دو روی سکه دیپلماسـی آمریکایی

رسول نمازی

گرچه نتیجه انتخابات ایالات متحده پس از ماه‌ها کشمکش میان کاندیداهای احزاب جمهوری‌خواه و دموکرات مشخص شد و کاخ سفید سکان‌دار جدید خود را شناخت، اما به نظر می‌رسد در دوره جدید نیز سیاست خارجی آمریکا ترکیبی از دیدگاه‌های دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان باشد.احزاب آمریکا غالبا برای مواجهه با مسائل بغرنج جهانی تفاهم می‌کنند و مساله «ایران» نیز یکی از این مسائل است. بنابراین اگر چه جان مک‌کین اکنون شکست را پذیرفته ولی تفکر محافظه‌کاری همچنان در ایالات‌متحده طرفداران بسیار دارد و دموکرات‌ها نیازمند آن هستند که این تفکر را در سیاستگذاری‌های خود لحاظ کنند.برای پی بردن به اشتراک‌ها و اختلاف‌ دیدگاه‌های دو حزب اصلی آمریکا درباره مساله «ایران» با دکتر جمشید اسدی، استاد دانشگاه پاریس گفت‌و‌گو کردیم به‌نظر شما چرا انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا می‌تواند برای ایرانیان مهم باشد؟

انتخابات ریاست‌جمهوری در ایالات‌متحده آمریکا، پژواکی جهانی دارد. سیاست‌های ثروتمندترین دموکراسی (۲۰‌درصد کل درآمد) و نخستین قدرت نظامی (۴۵‌درصد کل هزینه‌ها) جهان، خواه ناخواه، مستقیم و غیر مستقیم بر ‏سیاست دیگر کشورها، به ویژه در منطقه نفت خیز و پر جنب و جوش خاورمیانه، تاثیر می‌گذارند.

چطورشد که در نظرسنجی‌ها باراک اوباما از رقیب جمهوری‌خواه خود پیش افتاد. این مساله را چطور ارزیابی می‌کنید؟

جدا از نتیجه این انتخابات، برآمدن اوباما تا این رتبه، ‏بیانگر تحول جامعه شناختی مثبت و ستودنی در کشور آمریکاست. پس از گزینش دو رنگین پوست به عنوان وزیر امور ‏خارجه در دوران زمامداری جورج بوش، حالا بالاترین مقام اجرایی این کشور هم یک سیاه پوست است. این ‏احتمال بیش از هر چیز نمونه‌ای است از پویایی مسالمت آمیز و نه الزاما آسان دموکراسی برای حل مشکل‌های ‏اجتماعی. در حدود چهل و چند سال پیش، سیاهان آمریکا از بسیاری حقوق اجتماعی محروم بودند و حالا، با وجود جان ‏سختی بسیاری از تبعیض‌ها، شهروندان رنگین پوست تا بالاترین مقامات کشوری و لشکری هم بر می‌آیند. این نکته ‏نمی‌تواند و نباید نزد هیچ آزادی خواهی کم بها بماند،‏ اما ‏به این لحاظ و به ویژه از دیدگاه منافع ملی ایران، من وی را الزاما به مک‌کین برای ریاست‌جمهوری آمریکا‌ترجیح نمی‌دادم.

سیاست خارجی کاندیداها تا چه اندازه با هم متفاوت بود؟

در بررسی گفته و برنامه هم باید میان دو دوره مبارزه ‏انتخاباتی تمایز قایل شد.‏ در دوره نخست مبارزه انتخاباتی که نامزدها در پی پشتیبانی حزب و گروه خود هستند، شعارها غالبا افراطی اند تا رای ‏تندرو‌ترین هواداران نیز جلب شود. اما در دوره دوم، یعنی از زمانی که نامزد‌های هر حزب انتخاب شدند و هر یک ‏برای پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری در پی جلب‌نظر رای‌دهندگان غیرحزبی برمی‌آیند، ‏گفته‌ها رنگ دیگر می‌گیرند و معمولا بیش از پیش به راه میانه می‌روند. ‏بدیهی است در شرایطی ممکن است نامزدهایی ‏از همان آغاز پشتیبانی بسیاری از شهروندان را به خود جلب کنند، مثل مساله ملی شدن صنعت نفت در ‏زمان دکتر مصدق. با وجود این، توافق‌های همگانی همیشه مبارک نیستند و ممکن است ناشی از عوام‌زدگی و عوام ‏فریبی باشند، مثل برآمدن هیتلر در سال ۱۹۳۳ در آلمان، اما گذشته از برنامه‌ها و قول‌ها و مناسباتی که از این راه ‏میان نامزدها و مردم ایجاد می‌شوند، شخصیت و فرهمندی نامزدها نیز در اقبال مردم و نتیجه انتخابات بسیار موثرند، ‏اما این بحث دیگری است، بماند برای وقت خود.

