شما ببینید آقای معین‌فر دیروز در صحبتشان گفتند که حزب جمهوری، ببینید یک جمله را پشت تریبون بی‌تحقیق گفتند بیرون یک جو می‌سازد، گروهک‌ها آمده‌اند یک جمله از من و شما هم بگیرند و بعد علمش کنند. مثل این که من به شما نشان می‌دهم، راه کارگر یک جمله از جناب سحابی گرفته و بعد می‌بینید چطوری علمش کرده است و آن وقت ببینید یکجاها زده است و اصل قضیه را هم حالا من برایتان می‌خوانم، آن وقت بعد ایشان بیایند جواب بدهند. آقای معین‌فر آمدند گفتند که آخر این ساختمان حزب جمهوری (که دانشکده الهیات بود من خودم در آنجا درس می‌خوانم) اینجا که حالا مرکز حزب شده است ساختمان به این بزرگی، با این اوضاع و احوال، ماهی شش هزار تومان؟ آن سالن پشتش را بدهند به آن میوه‌فروشی‌های آن پشت، بیشتر از این حرف‌ها پول می‌دهند. ولی بعد معلوم شد که ایشان خلاف فرمودند. چون ایشان همان اول می‌گویند «رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق» انشاءالله دروغ نمی‌گویند، ولی دروغ به عرضشان رساندند از اولی که اینجا را حزب گرفت. همان اول قرارداد بست و ماهی ۲۴ هزار تومان از همان اول که قراردادش هم هست که حالا... (معین‌فر- با چه کسی قرارداد بستند) عرض می‌کنم، قراردادش را هم الان برایتان می‌آورم.

معین‌فر- ۲۵ هزار تومان اجاره آنجا است.

ناطق نوری- عصبانی نشوید.

معین‌فر- با چه کسی قرارداد بستید؟ اعیانی آنجا ... متعلق به دولت است و هر اتاقش در حدود پنج هزار تومان قیمت دارد.

رئیس- آقای معین‌فر می‌خواهید شلوغ کنید یا منظور دیگری دارید؟

ناطق نوری- دیروز امام فرمودند که خیلی منطقی با هم برخورد کنید. حرف دارید بگویید، جواب بدهید. این همه حرف‌های امام را ایشان ندیده گرفت آن جمله آزادی‌اش را گرفت. مومن! امام گفت عصبانی نشو. قشنگ، آرام و بعد دلیل دارید مطرح کنید.

یکی از نمایندگان- آقای هاشمی، بگویید پس چرا ایشان توهین کردند؟

معین‌فر- آیه قرآن را با مسخرگی می‌خوانید...

ناطق نوری- و اما آن که جناب آقای سحابی فرمودند. اول من بازار را بگویم. در تمام دوران انقلاب از سال ۴۱ از قبل هم که بود هیچ، صدر مشروطه شما وقتی می‌بینید (حالا نمی‌خواهم برگردم) می‌بینید در کنار روحانیت، اولین جایی که دست به اعتصاب می‌زند و به ندای روحانیت جواب می‌دهد بازار است. امام همیشه از نجف هم فرمودند که بازار مرکز ثقل است، آنجا اعتصاب می‌کند این چنین است، آنجا اعتصاب بکند جهت دهنده است و این تعبیرها و از آن سال اولین گروهی که به ندای امام جواب دادند و گرد امام را گرفتند، برادران متدین و متعهد بازاری ما بودند و آن کسانی که هیات موتلفه را تشکیل دادند و آن تشکیلات جالب و جامع که خدا رحمت کند مرحوم شهید مطهری را، نقش مهمی در این تشکیلات هیات موتلفه داشتند. این هیات را همین برادران بازاری تشکیل دادند که آن زمانی که عده زیادی از این گروهک‌ها نبودند و تشکیلات نمی‌فهمیدند و عده‌ای هم متولد نشده بودند. در یک شب بین ساعت ۱۰ تا ۱۲ شب در سراسر ایران دو ساعته یک پیام امام توزیع شد، به دست همین گروه سری در دو ساعت در همه شهرهای ایران، همین بازاری‌ها بودند و همین بازاری‌ها بودند که همیشه در اعتصاب‌ها، صنعت نفت را جناب آقای بازرگان و آقای صباغیان یادشان هست و همچنین در خدمتشان بودیم و همچنین جناب حجت‌الاسلام آقای هاشمی. صنعت نفت وقتی دست به اعتصاب زد، آخرهای انقلاب و نزدیک پیروزی انقلاب که رژیم گذشته تهدید می‌کرد به این که حقوق‌هایتان را قطع می‌کنیم، بیچاره‌تان می‌کنیم. اولین گروهی که به امام جواب دادند. عملا و بعد آمدند به آقایان گفتند که بگویید نترسید ما هستیم. فرش خانه‌مان را هم که شده است می‌فروشیم شما را نگه می‌‌داریم. اینها بودند و پول را در پلاستیک هشتصد هزار تومان و یک میلیون تومان را به دست شیخ‌های مثل من می‌دادند و می‌بردیم به اعتصابیون می‌دادیم، همین‌ها بودند. همین‌ها بودند که همیشه اعلامیه‌های امام را وقتی می‌آمد، عذر می‌خواهم من مجبورم بگویم جناب هاشمی چون واقعا از این جهت یک خط سیاسی تعقیب می‌شود، ناچارم بگویم بازار کوبیدن الان یک جریان است، به دنبال روحانیت کوبیدن است، به دنبال دولت کوبیدن است و به دنبال ولی امر کوبیدن است و به نظر من و تحلیل من همه‌شان یک جریان است. (عده‌ای از نمایندگان- احسنت- احسنت) حالا می‌گویم حساب آن بازاری‌های جنایتکار فرصت‌طلبی که در دوره انقلاب در دو سال انقلاب بارشان را برای پنجاه سال بستند، آنها را هم می‌گویم. (هادی غفاری- آقای رمضانی پول پلاکاردهای شما را چه کسی می‌داد؟)

