با سقوط کارگران، چرچیل به قدرت رسید

وینستون چرچیل

جلو انداختن تاریخ انتخابات حاکی از سختی اوضاع بود. کارگران با کمک جناح چپ برنامه خود را اعلام نموده به پای صندوق آراء رهسپار شدند، در موضوع ممالک مشترک‌المنافع، سیاست ضداستعماری پیش گرفته، مباهات می‌کردند از اینکه به هند و پاکستان، بیرمانی و سیلان استقلال داده‌اند. در سیاست عمومی طرفدار تامین صلح بودند، معذالک ادامه تسلیحات ضروری می‌دانستند. در سیاست داخلی به اصلاحات اجتماعی تکیه کرده ساختمان ۲۰۰ هزار خانه در سال را در راس برنامه خود قرار دادند. یگانه ماده انقلابی برنامه‌شان، ادامه توزیع ثروت؛ براساس تساوی، بین افراد بود.

محافظه‌کاران در برابر برنامه دخالت دولتی در امور اقتصادی کارگران (دیریژیسم) اعاده اصول آزادی، ملغی نمودن اصل ملی کردن صنایع فلزسازی و احیای آزادی و ابتکار شخصی بود، قانون بیمه‌های اجتماعی را ادامه دادند و در عوض برنامه کارگری وعده دادند ۳۰۰ هزار خانه در سال بسازند.

در امور اقتصادی وعده دادند از مخارج دولت کاسته، وضع مالی و پول را تثبیت نموده و در تکثیر تولیدات بکوشند. کمک هزینه را ادامه داده هزینه تسلیحات را از محل مالیات مخصوص صنایع تامین نمایند.

در برنامه آزادی داخلی بیشتری برای ایالت اکس پیش‌بینی نموده ارتباط و هم‌آهنگی بین ممالک مشترک‌المنافع را وعده دادند در زمینه سیاست خارجی نزدیکی و اتحاد کشورهای انگلیسی زبان و به عبارت آخری همکاری نزدیک‌تری با آمریکا را اساس برنامه خود قرار دادند. در صورتی که آزادی‌خواهان وعده دادند اروپای نوین بالاتر و مافوق منافع ملی تشکیل شود، در تشکیلات دولتی یک نوع فدرالیسم برقرار ساخته، باکس وگال پارلمان مخصوص و مستقل تشکیل بدهند. بالاخره در موضوع ملی کردن صنایع مخالفت خود را اعلام داشتند.

مبارزات انتخاباتی به نهایت شدید بود. کارگران چرچیل را مستبد و خودخواه معرفی کردند. چرچیل در برابر آنها خود را طرفدار سازش شرق و غرب معرفی نموده وعده داد که با شوروی‌ها مستقیما وارد گفت‌وگو شود.

در ۲۵ اکتبر ۱۹۵۱، بدون اینکه مشی عمومی رای‌دهندگان تغییری حاصل شود، کارگران اکثریت را از دست دادند از ۳۱۵ کرسی به ۲۹۵ کرسی تنزل نمودند در صورتی که محافظه‌کاران از ۲۹۷ به ۳۲۱ کرسی رسیدند. تمایل عمومی مردم به سیستم دوحزبی مسلم بود، زیرا آزادی‌خواهان فقط صاحب ۶ کرسی ماندند. «بوان» و طرفدارانش با اکثریت مهم انتخاب شدند. در نتیجه پیروزی محافظه‌کاران چرچیل مجددا زمام امور را به دست گرفته و ایدن پست وزارت امور خارجه را اشغال نمود، آزمایش کارگران پایان یافت.

آزمایش کارگران با شکست مواجه شد

روی‌کار آمدن کارگران پس از پایان جنگ، برخلاف آنچه اعلام می‌نمودند، نه در انگلستان رژیم جدیدی برقرار ساخت و نه آن تحرکی که لازمه رستاخیز و تحول عمیقی است در برداشت. موفقیت اصلی‌اش این بود که به اتکای سیاست «تکثیر مشاغل» عده بیکاران را که در ۱۹۳۸ از ۱.۷۰۰.۰۰۰ نفر متجاوز بود به ۳۰۰ هزار نفر تقلیل داد. (در ۱۹۴۸) معذلک، با وجود تکثیر تعداد نفوس که به ۵۰ میلیون نفر رسید و به کار گماشتن بعضی از طبقات که سابقا فعالیت مستقیمی نداشتند، عده اشخاصی که در حیات اقتصادی کشور فعالیت می‌کردند از ۱۸ تا ۱۹ میلیون نفر تجاوز ننمود. راست است که ۸۰۰ هزار نفر از افراد انگلیسی در تحت تسلیحات نظامی از فعالیت اقتصادی برکنارند، ولی انجام رفورم‌های اجتماعی کارگران، تعداد نفراتی که به عنوان مستخدم حقوق‌بگیر در سازمان‌ها به خدمت اشتغال دارند از ۵۴۰ هزار به ۹۹۰ هزار نفر رسانده و مستخدمین شهرداری‌ها و غیره از ۸۵۰ هزار به ۱.۱۵۰.۰۰۰ نفر رسید.

به عبارت آخری سیستم اقتصادی کارگران که دولت را در همه جا دخالت داد (اکونومی دیریژه) گرچه به ظاهر از عده بیکاران کاست، ولی در عوض به عده مستخدمین و کارمندان به نحو قابل ملاحظه افزود: یعنی به ظرفیت فعاله و اقتصادی کشور کمکی ننمود، بلکه بالعکس عملا مختل نمود.

نکته دیگری که باید مورد بحث قرارداد این است که کاهش تعداد بیکاران آیا در نتیجه اعمال سیاست اقتصادی دخالتی کارگران بوده است یا موقوف به وضع بین‌المللی خاصی که در آن دوره وجود داشت، زیرا در کشور بلژیک،

من باب مثال، گرچه سیاست مداخله دولت در اقتصادیات رواج نداشت، تعداد بیکاران در ۱۹۴۸ از ۳۰۰.۰۰۰ نفر به ۸۸.۰۰۰ نفر تقلیل یافت.

علاوه بر این سیستم کارگری «تکثیر کار» امر تولید را در انگلستان تقویت نداد و اگر می‌بینیم که حجم صادرات نسبت به زمان قبل از جنگ افزایش یافت، از نظر نسبی، نتایج حاصله به مراتب از دوران قبل از جنگ عقب بود، زیرا تعادل پرداخت‌ها برقرار نشده و پیوسته پرداخت‌ها دچار نکث و کسری بود.