انقلاب ساخت ماشین در نیمه دوم قرن هجدهم

ابزارها و ماشین‌آلات کوه پیکری که این روزها در حفاری چاه‌های نفت یا ساخت تونل‌های بزرگ یا جابه‌جا کردن کوه‌ها برای ساخت سد به کار می‌روند و همچنین تکنولوژی برتری که دوربین عکاسی، ضبط و پخش صدا و دریافت امواج را در درون یک دستگاه تلفن همراه امکان‌پذیر کرده‌اند، دستاوردهای بشر در انقلاب صنعتی است که موج نخست آن در سال‌های ۱۷۶۰ به بعد در انگلستان آغاز شد. آنچه می‌خوانید، گزارشی از این رویداد بزرگ ساخته انسان در آن سال‌ها است. «حوالی سال ۱۷۶۰، موجی از ابزارها انگلستان را فرا گرفت.» دانش‌آموزی با این جمله توضیح انقلاب صنعتی را آغاز کرده بود و پاسخ او چندان هم دور از ذهن نیست. البته باید بگوییم که تنها مساله ابزارها نبود. نوآوری در همه زمینه‌ها- کشاورزی، حمل‌ونقل، صنعت، تجارت و مالیه- آنقدر زیاد و ناگهانی بود که پیدا کردن نظیر آن در زمان و مکانی دیگر بسیار دشوار می‌نماید. روند شتابزده تحولات را از فهرست نوآوری‌های ثبت شده در آن زمان، فهرست بلند بالای قانون‌های حصارکشی، ارقام رو به ازدیاد فرآورده‌ها و صادرات و قیمت‌ها که به دنبال ثابت ماندن طی دو نسل، حالا برای مدت نیم قرن بعد رو به افزایش بود، می‌توان دریافت. سرگذشت نخستین دهه این دوره که شاهد نوآوری‌هایی بس بزرگ بود و با نام‌آورانی چون برایندلی، روباک، وجوود، هارگریوز، آرکرایت و جیمز وات پیوند داشت، سرگذشتی نیست که بتوان آن را روندی تحولی نامید- این یک فراگرد انقلابی بود.

گفتیم که دوره، ‌از نظر نوآوری و بسط و توسعه، دوره‌ای پربار بود. پایین آمدن نرخ بهره، همراه با گسترش بازارهای داخلی و خارجی، مشوق و محرک عمده بود. اجرای طرح پلم مبنی بر کاهش دادن دیون در سال ۱۷۵۷ پایان یافت و هرچند جنگ‌های هفت‌ساله موجب پایین آمدن قیمت سهام یک شکل و بسته شدن پاره‌ای از بازارها به روی تاجران انگلیسی شد، به دنبال بازگشت صلح و آرامش در سال ۱۷۶۳، نرخ بهره وام‌های عمومی بالا نرفت و در خاور دور و جاهای دیگر، گشایشی در فعالیت‌های تجاری و سرمایه‌گذاری پدید آمد. در ضمن، موانع ایجاد شده به خاطر کمبود غذا، سوخت،‌آهن، نخ، حمل‌ونقل، چنان سریع از میان برداشته شد که تعیین مناطق و موارد اولویت بسی دشوار می‌شد. پیش‌تر ایجاد مانع بر سر راه صنعتی خاص منجر به تراکم و تجمع موانع بر راه صنایع دیگر نیز شده بود و حالا با حذف یکباره این همه موانع، فرآیند رهایی و آزادی به صورت موجی فراگیر درمی‌آمد. نوآوری، فراگردی است که وقتی به راه افتاد، مدام شتاب می‌گیرد.

