درباره راه‌آهن

منتقد کتاب «شاهد زمان» نوشته کاظم ودیعی در نقد خود از مرزهای کتاب عبور کرده و دیدگاه خود را درباره رویدادهای پس از روی کار آمدن شاه دوم پهلوی نیز بیان کرده است. به اعتقاد منتقد، ذکاءالملک فروغی کسی است که باید به او و کارهایش تردید کرد... برخی فرماندهان مطرح ارتش در خاطرات خویش این واقعیت را تکرار کرده‌اند. رزم‌آرا در صفحه ۱۳۷ کتاب خاطرات و اسناد سپهبد حاجعلی رزم‌آرا می‌نویسد: «بلافاصله با شاه مذاکره و امر عدم مقاومت صادر شد.» پالیزبان نیز همین روایت را تایید می‌کند و می‌گوید: «فرمانده لشکر احمد معینی به جبهه آمد و افسران را احضار نمود و به سخنانش چنین ادامه داد: برحسب فرمان شاهانه ترک مخاصمه آغاز شده است.» (خاطرات سپهبد عزیز پالیزبان، ص۱۰۴) آقای ودیعی در این اثر به دستور خفت‌بار رضاخانی هیچ‌گونه اشاره‌ای ندارد و صرفا انتقاد لطیفی از فروغی می‌کند. همچنین خواننده این ادعای نویسنده را نمی‌پذیرد که چنین فراماسون برجسته‌ای مستقل از سازمانی که به آن وابسته بوده است در امر خطیری چون تعیین جانشین رضاخان اقدام کرده باشد. زیرا برخلاف ادعای مطرح شده، فروغی حتی در مورد موضوعات کم اهمیت‌تر، آنجا که پای منافع لندن در میان بوده هرگز به مصلحت ایران پایبند نمانده است.

برای نمونه دکتر محمد مصدق شمه‌ای از خیانت‌های فروغی را این‌گونه بیان می‌دارد: «در جریان [جنگ] اول جهانی که بعضی از دول از نظر تبلیغات و مصالح خودشان وجوهی در ایران به‌مصرف رسانیدند دولت انگلیس هم برای حفظ منافع خود پول‌هایی خرج نمود ... دولت انگلیس تمام پول‌هایی را که در آن جنگ برای پیشرفت سیاست خود در ایران خرج کرده بود از دولت مطالبه می‌نمود و دولت انکار می‌کرد تا اینکه تغییر سلطنت پیش آمد محمدعلی فروغی نخست‌وزیر شد و ضمن نامه‌ای به سفارت انگلیس مطالبات آن دولت را تصدیق کرد.

در مجلس ششم که مستوفی‌الممالک نخست‌وزیر وثوق‌الدوله را به وزارت مالیه و فروغی را به وزارت جنگ معرفی نمود، نسبت به وثوق‌الدوله برای تصویب قرارداد ۹ اوت ۱۹۱۹ قرارداد تحت‌الحمایگی ایران و نسبت به فروغی برای تصدیق دعاوی دولت انگلیس من اعتراض کردم.» (خاطرات و تالمات مصدق، به قلم دکتر محمد مصدق، به کوشش ایرج افشار، انتشارات علمی، سال ۱۳۶۵، صص۵-۱۶۴)

در حالی که خدمات فروغی به انگلیس محدود به آنچه در این فراز مورد اعتراض دکتر مصدق قرار گرفته نبوده است، چگونه می‌توان تصور کرد که چنین فردی در معرفی محمدرضا به جای پدرش آن هم در کشوری که اهمیت آن برای انگلیس‌اظهر من‌الشمس است در چارچوب سیاست لندن عمل نکرده باشد؟ به ویژه اینکه همگان به این واقعیت اذعان دارند که پهلوی‌ها مخلوق سیاست این دولت بودند. کما اینکه مصدق نیز در این زمینه می‌گوید: «همه می‌دانند که سلسله پهلوی مخلوق سیاست انگلیس است». (همان، ص۳۳۹) آقای ودیعی به منظور به فراموشی سپرده شدن آنچه می‌تواند خفت‌ تاریخی ملت ایران نام گیرد از علل وقایع شهریور ۲۰ در می‌گذرد و به داستان‌سرایی در مورد خدمات غرور‌آفرین رضاخان می‌پردازد: «به نظرم چشم من بر افق سیاسی مملکت با وقایع شهریور ۲۰ باز شد و به نظرم ما همانیم که نسل پس از شهریور ۲۰ نام دارد. ناگهان مملکت از شمال و جنوب از هوا و زمین قبضه بیگانگان شد... با برادرم به پل راه‌آهن (فوزیه) رفتیم و تماشایی سیر از آن شاهکار جدیدی که راه‌آهن سراسری نام داشت کردیم. همه چیز رو به راه و منظم و پاکیزه بود و غرور از در و دیوار ایستگاه راه‌آهن تهران می‌بارید. همین دو هفته پیش بود که پدرم تالارها، سکوها و پایه‌ها و لوح یادگاری را به ما نشان داد و گفت همه مردم از بابت قند و چای خود سال‌ها پرداختند تا این راه‌آهن ساخته شد.» (جلد اول، ص۱۶۲)

به منظور روشن شدن خاستگاه سیاسی تاسیس خط‌‌آهن شمالی- جنوبی بلافاصله بعد از روی کارآورده شدن رضاخان، باید سوابق تاریخی آن‌را مورد توجه قرار داد. در کتاب «تاریخ بیست ساله ایران» در این زمینه می‌خوانیم: «یکی از علل انقراض قاجاریه و خلع احمدشاه مخالفت صریح با کشیدن خط آهن از بحر خزر به خلیج‌فارس بود که انگلیسی‌ها نهایت علاقه و کوشش را به کشیدن این رشته خط داشتند و تا پرونده امر و سوابق این مساله در دسترس مطالعه خوانندگان گرامی قرار نگیرد متوجه علل و موجبات احداث راه‌آهن بین خرمشهر و بندر جز نخواهند گردید و علت مخالفت سلطان احمدشاه را نمی‌توانند درک نمایند... انگلیس‌ها برای مفتوح ساختن باب مذاکره در اطراف ساختمان و کشیدن این راه‌آهن به‌وسائل مختلفه متشبث و از هر طرف مشغول اقدام شدند، از جمله به‌وسیله شاهزاده نصرت‌السلطنه... پس از آنکه پیشنهاد مزبور به سمع سلطان احمدشاه رسید و از چگونگی تقاضای انگلیسی‌ها مستحضر گردید در پاسخ گفت «راه‌آهنی که به‌صلاح و صرفه ایران است، راه‌آهنی است که از دزداب (زاهدان فعلی) شروع بشود و مسیر آن به اصفهان و تهران باشد و از آنجا به اراک و کرمانشاهان متصل بشود، یعنی از شرق به‌غرب ایران، چنانکه از زمان داریوش هم راه تجارت هندوستان به آسیا و سواحل مدیترانه همین راه بوده است و این راه برای ملت ایران نهایت صرفه را از لحاظ تجارت خواهد داشت.»