ثروتمندان آمریکایی از 1900 تا 1950

سی رایت . میلز

سرزمین و شهروندان ایالات متحده آمریکا از پدیده‌های شگفتی‌آفرین دنیا به حساب می آیند. هیچ سرزمین و کشوری در دنیای امروز و دیروز به اندازه این کشور دوستان پرشمار و جدی نداشته است و هیچ جامعه‌ای نیز به اندازه ایالات متحده آمریکا منتقدان و دشمنان سرسخت و تاریخی را به چشم ندیده است. سرزمین و شهروندان و نظام سیاسی ایالات متحده آمریکا هنوز و در آستانه دومین دهه از قرن بیست و یکم، اعجاب‌انگیزترین هستند و در شرایط فروپاشی رقیب سنتی خود در دهه ۱۹۸۰ و در وضعیتی که انگلستان و حتی اتحادیه اروپا و در سمت دیگر کره زمین و در شرق دو کشور هند و چین نیز نتوانسته‌اند قدرتی همسنگ با این کشور پیدا کنند، در قلب و بطن همه ماجراها و رویدادها قرار دارند. ایالات متحده آمریکا دارای سابقه‌ای عجیب است و هنوز نیز منازعه میان روشنفکران، سیاستمداران، ملی‌گرایان و... جهان است. شناخت دقیق از این کشور چگونه ممکن است؟ آنچه موجب استحکام این نظام سیاسی شده کدام است؟ نقاط ضعف تاریخی و ماهیتی آن را کدام نقاط تشکیل می‌دهند؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها باید به منابع و مطالعات انجام شده دقیق و ژرف مراجعه کرد. بدون تردید یکی از این منابع مطالعاتی کتاب «نخبگان قدرت» نوشته سی.رایت‌میلز، جامعه‌شناس برجسته آمریکایی است که در سال ۱۹۵۶ نوشته شده است. این کتاب اکنون علاوه بر اینکه یک منبع غنی و جذاب روش شناختی جامعه آمریکایی به حساب می‌آید، یک اثر تاریخی نیز شده است. صفحه تاریخ اقتصاد با درک این موضوع، خلاصه‌ای از چند فصل کتاب را در ۳ شماره تقدیم خوانندگان ارجمند می‌کند.

ثروتمندان آمریکایی

سی. رایت میلز ثروتمندان آمریکایی را در کنار «جنگ‌سالاران» و «شهرت‌مداران» یکی از گروه‌های «نخبگان قدرت» در این کشور می‌داند. وی ثروتمندان این کشور را به دو گروه «ثروتمندان متمول» و «ثروتمندان مشارکتی» تقسیم کرده و درباره شمار هر گروه و رفتار و گفتار و تصمیم‌های آنها نکات ارزنده‌ای را بیان می‌کند.

وی معتقد است: «نظام آمریکا، ماشین تولیدکننده میلیونرها است» یادآور می‌شود: «امروزه بسیاری از آمریکایی‌ها فکر می‌کنند که سرمایه و ثروت‌های کلان آمریکا چیزی است که قبل از جنگ جهانی اول به دست آمده یا دست‌کم با رکود اقتصادی ۱۹۲۹ کاملا از بین رفته است... آنها می‌پندارند به غیر از تگزاس در هیچ ایالت دیگر ثروتمند وجود ندارد یا اگر هست وارثان کهنسالی‌اند که با مرگ فاصله چندانی ندارند.» میلز تاکید می‌کند «... اما هنوز شمار ثروتمندان افسانه‌ای به علاوه میلیونرهای معروف و مشهور در بین ما بسیار زیاد است...»

ثروتمندان قبل از جنگ داخلی

در ادامه بررسی روزگار و شرح حال «ثروتمندان» به عنوان یکی از ارکان «قدرت» در آمریکا، میلز به قبل از جنگ داخلی در آمریکا اشاره می‌کند و می‌نویسد: «قبل از جنگ داخلی، مطابق مقیاس واقعی آمریکا، صرفا تعداد اندکی از افراد ثروتمند، به ویژه «آستور» و «واندربیلت» میلیاردر بودند... شمار اندکی ثروتمند داشتیم که ثروت آنها بیش از یک میلیون دلار بود... وقتی جورج واشنگتن در سال ۱۷۹۹ مستغلاتی به ارزش ۵۳۰ هزار دلار بر جای گذاشت، یکی از ثروتمندترین مردم آمریکا در زمان خویش به حساب می‌آمد...»

وی با یادآوری اینکه واژه میلیونر در سال ۱۸۴۳ در زمان مرگ «پیتولوری لارد» ساخته شد اشاره می‌کند: «در دهه ۱۹۴۰ در شهر نیویورک و در سرتاسر ایالت‌های ماساچوست فقط ۳۹ میلیونر وجود داشت». میلز جلوتر آمده و می‌نویسد: در سال ۱۹۵۲ ما می‌توانیم دیدگاه خود را درباره ۲۷۵ نفر زن و مردی لحاظ کنیم که هرکدام حداقل حدود ۳۰ میلیون دلار سرمایه در اختیار دارند...