از ‏دیدگاه منافع ملی ایران، شما بر اساس چه معیاری برنامه کاندیداها را ارزیابی می‌کنید؟

پیشنهاد من بررسی و مقایسه این دو نامزد بر مبنای شاخص‌هایی بود که بر ‏سرنوشت ایران تاثیر مستقیم دارند، مانند پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی، مذاکره با ایران، حضور نظامی در ‏همسایگی ما و به ویژه درعراق. تاثیر سیاست‌های دو نامزد بر زندگی شهروندان آمریکا بی تاثیر یا کم تاثیر بر ایران اند و بنابراین در تحلیل من قرار نداشتند.

پس از پرونده هسته‌ای و مذاکره با ایران شروع کنیم.

بله. هر دو نامزد ایران اتمی را خطر و تهدیدی جدی برای اسرائیل ‏ونیز صلح و حکومت‌های منطقه می‌دانستند و از همین رو با ادامه غنی‌سازی اورانیوم و امکان دستیابی جمهوری ‏اسلامی به سلاح اتمی به شدت مخالف بودند. به‌رغم چنین رویکرد مشابهی، روش هر کدام برای رویارویی با این ‏مشکل متفاوت بود. ‏شیوه مک‌کین، ادامه شیوه کنونی است. یعنی گسست مناسبات دیپلماتیک و در نظر داشتن جمهوری اسلامی به عنوان ‏کشور «حامی‌تروریسم». به باور وی جمهوری اسلامی دنبال بمب اتمی است و هم اکنون به عراق سلاح‌هایی می‌‏فرستد که باعث افزایش تنش و کشته شدن سربازهای آمریکایی می‌شود. با چنین نگاهی، مک‌کین با مذاکرات مستقیم ‏بدون پیش شرط با ایران مخالف است. الگوی وی رونالد ریگان است که با برژنف، آندرپف و چرننکو مذاکره نکرد و ‏گورباچف را تنها بعد از سیاست بازگشایی (گلاسنوست و پرسترویکا) برای مذاکره پذیرفت. یا همچون نیکسون که ‏مذاکره خود با چینی‌ها در زمان مائو را به ملاقات‌های مقدماتی کیسینجر وزیر امور خارجه وقت با مقامات چینی منوط ‏کرده بود. مک‌کین گفت‌وگو با ایران را تنها با پیش شرط و دست کم در آغاز در سطحی پایین‌تر از سطح سران دو کشور ‏می پذیرد. ‏پیشنهاد ویژه مک‌کین برای مقابله با غنی‌سازی اورانیوم توسط جمهوری اسلامی تشکیل اتحادیه‌ای از کشورهای ‏دموکراتیک پیشرفته‌ای است که بخش بزرگی از اقتصاد جهان را در اختیار دارند و بر همین مبنا می‌توانند مجازات‌‏های سنگینی علیه ایران در نظر بگیرند.‏

