ایستادگی هژیر در مقابل مجلس شورای ملی

عبدالحسین هژیر پس از دوماه از آخرین استیضاح کابینه‌اش توسط عبدالقدیر آزاد، در روز ۱۵ آبان ۱۳۲۷ استعفای خود و هیات وزیرانش را به شاه داد و دو روز بعد نیز محمد ساعد به نخست وزیری رسید. در حالی که آقای جعفر مهدی‌نیا در کتاب «زندگی سیاسی عبدالحسین هژیر» مطرح کرده است که سقوط دولت هژیر می‌تواند بر اثر فشار خارجی «انگلیس» برسر مساله نفت باشد، اما مخالفت‌های داخلی با هژیر تا به آنجا تداوم یافت که یک‌سال بعد در ۱۳آبان ۱۳۲۸ توسط حسین امامی ترور و سپس یک روز بعد درگذشت، پرونده سیاسی کوتاه ولی پرچالش وی برای همیشه بسته شد.

یک دوره‌ای دولت ایران با دولت انگلستان قراردادی در باب تبدیل یک مقدار از لیره‌های طلا داشت در موقعی که من در وزارت دارایی بودم و این حساب هنوز تصفیه نشده بود چنانچه هنوز هم تصفیه نشده، آقای صادقی هستند آن وقت عضو دولت بودند من اصرار کردم که یک ماده‌ای انگلیسی‌ها گذاشتند که وقتی که این حساب تصفیه شود به هر مبلغی که قطع بشود آن تفاوت طلا را هم باید به ما بدهند. مملکت غریبی است آقا انسان اصراری را که برای خدمت به مملکت برای تامین مصالح دولت و مملکت می‌کند عکس آن را جلوه می‌دهند، می‌گویند که بنا بود طلا بدهند و تو رفتی صرفنظر کردی! محض رضای خدا فکری به حال این مملکت بکنید! من اصرار کردم که این ماده را بگذارند که هر روز تصفیه شد باید طلا بدهند آن وقت امروز به من ایراد می‌گیرند که قرار بود طلا بدهند هژیر گفته است که ندهند شما به من می‌گویید که باید نفوذ خارجی را از این مملکت برانداخت، من به بهای جان و شرافت خودم اصرار کردم هرجا که بودم نفوذ خارجی را عملا از آنجا برانداختم به قدر قوه خودم آن وقت شما به من ایراد می‌گیرید من این را به چه چیز تعبیر کنم؟

گفت هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال با که گویم که در این پرده چه‌ها می‌بینم.

آقا این صورت جلسات هیات وزراء است می‌خواهید خودتان بخوانید نمی‌خواهید بخوانم موضوع تصفیه حساب ما از بابت مطالبات راه‌آهن به این مبلغ در کابینه آقای حکیمی تصمیم گرفته شده است. در هیات وزراء موافقت مقدماتی شده است آقای اردلان وزیر راه وقت آمدند در کمیسیون قوانین دارایی و راه این مطالب را به اطلاع آقایان رسانیدند آقایان هم مسبوق شدند.

من که برای شما آن روز عین کاغذی که آنجا نوشتیم به عنوان سفارت انگلیس خواندم و دادم در تندنویسی ضبط کردند باز می‌فرمایید که آلاف الوف لیره حق ما بوده است و تمام را هژیر به ۷۲میلیون صلح کرده است کی صلح کرده است؟ کی بخشیده است؟ من که به اسم دولت حرف می‌زنم به نام مصالح مملکت می‌گویم برای این که اگر در مجلس شورای ملی گفته شد که صلح شده می‌گویم نشده تمام نشده، قطعیت پیدا نکرده این که نمی‌شود شما بگویید هژیر به ۷۲میلیون تومان صلح کرد! آقا هزارها قرارداد عهدنامه می‌بندند برای تایید یا برای ردش می‌آورند به مجلس شورای ملی اگر تایید شد قطعیت دارد اگر نشد رد می‌شود اگر شما اصرار دارید که رد بشود مسلم بشود وظیفه وجدانی خودتان را می‌دانید بنده چکار کنم، پس دوباره می‌خواهید بخوانم شماره‌اش ۲۸۶۰- است

۲۰مرداد ۱۳۲۷ یادداشت وزارت خارجه است به سفارت انگلیس، وزارت امور خارجه شاهنشاهی تعارفات خود را به سفارت کبرای اعلیحضرت پادشاه انگلستان اظهار و عطف به نامه مورخه ۳۱خرداد ۱۳۲۷ شماره ۴۸/۳۴/۱۹۵ راجع به مطالبات بنگاه راه‌آهن ایران از دولت انگلستان نسبت به استفاده نیروی انگلیس که به عنوان جناب آقای نخست‌وزیر ارسال فرموده بودند زحمت می‌دهد نتیجه تصمیم دولت در این خصوص قریبا به استحضار سفارت کبری خواهد رسید.

