انقلاب مشروطه؛ زمینه‌ها و علل-1

تصویر عده‌ای از فاتحان تهران

انقلاب مشروطه در ایران سرآغاز تحولات بنیادین در مناسبات میان شهروندان با نهاد دولت بود و هنوز درباره این رویداد بزرگ بحث‌ و مجادله‌ وجود دارد. نوشته حاضر که از ماهنامه زمانه اخذ شده است، داوری تازه‌ای در این باره است. نویسنده برای تشریح و توضیح دلایل و زمینه‌های انقلاب مشروطه ایران کمی به عقب برگشته و مناسبات ایران را با سایر کشورها بررسی می‌کند و به مسائل اروپا نیز می‌رسد. به گمان این نویسنده پیدا شدن اروپایی‌ها در ایران یکی از دلایل بیداری روشنفکران است که در ادامه به انقلاب مشروطه می‌رسد.این مطلب از موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران اخذ شده‌است. دکتر محمدامیر شیخ‌نوری- انقلاب مشروطه در ایران مجموعه‌ای است مرکب از تعاملات عوامل داخلی و خارجی که بنا به دلایل مختلفی هنوز به صورت اقناع‌کننده‌ای شناسایی و الگوپردازی نشده است. تحلیل انقلاب مشروطیت در زمان کنونی به مثابه یک نیاز، واقعیتی است اغماض‌ناپذیر که مقاله پیش‌رو، تلاش نموده است به آن پاسخ دهد.

ایرانیان و اندیشه تجدد

در نیمه دوم قرن نوزدهم، پیوندهای تجاری و سیاسی کشورهای آسیایی و آفریقایی با کشورهای اروپا سیر توسعه وابسته در این کشورها را که پیش‌تر آغاز شده بود تسریع کرد. گذار از اقتصاد معاشی به اقتصادی وابسته‌تر به محصولات نقد‌آور، افزایش صدور مواد خام به جای مصنوعات، افزایش میزان بیکاری در میان دهقانان و پیشه‌وران، با زیان‌های مالی هنگفت تاجران جزء همراه بود.

اروپای قرن نوزدهم از طریق این معاهدات تجاری و سیاسی بانکدار جهان شد. کشتی‌هایش به آن سوی دریاها رفتند، مواد اولیه صنعتش را ارزان فراهم آورد و کالاهای مصنوعی‌‌اش را گران به مردم جهان فروخت. اروپا غنی شد و طی دوره‌ای نسبتا کوتاه به روش‌های جدیدی در امر تولید و راه و رسم زندگی دست یافت.

بعضی از ابعاد تجدد به دو گونه به سرزمین‌های دیگر منتقل شد: نخست برتری نظامی و اقتصادی به اروپا امکان داد تا در بعضی از قاره‌ها «وضع استعماری» به‌وجود آورد و آن عبارت بود از؛ تصرف نظامی یک سرزمین، ایجاد سازمان اداری خارجی، مستقر شدن گروهی از مردم کشورهای اروپایی در آن سرزمین، کوشش در تبلیغ مسیحیت، نشر زبان اروپایی به عنوان زبان رسمی و به کار بردن این زبان به صورت کمابیش انحصاری در آموزش و سرانجام استثمار اقتصادی.

آن‌گاه سروکار اروپا به چند کشور بزرگ و قدیمی جهان افتاد: روسیه، چین، ژاپن، عثمانی و ایران با آنها از راهی دیگر درآمد. نیروی نظامی خود را به رخ‌شان کشید و با جنگ‌های ناحیه‌ای آنها را به پذیرش برتری خود و بستن قراردادهای تحمیلی وادار کرد. سیاست «نفوذ مسالمت‌آمیز» به وابستگی اقتصادی این کشورها به اروپا منجر شد، ولی در مقابل، این کشورها زبان ملی خود را حفظ کردند، سرزمین‌شان به تصرف بیگانگان درنیامد و فرماندار خارجی برای آنها فرستاده نشد. این کشورها، هرچند به‌ظاهر مستقل باقی ماندند، ناگزیر شدند «وضع غیراستعماری وابسته» را بپذیرند.

مداخله غرب موجب شد نوعی خودآگاهی در میان گروهی کوچک از روشنفکران و زمامداران ممالک قدیمی پدید آید. این روشنفکران به اندیشه ریشه‌یابی دردها افتادند.

در تاریخ ۳ نوامبر ۱۸۳۹.م سلطان عبدالحمید، امپراتور عثمانی، «خط شریف گلخانه» را امضا ‌کرد و دوره تنظیمات آغاز ‌شد (۱۸۴۹ــ۱۸۷۶.م).