اوباما هم معتقد است که ایران به دنبال سلاح اتمی است و این را تهدیدی برای اسرائیل و منطقه می‌داند. وی اما، شیوه ‏دیگری برای حل این مشکل پیشنهاد می‌کند. در دوره نخست مبارزات انتخاباتی، وی به روشنی هوادار گفت‌وگوی بدون ‏پیش شرط با جمهوری اسلامی بود، اما به تدریج این موضع را تعدیل کرد. به اعتباری شیوه او در برابر ایران را می‌‏توان کاربست پیشنهادهای گزارش کمیسیون بیکر-‌هامیلتون دانست که در پایان سال ۲۰۰۶ میلادی عنوان شدند‏. البته اوباما کماکان هوادار مذاکره با ایران است، اما پیشنهاد می‌کند که از طریق گسترش مجازات‌های سخت و فشار بر ‏کسانی که کماکان با ایران داد و ستد بازرگانی دارند، هزینه ادامه برنامه اتمی برای جمهوری اسلامی را به شدت بالا ‏برد و ایران را سرانجام به نرمش وادارد. از آن گذشته اوباما هم همچون مک‌کین موافق تشدید تحریم‌ها است، اما به ‏جای اتحادیه‌ای از دموکراسی‌ها، ‌ترجیح می‌دهد چین و روسیه را به این راه بکشاند. ‏به کوتاه سخن شیوه اوباما در مورد ایران، گفت‌وگو و در عین حال بالا بردن هزینه مقاومت برای جمهوری اسلامی ‏است. وی خواهان مذاکرات مستقیم، اما سرسختانه با ایران، درعین تحریم است. از این رو بر خلاف آنچه گمان برخی ‏رسانه‌های برون یا درون مرزی است، رویکرد اوباما درباره جمهوری اسلامی سرسختانه است و در صورت ناکامی ‏در نخستین مذاکرات، سرسختانه‌تر خواهد شد. ‏

نگرش کاندیداها به رابطه اسرائیل و فلسطین چگونه بود؟

در مورد پشتیبانی از اسرائیل به عنوان متحد اصلی ایالات‌متحده در خاورمیانه هیچ تفاوتی میان دو ‏نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور وجود ندارد. پشتیبانی از اسرائیل نه تنها اصل ثابت سیاست خارجی آمریکا ‏در منطقه است، بلکه در عین حال خواست مردم آمریکا نیز هست‏.‏ در نتیجه هریک از دو نامزد، اوباما یا مک‌کین که به ریاست‌جمهوری می‌رسیدند، همان سیاست حمایت از اسرائیل و از ‏چنین زاویه‌ای از سر گرفتن مذاکرات صلح میان اسرائیل و فلسطین را دنبال می‌کردند، نه بیش، نه کم. از همین رو، ‏از دیدگاه منافع ملی ایران، نتیجه سیاست‌های اوباما و مک‌کین یکسان است.

در مورد عراق چطور؟ شما چه تفاوتی میان مواضع این دو کاندیدا در مورد عراق می‌‌دیدید؟

اختلاف باراک اوباما و جان مک‌کین در مورد عراق از هر پرونده دیگری در سیاست خارجی ‏آمریکا بیشتر بود. اوباما از همان آغاز با جنگ عراق مخالف بود، در حالی که مک‌کین حتی پیش از جورج بوش هوادار تغییر رژیم در ‏این کشور بود. اوباما نه تنها در سال ۲۰۰۳ با جنگ عراق مخالف بود، بلکه با افزایش نیروهای ایالات‌متحده در این ‏کشور نیز در سال ۲۰۰۷ موافقت نکرد. مک‌کین اما، از همان سال ۲۰۰۳ هوادار افزایش نیروهای آمریکایی در ‏عراق بود و به همین لحاظ به استراتژی نظامی آمریکا در عراق در زمان دونالد رامسفلد سخت انتقاد داشت، ‏اما مک‌کین عراق را جبهه اصلی مبارزه با‌تروریسم می‌داند و پیروزی در این جبهه را باور دارد.