با این قضیه چه حرف بزنم؟ چه توضیحی بدهم؟ اما راجع به ارز، بنده راجع به ارز وقت آقایان را زیاد نمی‌گیرم یک جلسه مفصل توضیح دادم و نتیجه‌اش هم همان است که آقایان دیده‌اند، قیمت ارز را بالا نبردم، قیمت رسمی لیره همان ۱۲۸ و ۱۳۰ریال است که بود، گواهینامه فروش ارز قبل از این تصمیم قیمتش بیش از ۱۳ تومان بود و حالا کمتر از ده تومان است جنس هم در بازار تنزل کرده است، فرمایش جنابعالی هم موثر نیست و من نمی‌دانم آقای آزاد که خودشان گفتند وقتی که آقای ابتهاج خواستند در باب مسائل ارزی به من توضیح بدهند، چون دیدم از مسائل اقتصادی است و من درش وارد نیستم، گوش ندادم پس این ۲ ساعت راجع به ارز چه توضیحاتی می‌دهند!

ذات نایافته از هستی بخش

کی تواند که شود هستی بخش

به ما یاد می‌دهند چیزی را که خودشان می‌گویند وارد نیستم! خوب پس اول یا آن را بفرمایید یا این که ما را در این موضوع وارد نکنید! اما راجع به مطلب دیگر آن هم باز از لحاظ حفظ مصلحت کنم. ایران در مقابل یک شرکت خارجی باید عرض کنم آن دفعه هم عرض کردم حالا هم تکرار می‌کنم بنده گفتم و نوشتم به شرکت نفت که ما اسعاری را که شرکت می‌فروشد حاضر نیستیم به هیچ وجه من‌الوجوه از ۱۲۸ریال یک دینار هم بیشتر بدهیم و تا هستم موافقت نخواهم کرد، حالا آقای آزاد یک بار نه دو بار هی می‌گویند که شرکت قبول نخواهد کرد، مگر شما وکیل شرکت هستید! اگر بخواهید بانک ملی ایران ارقام آن را در جراید منتشر می کند، در شش ماهه اول پارسال پنج‌میلیون و خورده‌ای لیره گرفته است از شرکت به ۱۲۸ریال، در شش ماهه اول امسال هفت‌میلیون و خورده‌ای گرفته قیمت آن هم همان ۱۲۸ریال. نمی‌دانم آقا چه می‌فرمایند؟ به هر صورت آقا در ماه مهر هم حساب کنید در حدود نه‌میلیون لیره است، اما این که می‌فرمایید کسانی رفته‌اند به فلان جا که از کجا ارز آورده‌اند می‌گویم آقا فکری بفرمایید بر فرض، فرض بفرمایید به یک وسایلی توانسته‌اند ارز قاچاق بخرند. این ارز قاچاق خریدن یا نخریدن چه تاثیری دارد در تغییر وضع ارز. این تصویب‌نامه هم که می‌فرمایید اگر شرکت قبل از این تصویب‌نامه از قرار ۱۲۸ریال ارزش را می‌فروخت به موجب این تصویب‌نامه هم گفته شده است از قرار ۱۲۸ریال بفروشد. حالا اگر شرکت وسیله داشته باشد ارز خود را به قاچاق بفروشد و قبل از تصویب نامه هم می‌توانست بعد از این تصویب‌نامه هم می‌تواند تصویب‌نامه قاچاق درست نکرده است این تصویب‌نامه گفته است کسانی که می‌خواهند ارز خود را به بانک ملی بفروشند ۱۲۸ ریال، والسلام. بنده زاید بر این نمی‌خواهم به آقایان تصدیع بدهم... مطلب دیگری که جزو استیضاحشان بود موضوع اختناق مطبوعات بود.