در این زمان همه اتباع امپراتوری عثمانی بی‌توجه به مذهب و ملیت برابر اعلام ‌شدند. در ۱۸۴۵.م قانون جدیدی برای آموزش تدوین ‌شد و سازمان اداری به صورت اروپایی درآمد. در ۱۸۴۷.م قوانین جزایی و قسمتی از قوانین مدنی مدون شد. در ۱۸۶۸.م شورای دولتی و سپس یک محکمه عالی قضایی به‌وجود ‌آمد. در ۱۸۷۶.م سلطان عثمانی، قانون اساسی را تصویب ‌کرد، ولی این قانون از سال بعد به حال تعلیق در‌آمد و در ۱۹۰۸.م بود که به دنبال قیام ترک‌های جوان، دیگر بار قدرت اجرایی پیدا کرد.

از جمله کشورهایی که پیش از ایران با جنبش‌های مشروطه‌گری سروکار داشتند می‌توان از مصر نام برد. در سراسر سده نوزدهم، از اشغال نظامی ناپلئون به بعد، تغییراتی گوناگون در سیستم قانون اساسی مصر پدید آمد که می‌توان آن را به شیوه زیر خلاصه کرد: تاسیس «دیوان» که به وسیله دستگاه اداری ناپلئون در سال ۱۷۹۸ بنیاد گردید؛ «مجلس الشوری» از تاسیسات محمدعلی، خدیو مصر، در سال ۱۸۲۹.م؛ «مجلس الشوری النواب» که خدیو اسماعیل یک‌بار در سال ۱۸۶۰.م و دیگر بار در سال ۱۸۶۶.م شالوده آن را ریخت؛ «مجلس النظار» که اسماعیل در سال ۱۸۷۸.م آن را بنیاد گذارد، یک قانون اساسی در ۱۸۸۲.م پس از شورش عرابی‌پاشا نوشته شد، ولی یک سال بعد از آن معلق گردید. در سال ۱۸۸۳.م انگلیسی‌ها قانون اساسی دیگری نوشتند که بر بنیان آن بر کشور مصر حکومت می‌کردند. این قانون تا نخستین جنگ جهانی همچنان به قوت خود باقی ماند.در سده نوزدهم، به‌ویژه در نیمه دوم آن، ایرانی‌های بسیاری در مصر زندگی می‌کردند و از نزدیک شاهد این تغییرات نو بودند. در دهه آخر سده نوزدهم، تنی چند از روشنگران ایرانی در قاهره می‌زیستند و به چاپ و پراکندن روزنامه‌های فارسی مانند حکمت (۱۸۹۲.م)، ثریا (۱۸۹۸.م) و پرورش (۱۹۰۰.م) سرگرم بودند. این روزنامه‌ها چنان مؤثر واقع شدند و مورد توجه روشنگران و افراد باسواد ایران قرار گرفتند که شاه و دولت ورودشان را به ایران منع کردند.

در هندوستان نیز از دهه ۱۸۵۰.م به بعد چند قانون اساسی نوشته شد. این قوانین به طور عمده بر اثر شورش ۱۸۵۷.م هند پدید آمد و با قانون ۱۸۵۸.م آغاز شد. این قانون، انحلال کمپانی هند شرقی را اعلام کرد و حکومت انگلیس را به طور رسمی در هندوستان زیر نظر یک وزارت‌‌خارجه و یک پارلمان برقرار ساخت. در سال ۱۸۶۱.م «قانون شورای هندوستان» نوشته شد که طبق آن پیوندی میان هیات حاکمه و مردم برقرار گردید. در سال ۱۸۸۵.م «کنگره ملی هند» بنیان گردید و در نخستین نشست آن، که در بمبئی برگزار شد، ۷۲ تن نماینده هندی شرکت جستند. در حقیقت این رویدادی بود که تاریخ ملت‌گرایی هند با آن آغاز شد. این کنگره پایه یک پارلمان بومی هندی را ریخت که گام بعدی آن ایجاد قانون شورای ۱۸۹۲ بود.

ایرانیان مقیم هندوستان سراسر سیر این رویدادهای مربوط به قانون و مشروطه‌گری را شاهد بودند. یکی از رهبران فعال مشروطیت ایران نصرالله ملک‌المتکلمین بود که در سال ۱۸۸۱.م به هندوستان سفر کرد و هم او بود که کتاب انتقادی خود به نام «من‌‌الخلق الی‌الحق» را درباره سیاست و اجتماع، در هنگام اقامت در آن کشور نوشت.ایرانی دیگر ساکن هندوستان، که از رهبران فکری انقلاب مشروطیت ایران به شمار می‌آمد، سیدجلال‌الدین مویدالاسلام بود که روزنامه معروف حبل‌المتین را در کلکته و تهران برای چندین سال چاپ و منتشر ‌کرد.