ادامه در صفحه بعد به گمان وی خروج ‏نیروهای نظامی از عراق پیش از پیروزی مطلق می‌تواند شکستی سخت برای کل سیاست‌های آمریکا و بلکه جهان ‏آزاد به دنبال داشته باشد و به افزایش نفوذ ایران در این کشور بینجامد که این خود باعث درگیری‌های قومی و عقیدتی ‏و مذهبی در منطقه خواهد شد. به نظر مک‌کین استراتژی کنونی آمریکا در عراق کارآمد است و نیروهای این کشور ‏تنها پس از پیروزی باید به آمریکا بازگردند. نشانه‌های موفقیت به نظر وی، متحدین ثابت قدم در عراق و دموکراسی ‏شکوفا در این کشور است. مک‌کین به دنبال درخواست نخست وزیر عراق نوری المالکی برای تعیین تاریخی برای ‏خروج نیروهای آمریکایی، سرانجام با تاریخ پایان سال ۲۰۱۱ نظر موافق نشان داد. اما درباره مناسبات ‏آمریکا و نیز دولت اکثرا شیعی عراق با صد هزار میلیشای سنی دستمزد بگیر برای جنگ علیه القاعده سیاست روشنی ‏اعلام نکرده است.‏ اوباما معتقد است که باید اولویت نظامی از عراق به افغانستان منتقل شده و به همین دلیل هوادار خروج نیروهای آمریکا ‏از عراق است. بنا بر برآوردهای وی، جنگ عراق ماهی ۱۰‌میلیارد دلار برای آمریکا هزینه دارد. باراک اوباما ‏ترجیح می‌دهد این پول را صرف بالا بردن سطح اشتغال در خود آمریکا کند. هرچند که اوباما در آغاز مبارزات انتخاباتی از بیرون کشاندن سریع نیروهای آمریکایی از عراق صحبت ‏می کرد، اما کم‌کم در این مورد راه میانه‌تری پیش گرفت. اوباما امروز متعهد شده است که حداکثر تا شانزده ماه پس از آغاز زمامداری‌اش، یعنی اواسط سال ۲۰۱۰ میلادی، کار خروج نیروهای آمریکا ‏از عراق را به پایان رساند و تنها شمار کمی سرباز و سپاه برای نگهبانی از سفارت آمریکا، ‌تربیت نیروهای نظامی ‏عراق و مبارزه با القاعده در خاک عراق نگه دارد.‏ سیاست اوباما در مورد سرانجام جنگ و بازگشت نیروها ازعراق روشن نیست. آیا شمار کمی سرباز آمریکایی در ‏عراق، برای رویارویی با القاعده، در عین آموزش ارتش این کشور و نگهبانی سفارت آمریکا کافی است؟ وانگهی اگر ‏شرایط برگردد و القاعده بیشتر هجوم آورد و ارتش عراق حریف نشود، چه بر سر این کشور و منطقه خواهد آمد؟ ‏باراک اوباما در این مورد هیچ نمی‌گوید و حتی در دو رویارویی نخست تلویزیونی‌اش با مک‌کین، از پاسخ روشن در ‏این مورد می‌گریخت. ‏به باور من موضع اوباما در مورد عراق نگران‌کننده است. چه با وجود پیشرفت‌های چشم گیر نیروهای ائتلاف ‏در عراق، ثبات در این کشور، همچنان که ژنرال داوید پتراوس، فرمانده نیروهای ائتلافی بارها ‏تکرار کرده است، شکننده و قابل بازگشت است. اگر بازگشت نیروهای نظامی آمریکا از عراق به هرج‌ومرج و در پی ‏آن فرادستی طالبان و القاعده در این کشور بینجامد، کشور ما در معرض تهدید جدی قرار خواهد گرفت. هواداران به ‏اصطلاح سنی طالبان و القاعده شیعیان را رافضی و نامسلمان و دشمن می‌دانند و از همین رو از حمله به مسجد سامره ‏و دیگر بناهای مذهبی شیعیان در عراق هیچ پرهیزی از خود نشان ندادند. سال‌ها پیش از این هم، در افغانستان دیپلمات‌‏های ایرانی را به قتل رسانده بودند. اشاره من به بحث نادرست و نامبارک سنی و شیعی نیست. بحث بر سر اقلیت ‏بسیار محدودی از به اصطلاح سنی‌های طالبان و القاعده است که بنا بر برداشتی ابتدایی و دشمنانه (لابد مثل برخی از ‏شیعیان و ملی‌گرایان و سوسیالیست‌ها و لیبرال‌ها)، اگر قدرت را در عراق به دست گیرند، روزگار را بر بزرگ‌ترین ‏کشور شیعی جهان سخت خواهند کرد.‏ در پرتو آنچه شرح آن رفت، به باور من در مورد پرونده عراق، مواضع جان مک‌کین بیش از مواضع باراک اوباما ‏با منافع کشور ایران همخوانی دارد.