وی درباره منشا طبقاتی ثروتمندان آمریکایی در دهه ۱۹۵۰ توضیح می‌دهد: «در بین افراد بسیار ثروتمند می‌توان افرادی را پیدا کرد که در خانواده فقیر یا در خانواده ثروتمند به ثروت رسیده‌اند...»

او برای اینکه ذهن خوانندگان را به موضوع اخیر جلب کند دو ثروتمند از گروه‌های گوناگون را مثال می‌زند و می‌نویسد: «اینجا صحبت از جان‌دی. راکفلر، پسر باایمان یک دستفروش به میان می‌آید که بدون امتیازها، فرزندان خلف میلیاردی به وجود آورد... یا هنری تاگرین که در دوران کودکی یاد گرفت که صحنه‌های اقتصادی روزنامه‌ها را بخواند و در سن ۸۲ سالگی ۱۰۰ میلیون دلار ثروت را بگذارد و فوت کند... اما در کنار اینها باید از جورج اف بیکر که وارث اولین بانک ملی نیویورک که هر روز سوار بر قایق تفریحی به وال‌استریت می‌آمد نیز یاد کنیم...» وی با بررسی زندگی ثروتمندان آمریکایی در ۳ مقطع ۱۹۰۰، ۱۹۲۵ و ۱۹۵۰ می‌نویسد: «در صدر ثروتمندان سال ۱۹۰۰، جان دی. راکفلر، در صدر ثروتمندان سال ۱۹۲۵ هنری فورداول و در صدر گروه سال ۱۹۵۰ ایچ ال. هانت قرار دارند...

از هر ۱۰ نفر ثروتمند در نسل ۱۹۰۰ تنها ۲ نفر، در نسل ۱۹۲۵ سه نفر و در نسل ۱۹۵۰ نیز تنها ۲ نفر از طبقه متوسط اجتماعی بوده‌اند... ده درصد از کسانی که ثروت و سرمایه‌های کلان آمریکا را در اختیار دارند، متولد کشورهای خارجی بوده و ۶درصد از آنها در خارج از ایالات متحده آمریکا رشد یافته و بزرگ شده‌اند...

از ثروتمندان ۱۹۰۰ حدود ۱۳ درصد متولد خارج بوده‌اند، در حالی که در سال ۱۹۵۰ این رقم به ۲ درصد کاهش یافته است... ۸۰ درصد از ثروتمندان دهه ۱۹۰۰ از اهالی شرق کشور بوده‌اند که در سال ۱۹۵۰ به ۶۸ درصد رسیده است... در حالی که در سال ۱۹۰۰ حدود ۲۵ درصد از ثروتمندان آمریکایی از مناطق روستایی بوده‌اند، در حالی که از سال ۱۹۲۵ به بعد از هر ۱۰ ثروتمند، ۶ نفر از مناطق کلانشهرها بوده‌اند...

در سال ۱۹۰۰ حدود ۳۱ درصد از ثروتمندان تحصیلات دانشگاهی داشتند که این رقم در سال ۱۹۲۵ به ۵۷ درصد و در سال ۱۹۵۰ به ۶۸ درصد افزایش یافته است... ۵۵ درصد از اشخاص بسیار ثروتمند نسل ۱۹۰۰، نخستین گام برای رسیدن به ثروت کلان را با جهش بزرگ ارتقا و سازماندهی شرکت‌های خودشان برداشتند، در حالی که در نسل‌های ۱۹۲۵ و ۱۹۵۰ فقط ۲۲درصد از افراد بسیار ثروتمند چنین کاری انجام دادند... در نسل‌های پیشین، فراهم شدن فرصت اصلی و مهم که با سرمایه افراد تحقق می‌یافت، عامل مهم بود، در نسل‌های بعدی اما جمع‌آوری و انباشت منافع شرکت‌ها که بر موقعیت جایگاه پدران و پدربزرگ‌ها استوار بود، جایگزین فرصت مهم و اصلی شده است... در حال حاضر ۹درصد ثروتمندان از طبقه پایین، ۲۳ درصد از طبقه متوسط و ۶۸درصد از طبقه برتر هستند...

مردان و زنان صاحب ثروت و سرمایه‌های کلان آمریکا از نظر اجتماعی جایگاه خود را به عنوان رهبران چندین کلانشهر به دست آورده‌اند. از بین ۹۰ عضو طبقه ثروتمند نسل ۱۹۰۰ تنها اسم ۹ نفر در لیست کلانشهرها قرار داشت، اما نیمی از خانواده‌های نسل ۱۹۰۰ فرزندانی دارند که در ۱۹۴۰ به کلوپ کلانشهرها راه‌یافته‌اند...»