاص و عام گفته می‏شود که بنا به اهداف خیریه‏ عمومی و شخصی صورت می‏گیرد. اما جزئیات مربوط به مصارف خیریه‏ وقف، بسیار جالب توجه و مبین اولویت‏های برجسته در نظر واقف است. اولین صرف وقف برای عزاداری است که در هر سه مورد سند وقف، اولویت اول را به خود اختصاص داده است. این فعالیت‏ها تنها به ماه محرم و بزرگداشت شهادت امام حسین (ع) محدود نمی‏شود، بلکه همان‏گونه که در سند وقف هاجرخاتون آمده، برای همه‏ امامان و نیز فرزندان و اصحابشان مراسم تعزیه صورت می‏گرفته است. در اسناد مورد بررسی، اصطلاح روضه‏خوانی به جای تعزیه‏داری آمده است که آشکارا نحوه‏ مصرف مورد وقف را نشان می‏دهد. این نوع وقف در عمل به معنای پرداخت دستمزد روضه‏خوان‏ها و نیز فراهم آوردن قهوه، آب و غذای مجانی برای جمعیت شرکت‏کننده در مجلس عزاداری است.

مورد مصرف دیگری که در سند وقف آمده، کمک به فقراست. این کمک به صورت خیلی کلی و بدون بیان چگونگی خرج عواید برای این منظور بیان شده است که شامل سیدها و غیرسیدها می‏شود. در سند وقف خاتون خانم و دخترش، کمک به فقرا و زوار در یک گروه جای گرفته و در این بند تاکید خاصی بر کمک به ازدواج جوانان محتاج و کمک به خرج ازدواج آنها شده است.

موقوفه‏ هاجرخاتون برای دو منظور اصلی مصرف می‏شده است که اولین آنها، همانند سایر اسناد وقف، کمک به تعزیه‏داری بوده و دومین مورد مصرف عایدی وقف، کمک به هزینه‏ تحصیل و زندگی طلاب علوم دینی بوده است.

در سند وقف شرف نساءخانم، فعالیت‏های خیریه‏ گسترده‏ای آمده است که بیشتر پیشنهادهایی برای صرف عایدی وقف در امور خیریه‏ مختلف به نظر می‏رسد و نحوه‏ مصرف آن به صلاحدید متولی وقف تعیین می‏شده است. این موقوفه‏ نسبتا کوچک هرگز به معنای واقعی به مصارف و منظورهای فوق نمی‏رسد و نیز در این سیاهه آنچه عملی‏تر به نظر می‏رسد، مورد آخر یعنی «تعمیر مساجد، قلاع و پل‏ها یا هر نوع فعالیتی که در قوانین اسلامی ممدوح قلمداد می‏شود» است. به هر تقدیر این سیاهه فرض اولیه‏ ما را پیرامون اولویت‏ها تایید می‏کند، چرا که در این سند نیز، نظیر دو سند دیگر، در ابتدا فعالیت‏های مربوط به عزاداری ذکر شده که قطعا در نظر واقف مهم‏ترین مساله بوده است.

اداره‏ موقوفات

هیچ‏یک از اسناد وقف مورد بررسی، قید یا شرط خاصی پیرامون نحوه‏ اداره‏ موقوفه، چگونگی جمع‏آوری و توزیع مجدد عایدی املاک و مستغلات وقف شده، میزان درآمد بالقوه‏ موقوفه یا جزئیاتی از این دست را مشخص نکرده‏اند. تصمیم‏گیری درباره‏ جزئیات و نیز نحوه‏ مصرف عایدی در امور خیریه‏ مناسب به صلاحدید کامل متولی موقوفه صورت می‏گرفته است.

همه‏ زنان واقف، خود حق اداره‏ امور وقف شخصی خود را در زمان حیات داشتند و هیچ کدام متولی یا نماینده و کارگزار (وکیل) مذکری را انتخاب نکرده بودند. گرچه احتمالا زنان برای جمع‏آوری اجاره و توزیع روزانه‏ آن نیاز به افرادی امین داشتند، اما هیچ یک بازرسی نهایی موقوفات را به فرد دیگری واگذار ننمودند. همچنین برای قوت بخشیدن به بعد خیریه‏ موقوفه، از حقوق ثابتی که معمولا برای متولی در نظر گرفته می‏شد نیز چشم‏پوشی می‏کردند. مبلغ حق‏التولیه که عرفا یک دهم کل عایدی موقوفه بود، به متولیان نسل‏های بعدی پرداخت می‏شد. متولی از میان فرزندان واقف بنا به ویژگی‏های صداقت، درستی و تقوا که فرد می‏بایست طبق سنت، واجد آنها باشد انتخاب می‏شد. تنها در سند وقف خاتون خانم و دخترش سارا سلطان‌خانم تصریح شده است که متولی می‏تواند از فرزندان مونث آنها نیز باشد در حالی که در دو سند دیگر تنها فرزند ذکور این حق را دارا بود. حاجیه هاجرخاتون در سند وقف، این شرط را می‏گذارد که متولی موقوفه و جانشین بلافصل وی، نوه‏اش آقا سید محمدخلیل پسر حاجی سید اسدالله بازرگان تهرانی باشد. این ویژگی در سایر سندهای وقف دوره‏های قبل و نیز سایر کشورها وجود دارد. حمایت از نوه‏ها که طبق قوانین ارث چندان بهره‏ای از ارث نمی‏بردند یکی از انگیزه‏های قوی واقف باری امر وقف بود. در هر سه مورد وقف بررسی شده، به دلیل انقراض احتمالی نسل واقف و بی‏متولی ماندن موقوفه، سرپرستی موقوفات به مجتهد واجد شرایط و مورد تایید تهران واگذار شده است.