اجازه بدهید بنده عرضم را بکنم که در دوره این حکومت نه فقط اختناق مطبوعات نبود، بلکه جراید آزادانه آنچه که خواستند نوشتند و بیش از هر کس به خود من حمله کردند. من برای حفظ آزادی مطبوعات حالا اگر آنها بی‌لطفی می‌کنند من برای این که مقام مطبوعات محفوظ بماند تا جایی رفتم که خودم مثل فرد عادی به محاکمه رفتم، بنابراین دلیلی ندارد که در یک همچو موقعی موجبی برای اختناق فراهم بکنم. تصمیم شخص من و دولت بر این بوده که آقایان مدیران جرائد بتوانند حرف خودشان را بزنند و ابدا بنده اختناقی برای مطبوعات ایجاد نکرده‌ام، بهترین دلیلش معامله‌ای است که با خودم کردند و هر روز می‌کنند، اما راجع به قحطی مصنوعی که فرمودند برای این موضوع هم وقت آقایان را زیاد نمی‌خواهم بگیرم برای آقایان بخوانم تا بدانند استدعا می‌کنم توجه بفرمایید. در اول شهریور ۱۳۲۴ صدهزار تن گندم در مملکت موجود بود. پنجاه و هشت هزار تن جو، جمعا صد و پنجاه و هشت هزار تن، در با این ارقام این بنده باید مملکت را اداره کنم، اگر آقایان قانونی که مربوط بود به جمع‌آوری غله با آن سرعت تصویب نمی‌فرمودند من نمی‌دانم امروز وضع مملکت چه جور بود، ولی در نتیجه آن تصویب ما توانستیم این وضع را تعدیل بکنیم تا امروز که ۱۷۵هزار تن تعهد گرفته شده و در حدود صدهزار تن جمع‌آوری شده. نان مملکت هم تامین شده، پنجاه هزار تن گندم هم الان موجود داریم و سی‌هزار تن جو یعنی آن چیزی را که بنده با سی و هشت هزار تن تحویل گرفتم این چند ماهه گذشته است و هشتاد و سه هزار تن هم موجود است، صدهزار تن هم تعهد داریم حالا زاید بر این اگر بخواهید دیگر بنده نمی‌دانم، اما یک مطلب را می‌خواستم به طور خلاصه عرض کنم و آن راجع به کار شرکت نفت بود باز در این مورد هم خواهش می‌کنم آقایان یک قدری از کسی که خودش را در زحمت و عذاب فکری و روحی می‌اندازد و فراموش نمی‌کند مصالح و آسایش مملکت را قدردانی کنند باز ایشان می‌فرمایند صورت حساب‌هایی دارند، ارقامی دارند که خساراتی به مملکت و در نتیجه اوضاع چند سال اخیر به شرکت نفت ایران و انگلیس وارد شده و ایراد دارند که چرا دولت‌ها در مقام جبران این کار برنیامده‌اند، آقا در این سنوات اخیر فقط دولت بنده بود که این کار را کرد و جنابعالی اعتراض به بنده می‌فرمایید!

