از نفت عثمانی تا ملی شدن نفت ایران

مصطفی فاتح، نویسنده کتاب «۵۰ سال نفت ایران» از آگاه‌ترین افراد نسبت به تحولات صنعت نفت ایران، پیش از ملی شدن است. او در سال ۱۳۰۶ و پس از یک سال تحصیل در دانشگاه جان هاپکینز آمریکا در شهر با لتیمور و ۴ سال تحصیلی دانشگاه کلمبیا (در رشته اقتصاد) به ایران آمد و به گفته خودش «پس از دو سال اصرار و ابرام، شرکت پخش مواد نفتی در سال ۱۳۰۸ تاسیس شد و او رییس این شرکت شد. او در سال ۱۳۲۶ به معاونت کل این شرکت منصوب و ۵/۳ سال در خوزستان کار کرد. او در صفحه ۹ کتاب یادآور می‌شود: «پس از تصویب قانون ملی شدن بزرگان قوم، دوستان، خویشان و همکاران سیاسی که بی‌خبر از نفت بودند را به عنوان هیات مدیره به خوزستان اعزام داشتند و من از آن پس به تالیف این کتاب روی آوردم.»کتاب «۵۰ سال نفت ایران» در سال ۱۳۸۴ توسط «نشر علم» در تیراژ ۲۲۰۰ نسخه چاپ شده و در ۱۴ فصل و ۶۶۶ صفحه، نکات قابل توجهی را درباره «نفت از آغاز تاکنون» (فصل اول)، «نفت از نظر علمی و صنعتی» (فصل دوم) و... توضیح می‌دهد.

مصطفی فاتح در فصل سوم با عنوان «مبارزه و رقابت در راه نفت» (صفحه‌های ۱۳۰ تا ۱۵۴۰)، مسائل گوناگونی از جمله «رقابت برای به دست آوردن نفت روسیه»، «رقابت برای تحصیل امتیازات نفت در خاورمیانه» را تشریح می‌کند. فاتح می‌نویسد: «در ۱۴ سال اول قرن بیستم، رقابت شدیدی میان کشورهای مختلف برای تحصیل منابع نفت امپراتوری عثمانی جریان داشت... از ۱۹۰۰ به بعد نمایندگان شرکت‌ها به دربار عثمانی رفته و تقاضای امتیاز می‌کردند... شرکت نفت رویال داچ شل هم نماینده‌ای به عثمانی فرستاد... شرکت دارسی هم متقاضی بود...»

وی ادامه می‌دهد: «... پس از خاتمه جنگ جهانی و پیروزی متفقین، قیومیت عراق به انگلستان و قیومیت لبنان و سوریه به فرانسه واگذار شد و این دو کشور نفت عراق را به خود اختصاص دادند...» درباره ایران نیز مصطفی فاتح نوشته است: «موقعی که امتیاز دارسی منعقد شد، رقابت‌هایی میان شرکت‌های نفت جهان برای تحصیل آن نبود و فقط رقابت سیاسی میان روس و انگلیس درباره امتیازات دولت ایران دیده می‌شد...»فصل ششم کتاب حاضر که از صفحه ۲۴۵ و تا صفحه ۲۹۸ ادامه دارد درباره «تاریخچه نفت جنوب ایران» است. در این فصل به «امتیازات نفت ایران در قرن نوزدهم و مذاکرات برای عقد قرارداد ۱۹۳۳ «اشاره شده است. فصل نهم کتاب درباره «کشمکش بر سر نفت ایران است» که فاتح در چند بخش به آن اشاره کرده است.فصل یازدهم کتاب، بدون تردید از بحث‌های جذاب است که تاکنون کمتر درباره آن نوشته شده است. فاتح در این فصل «کمی در آمد نفت ایران»، «بهای فرآورده‌های نفت در ایران»، «سازمان اداری شرکت» و «بی‌اعتنایی شرکت به احساسات عمومی» را توضیح می‌دهد. فاتح اعتقاد دارد: «یکی از بزرگ‌ترین خبط‌های شرکت نفت (انگلیس) این بود که نمی‌خواست صنعت نفت ایران ارتباطی با اقتصاد عمومی کشور حاصل نماید و در اثر این خبط عظیم و غفلت بزرگ، عملیات آن همیشه مجزا و مستقل از امور اقتصادی کشور قرار گرفته بود... شرکت مغازه‌هایی در مراکز عمده خود داشت که کلیه مایحتاج کارمندان خود را از خارج وارد کرده و در آنها می‌فروخت... شرکت هر سال ۷۰ هزار تن سیمان نیاز داشت که می‌توانست در ایران تولید شود، اما این کار را نمی‌کرد...» فصل چهاردهم کتاب «۵۰ سال نفت ایران» با عنوان جریان ملی شدن نفت ایران در چند بخش از جمله «نهضت ملی کردن نفت از نظر کلی»، «خلع ید و اخراج کارکنان انگلیسی»، «وخیم شدن وضع اقتصادی» و «آخرین تلاش»، رویدادهای آن دوره را تشریح کرده است.وی در بخش «وخیم شدن وضع اقتصادی»، جدول شاخص هزینه زندگی در ایران از ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۳ را درج کرده و می‌نویسد: «شاخص هزینه زندگی در ۱۳۲۹ معادل ۷۸۴ بود که در سال ۱۳۳۳ به عدد ۱۱۵۱ رسید... ارزش واردات در سال ۱۳۲۹ معادل ۶۲۴۳ میلیون ریال بود که در سال ۱۳۳۲ به ۵۳۲۴ میلیون رسید... ارزش صادرات در سال ۱۳۲۹ معادل ۳۴۹۴ میلیون ریال بود که در سال ۱۳۳۲ به ۸۳۱۸ میلیون ریال افزایش یافت...»

فاتح در پایان کتاب می‌نویسد: صبح روز ۲۸ مرداد وضع به طور ناگهانی تغییر کرد و قوای انتظامی که تا آن وقت تماشاچی و بی‌طرف و بلکه مطیع دولت بودند تغییر مسیر داده و به مخالفان دولت پیوستند... بعد از ظهر ۲۸ مرداد به خانه مصدق حمله آوردند و مصدق سنگر را خالی کرد...»