در کشاورزی، امر حصارکشی با آهنگی فزاینده پیش می‌رفت. حصارکشی ابتدا در روستاهایی که تعداد مالکان اندک بود انجام شد، سپس به روستاهای خرده مالک رسید و چون مساله حصارکشی امری مورد نزاع بود، در جای قرارداد دو یا چند طرفه، به موجب قانون پارلمان انجام می‌شد. در یک مورد، درخواستی از جانب عمده مالکان یکپارچه آبادی (که البته تعدادشان در مقایسه با جمع تعداد مالکان روستا بسیار کمتر بود) به وستمینستر فرستاده شد و پارلمان به موجب قانونی «تقسیم، تخصیص و حصارکشی زمین‌های آزاد و عمومی، مرغزارها و مراتع و زمین‌های بایر و عمومی» روستای مورد نظر را مشخص ساخت. طی دهه ۱۷۴۰، ۳۸ قانون نظیر این مورد از تصویب پارلمان گذشت. در ده سال بعد این رقم به ۱۵۶ رسید. در دهه ۱۷۶۰، تعداد قانون‌ها به ۴۸۰ مورد بالغ شد. اگر به بررسی ادامه دهیم، خواهیم دید که در دهه‌های بعد باز هم بر تعداد این‌گونه قوانین افزوده شده است. درخواست حصارکشی ابتدا از جانب مالک عمده و عشریه‌بگیر [کدخدا] مطرح می‌شد. پارلمان که عمدتا در کنترل زمینداران بود، به اعتراض‌ها توجهی نداشت. برای اجرای هر قانون، ماموران اجرایی تعیین می‌شدند و آنها بیشتر مایل بودند زمین را به کسانی واگذار کنند که در مورد ادعای خود بر زمین سند و مدرکی داشتند، بنابراین، حق کسانی پایمال می‌شد که نسل اندر نسل روی زمین کار کرده بودند؛ اما مدرکی نداشتند. سرگذشت حصارکشی‌ها و مطالعه آنها عمدتا به درد نویسندگان تاریخ اقتصادی در اتباط با مبارزه طبقاتی می‌خورد. چون ثروتمندان زمیندار، با استفاده از قدرت سیاسی و اقتصادی خویش، خواست خود را بر نادارها و تهیدستان تحمیل می‌کردند، اما نکته‌ای دیگر نیز باید در این ماجرا به حساب آورده شود و آن تلاش هماهنگ در راه ازدیاد بهره‌وری زمین در هنگامه‌ای بود که جنگ و خشکسالی، موجودیت جامعه شهری رو به رشد را تهدید می‌کرد. در ارتباط با حصارکشی هم موارد سوءاستفاده وجود داشت، اما درست نیست که کل ماجرا را حمله و تهاجم دارودسته اشرافی ماجراجو قلمداد کنیم که هدفشان تکه پاره کردن املاک و غصب آنها بوده است.

روستای بدون حصار هم به کلی راکد و بدون تغییر نمانده بود. در پاره‌ای از مناطق کاشت چرخشی معمول شد و شبدر نیز در ردیف محصولات کاشتی قرار گرفت. هدف قانون سال ۱۷۷۳ آن بود که کشاورزان مزرعه‌دار را به انتخاب کدخدا تشویق کند؛ اما این تلاش عقیم ماند. آرثر یانگ که از نزدیک شاهد ماجرا بوده است می‌نویسد که برای بقای انگلستان لازم بود نظام بقای محتضرانه کشاورزی معیشتی از بین برود. در سال ۱۸۰۱- سال جنگ و خشکسالی، هر دو- قانون عمومی حصارکشی روش کار را ساده‌تر کرد و هزینه‌ها را پایین آورد و از این سال تا سال ۱۸۱۵، امر حصارکشی شتابی فزاینده داشت.