این اعتراض را باید به آنها بکنید که نکرده‌اید! شما به من اعتراض می‌کنید! این جور مصالح مملکت را شما تامین می‌فرمایید بنده خدمت آقایان عرض می‌کنم به طور خلاصه به محض اینکه این قانون در مجلس تصویب شد سال گذشته بنده به سمت وزیر دارایی و با اجازه دولت رفتم اقدام کردم آمدند و نشستند مطالبی گفتیم و یادداشت کردند و رفتند که جواب بدهند، حالا به طوری که سابقا هم خدمت آقایان عرض کردم ۵ - ۶ ماهی این وسط گذشت نامه‌ای هم به شرکت نوشته شده ... آقای شادمان رییس آن کمیسیون بودند و مذاکره می‌کردند. راجع به ماده ۱۶ و ۱۷ یعنی اینکه ساختمان‌های شرکت جنوب چه جور باید بشود و اتباع ایرانی چه جور باید جای اتباع خارجی را بگیرند، من اگر آمدم این کار را دوباره تجدید کردم حالا به من ایراد است؟ باید نمی‌کردم و تکلیف خودم را بدانم من بعد از این! حالا کردم باید تقویت بفرمایید اما چه کردم؟ موقعش می‌آید سوال هم کردید، البته جواب می‌دهم اگر رای آقایان به بنده اجازه بدهد آقا این عبارت بود از یک کمیسیونی که ما کلیه مطالبی را که به عقلمان می‌رسید به آقایان نمایندگان شرکت نفت به آنها بگوییم که ایرادات ما، مطالبات ما، دعاوی ما اینها است به نماینده شرکت هم کتبا گفتیم و هم شفاها درست توضیح دادم و در متن اعلامیه هم که امضا کردیم و منتشر کردیم قید نمودیم که کاملا به طور جامع‌الاطراف با توضیح مطالبات و دعاوی و وجوهی که از آنها مطالبه می‌کنیم مطلع شدند منتها توضیحاتی که آن وقت می‌توانستند بدهند دادند منتها گفتند آقا ما که نمی‌دانستم آن وقت شما چه می‌گویید پس اکنون ما ناچار هستیم که موضوع را در هیات‌مدیره شرکت در لندن مطرح کنیم و بعد بیایم اینجا با شما حل کنیم، بنده هم اصرار کردم مدت بگذارند. بالاخره گذاشتند سه ماه، یک مطلب دیگری هم که رعایت کردم در آنجا نوشتم عجالتا آنچه به نظر دولت ایران رسیده است این است و این برای این بود که بعدا هم اگر به نظر خودم یک چیزی برسد بتوانم بگویم تا وقتی که این مطلب حل نشده و آقایان هم اگر یادآوری یک مطلبی را فرمودید بشود گفت و اگر کسی جای من آمد که از من اعقل و اولی و الیق باشد و مطالب تازه‌ای به نظرش برسد بتواند با شرکت در میان بگذارد و بگوید. پس در باب ذکر حقوق دولت آنچه که ممکن بود گفت، گفته‌ام و راه را هم باز گذاشته‌ام که آنچه دیگری هم لازم بداند باز بگوید متخصصانی هم که رسیدند هرچه هم به نظر آنها برسد، باز آنها را هم بتوانم بگوییم. آقایان ما که هنوز چیزی از دست نداده‌ایم مذاکره به موافقتی نکردیم که بنده حقی از دولت داده باشم! ولی این موقوف بر این است که آقایان نمایندگان شرکت نفت بیایند نظریات خودشان را بدهند، اگر توافقی شد آن روز ممکن است به من ایراد بکنند که حق دولت از دست رفته است. حالا اگر تمام این هیاهوها مثلا یک روز در روزنامه‌ها نوشتند چون این دولت مورداعتماد مجلس شورای ملی نیست هرچه بگوید مسوولان شرکت نفت ترتیب اثر نمی‌دهند، حالا اگر آنچه را که در بعضی از نشریات نوشته شده است و در این مجلس منعکس است بنده که مقصر نیستم! اگر چنین نیست پس دولت را تقویت بفرمایید. این هیاهویی که در خارج از مجلس هست برای این است که در راس سه ماه بنده نباشم و یکی از آن دولت‌های صالح سرکار باشد! بنده که بیشتر از این نمی‌توانم جان خودم را روی این کار بگذارم! گفت:

بی‌مزد بود و منت هر خدمتی که کردم

یارب مباد کس را مخدوم بی‌عنایت

آقا بنده که این طور خالصا مخلصا جان خودم را بر حسب وظیفه ملی که دارم در اختیار مملکت می‌گذارم، این پاداشی است که ایشان به من می‌دهند! اگر کردم البته بر حسب وظیفه ملی بوده، بنا به هشتاد و هشت رای و نود و سه رایی بود که آقایان نمایندگان به من دادند، برای این بود که در مجلس، در خارج مجلس، از من تقویت کردند، برای این بود که گفتند برو بگو می‌ایستیم بنده تردیدی ندارم، ولی می‌خواهم عرض کنم حالا که وظیفه خودم را انجام داده‌ام بر فرض که مجبور باشیم در نتیجه تحریکات اگر جانم را هم روی این کار بگذارم می‌گذارم من اول که این کار سر داشتم دل از سر به یک بار برداشتم.»

پس از پایان بیانات نخست‌وزیر، عده‌ای از نمایندگان طرفدار دولت هژیر خواستار رای اعتماد به دولت شدند.

پس از اخذ رای و استخراج آرا از ۸۵ نماینده حاضر در جلسه ۶۷ رای موافق و این ۸ نفر رای مخالف به دولت هژیر دادند:

رحیمیان - حسین مکی - دکتر معظمی - حائری‌زاده - آزاد - اردلان - عباس اسکندری - احمد فرامرزی.