روزنامه حبل‌المتین کلکته که بزرگ‌ترین روزنامه ملی فارسی‌زبان به شمار می‌رفت و ورودش به ایران ممنوع شده بود، ولی به طور قاچاق و خفیه به مجامع ملی می‌رسید، و روزنامه حکمت که به مدیریت زعیم‌الدوله در مصر طبع می‌شد و مجلات و روزنامه‌های آزادی‌خواه مصر که برای عده‌ای از ایرانیان مترقی و آشنا به زبان عربی ارسال می‌شد، در اطراف ترقیات ژاپن به تفصیل قلم‌فرسایی می‌کردند و ملل مشرق را به پیروی از اصول و راهی توصیه می‌نمودند که آن دولت کهنسال با پیمودن آن جوان و نیرومند شده بود و از برنامه‌ای صحبت می‌کردند که دولت مترقی ژاپن برای وصول به مدارج عالیه تمدن تعقیب می‌کرد و ایرانیان را چون ژاپن به فرستادن جوانان به ممالک متمدن برای کسب علم و هنر و استخدام متخصصان خارجی برای ایجاد صنایع نوین تشویق می‌نمودند.

حبل‌المتین، ژاپن را نمونه‌ای می‌داند که ایران باید برای پیشرفت و در راه سعادت ملی آن را الگو قرار دهد؛ چنان‌که در یکی از مقالات تفسیر مانند خود از عین‌الدوله، صدراعظم مظفرالدین‌شاه، می‌خواهد که از تدابیر و سیاست ژاپن الگو بگیرد و به اصلاح وضع برآید.

یکی دیگر از انقلاب‌های مشروطه که لازم است از آن یاد شود انقلاب روسیه در سال ۱۹۰۵.م می‌باشد. نفوذ انقلاب مشروطه روسیه در ایران چنان چشمگیر بود که اسپکتور (Spector) گفته است که آن انقلاب نمونه و الگویی بود که در مراحل گوناگون انقلاب مشروطیت ایران از آن استفاده می‌شد. در اینجا یادآوری این نکته لازم است که درباره تاثیر روس‌های انقلابی در ایران نباید زیاده‌روی کرد؛ عملکرد سوسیال‌دموکرات‌های ایرانی ساکن قفقاز در انقلاب مشروطیت ایران نیز نباید بی‌اهمیت پنداشته شود. آنان فعالیت‌های خستگی‌ناپذیری در انقلاب انجام دادند که تاکنون به شیوه شایسته‌ای بررسی نشده است. مطالب و مدارک پراکنده‌ای در این باره در بعضی از نشریه‌های فارسی و غیرفارسی به چشم می‌خورد که به هیچ وجه حق مطلب را به جا نمی‌آورد. مهم‌ترین و بیشترین پژوهش‌ها در این زمینه را دانشمندان شوروی انجام داده‌اند و البته هر فرد علاقه‌مند به این بخش از تاریخ ایران ناگزیر از مطالعه آنها است، ولی بسیاری از این پژوهش‌ها باید با احتیاط خوانده شوند؛ زیرا به نظر نمی‌رسد که به شیوه‌ای انجام شده باشند که شایسته پژوهش‌های بی‌طرفانه تاریخی است.میان ایران و روسیه پیوندهای درازمدتی در زمینه‌‌های فرهنگی و اقتصادی وجود داشته است. بسیاری از کارگران و بازرگانان ایرانی به روسیه مهاجرت کرده بودند تا در مراکز نفت باکو به کسب و کار مشغول شوند. تا سال ۱۹۱۰.م شمار کارگران ایرانی مهاجر در روسیه تقریبا به دویست‌هزار تن در سال رسیده بود. اسپکتور گزارش داده است که در سال ۱۹۰۵.م، ایرانی‌های انقلابی مقیم تفلیس سازمانی تشکیل دادند. نتیجه این بود که هنگامی که کارگران مهاجر ایرانی به وطن خود بازگشتند، عقاید انقلابی را همراه اوراق تبلیغاتی چاپی و اسلحه با خود به ایران بردند تا اعتصاب و آشوب را (که بر ضد رژیم استبدادی ایران پدید آمده بود) گسترش دهند.