تا همین اواخر عقیده عمومی بر این بود که حصارکشی‌ها موجب زوال و انحطاط کشاورز زمیندار گردید؛ چون به دنبال حصارکشی، املاک بزرگ جایگزین املاک کوچک و خرده مالکی شد و جمعیت روستاها به صورتی فاحش کاهش یافت. درست است که اواخر سده هجدهم تعداد این قبیل خرده زمینداران کشاورز نسبت به دوره‌های پیش کاهش یافته بود، اما بررسی‌های آماری و مستند اخیر نشان داده است که این کشاورزان، مدت‌ها پیش از اجرای قوانین پارلمانی حصارکشی، زمین‌های خود را فروخته بودند. (البته به نظر می‌رسد که بعد از سال ۱۷۸۰، مالکیت از راه تصرف افزایش یافته بود و شاید مانند سال‌های ۱۹۱۴-۱۹۲۰، بسیاری از کشاورزان با استفاده از سود سرشار زمان جنگ به خرید زمین‌هایی پرداختند که بر روی آنها کار می‌کردند.) درست است که مزرعه‌های بزرگ بزرگ‌تر شد، اما تعداد مزارعی کوچک که با کار افراد یک خانواده اداره می‌شد نیز رو به افزایش گذاشت. این نیز درست است که به دنبال حصارکشی زمین‌ها، بخشی مهم از آنها به مراتع تبدیل شد و بنابراین به کارگر کشاورزی چندان نیازی نبود و بسیاری از متصرفان یا مستاجران، با یا بدون پرداخت پول، از زمین رانده شدند. طی جنگ‌ها که نیاز مبرم به غله بیشتری بود، زمین‌های مزروعی که به کارگران بیشتر احتیاج داشت توسعه پیدا کرد. به مرور زمان، مقدار بیشتری از زمین‌های بایر حصارکشی شد و با به زیر کشت بردن این قبیل زمین‌ها، تقاضا برای کارگر افزایش یافت. بی‌شک، برخی از کارگران کشاورزی به شهرهای نزدیک مهاجرت کردند؛ اینان از زمین رانده نشده بودند، بلکه جاذبه‌های صنعت آنها را از روستاها دور می‌کرد. این مطلب از آنجا فهمیده می‌شود که در مناطق همجوار حوزه‌های صنعتی، مزد کارگر کشاورزی به نسبت بالاتر از مزد کارگر شهری بود. طی سال‌های ۱۸۰۱ تا ۱۸۵۱، در هیچ استانی در انگلستان کاهش جمعیت پدید نیامد و همین امر موید آن است که در این دوره، خالی شدن جمعیت روستایی در سطح گسترده اصولا مطرح نبوده است.البته پیشرفت‌های فنی این دوره کاراندوز نبوده است. کشاورزی میدان فعالیت برای تخصصی شدن نیست و استفاده گسترده از ماشین در کشاورزی نیز تنها در قرن بیستم معمول شد. در دهه ۱۷۸۰، نوعی جدید از خیش متداول شد و کارخانه‌سازی اسکاتلندی یک ماشین خرمنکوب کارآمدتر ساخت. با افزایش تولید آهن، بسیاری از قطعات چوبی خیش، کلوخ‌شکن و غلتک به قطعات آهنی تبدیل شد. در سال ۱۸۰۳، گاو آهن فولادی وارد بازار گردید؛ البته هیچ‌یک از این نوآوری‌ها پیامدی نداشت. اگر می‌خواهیم تغییرات عمده در تکنیک کشاورزی را بیابیم، باید در جایی دیگر به دنبالش بگردیم.