رمضانی خورشیددوست- وضع ما که معلوم است. مشخص کنید که پوسترهای آقایان را چه کسی چاپ می‌کند؟

رئیس- آقای غفاری اجازه بفرمایید.

ناطق نوری- من یادم است در یک رابطه‌ای اعلامیه آمده بود و باز من ناچارم که اسم ببرم. در خدمت جناب آقای ربانی اعلامیه‌هایی که می‌آمد مخصوصا یک بار که در همان رابطه ما گرفتار شدیم. پول این اعلامیه مانده بود از امام در آن زمان سوال شده بود که آیا اجازه می‌دهید از سهم پرداخت بشود. ایشان آن موقع حتی اجازه نمی‌دادند که اعلامیه‌های خودشان هم از سهم چاپ بشود. می‌فرمودند نه، ما باز پناهنده می‌شدیم به همین برادران بازاری و اینها پول می‌دادند و زندانش را هم می‌رفتند و کتکش را هم می‌خوردند، همیشه هم همین تشکیلات بعد از پیروزی انقلاب و راهپیمایی‌های قبل از پیروزی انقلاب را چه کسی اداره می‌کرد؟ تا ساعت چهار و پنج و شش و هفت بعدازظهر؟ چه کسی اداره می‌کرد؟ که تا ساعت پنج و شش بعدازظهر در میدان آزادی به مردم غذا می‌دادند و آنقدر می‌دادند که مردم زیادشان هم می‌آمد و در حدود دو میلیون جمعیت غذا می‌خوردند (همین‌ها بودند) و اما حالا هم چنین اینها بازوی توانایی بودند و هستند و اما نقش این سازمان اقتصاد اسلامی.

این سازمان از چه کسانی تشکیل شده است؟ هدف این سازمان اقتصاد اسلامی چیست؟ کارهایی که کرده چه بوده است؟

همین بازاری‌ها هستند. همین بازاری‌هایی که در کمیته استقبال امام بعضی از همین آقایان بودند و می‌دیدید که آن برادرهای ما آنجا چگونه خدمت می‌کردند و بعدش هم، همچنین و حالا هم، همچنین و دست از کار و کسبشان کشیدند و بعد از پیروزی انقلاب ارگان‌ها را تشکیل دادند و نهادهای انقلاب را تشکیل دادند، کمیته‌ها را همین‌ها اداره می‌کردند و بقیه جاها و مراکز را... و همیشه هم پیشتاز بودند و هستند. ما در حدود بیست سال با اینها ارتباط داشتیم. از جمله یک کسی هست که حالا بازاری هم نیست. چند روز پیش آمده بود و می‌گفت مالیات‌هایی که در قبل یعنی در زمان رژیم گذشته می‌دادند، خوب، آدم می‌توانست خیلی حقه‌بازی کند. یک صورت (آ) درست کند و یک صورت (ب) نمونه‌اش را هم من آورده بودم خدمت آقای رجایی و به ایشان داده بودم، اما از آن روزی که اسلامی شده است دیگر دو صورت (آ) و (ب) و چه و چه و... حرام است و خودم رفتم به دنبال ماموران که بیایید این موجودی، این وضع، این خرید من، این هم فروش من و این هم فاکتورهای من، بیایید و ببینید که چیست و مالیات را بگیرید. تا ساعت دو بعدازظهر در بازار است و بعد ساعت دو بعدازظهر بلند می‌شود و می‌رود در یکی از ارگان‌ها خدمت می‌کند تا آخر شب و بعد آخر شب هم باز جلسه مذهبی و مکتبی، خسته و مرده. بنده بیایم اینجا برای این که یک مشت جوان را مثلا خدای ناکرده (بعضی) جلب کنم یا مثلا خیلی از موضع روشنفکرانه برخورد کنم یکدفعه بیایم و با حیثیت یک گروهی که عمری خودشان را وقف کرده‌اند بازی کنم. برادرمان آقای سحابی در همان هفده فروردین وقتی لایحه دوسوم مطرح بود ایشان یک چیز گفتند و بعدش راه کارگر همین را گرفت و درستش کرد. عبارات ایشان را نوشت و بعد از آن هم نوشت بهشتی باید پاسخ بدهد.