در سال ۱۷۶۰، جوزف الکینگتن شیوه‌های جدید زهکشی را در واریک شر متداول ساخت. در همان اوان، رابرت بیکول (۱۷۲۵-۱۷۹۴) از اهالی دیشلی در لسترشر به پرورش گاوگوشتی، اسبان قوی‌تر و گوسفندان بزرگ‌تر و سنگین‌تر مبادرت ورزید. از اواخر دهه ۱۷۷۰، کوک آو هولکم (۱۷۵۲-۱۸۴۲) با صرف مبالغ زیادی هزینه در ملک خویش، با پرورش شبدر و استفاده از خاک آهکدار به عنوان کود، توانست چراگاه‌های جدید به وجود آورد و دام‌ها را تغذیه مصنوعی بکند، اجاره‌داران زمین را تشویق کند که با دلگرمی بیشتر روی زمین‌ها کار کنند و در سطحی وسیع به تبلیغ محسنات شیوه‌های کشاورزی نورفک بپردازد. سایر اشراف زمیندار و جورج سوم نیز مساله بهبود بخشیدن به تولید کشاورزی را جدی گرفتند و با شور و شوق آن را دنبال کردند. کشاورزان اجاره‌دار، هنگام صرف غذا، در مراسم پشم‌چینی یا در دیدارها و گردهمایی‌های منظم در باشگاه کشاورزان، دانش شیوه‌های جدید زراعی را در اختیار یکدیگر می‌نهادند. «انجمن هنر و فن» برای نوآوری‌ها در این زمینه جوایزی مقرر داشت و نهادهای استان و مجامع کشاورزی ناحیه نیز به این فراگرد کمک کردند. در سال ۱۷۷۶، نخستین شماره مجله دهقان منتشر شد و در سال ۱۸۰۶، روزنامه دهقان انتشار خود را آغاز کرد. رساله‌های مربوط به روش‌های کشاورزی و مطالبی از آن قبیل که آرثر یانگ در مورد مشاهدات خویش در انگلستان، ‌ایرلند، فرانسه، ایتالیا و اسپانیا منتشر ساخت، زندگی روستایی را از انزوا و محدوده تنگ دهکده رها ساخت. در سال ۱۷۹۳، سرجان سینکلر(۱۷۴۵-۱۸۳۵)، با پشتیبانی دولت، انجمنی داوطلبانه به نام«شورای کشاورزی» برپا کرد که گزارش‌های آن در مورد تجارب دهقانان متحجر در بسیاری از نقاط کشور بسیار آموزنده بود. در اینجا خطری وجود دارد و آن اینکه فکر کنیم که پیشرفت‌های به دست آمده توسط زمینداران با فرهنگ و روشنگر و کشاورزان مترقی، پیشرفت‌های نمونه بوده است. نظام نوبت‌کاری(چرخشی) نورفک، شیوه‌های اصلاح شده کاشت، خیش راثرم، استفاده از نیروی اسب به جای گاو نر، کشت گندم به جای کشت چاودار و جو سیاه، همه از نوآوری‌هایی بود که به کندی جا افتاد. پیشرفت و نوآوری در شرق و در استان‌های ایست میدلند نمایان‌تر بود، اما در بیشتر نقاط کشور هنوز کشاورزی به همان روش چند قرن پیش متداول بود.تولید به خاطر فروش در بازار و بهبود اوضاع حمل‌ونقل، موجب تشویق رشد تخصصی شدن بر مبنای جغرافیا و اقلیم شد و دادوستد میان مناطق گوناگون توسعه یافت. در مناطق خاوری و جنوبی، ‌اولویت به کشت گندم داده شد، در میدلند پرورش گاو و اسب و در استان‌های حومه لندن کاشت سبزی وتولید فرآورده‌های شیر در اولویت قرار گرفت. گاو را از اسکاتلند به ایست انگلیا و از ویلز به اسکس می‌آوردند، پروار می‌کردند و به بازار گوشت عرضه می‌کردند. بره را از ویلتشر به مدیل سکس و از ناتینگم به ووستر می‌آوردند و در مقابل، میش‌های این مناطق را برای تولید بره به نقاط بالا حمل می‌کردند. تخصص‌های جزئی هم در این زمینه‌ها به وجود آمده بود: پنیر چشر، بوقلمون نورفک، اردک ایلزبری، عسل همپشر و رازک کنت معروف بود. اما مزایای فنی کشاورزی مختلط به قدری زیاد بود که تمرکز بر یک محصول یا به طور مطلق وجود نداشت یا خیلی نادر بود.