گارو هوانسیان‌فر*
بخش سوم
آیا گشتن (بازرسی بدنی) کارکنان در زمان خروج از کارخانه کار صحیحی است؟ آیا لطمه‌ای به شخصیت کارکنان وارد نمی‌کند؟ آیا این کار بدان معنی نیست که شرکت آنها را به عنوان دزد احتمالی تلقی می‌کند؟

آیا شما خواننده‌گرامی، اگر هنگام خروج از شرکتی یا کارخانه‌ای، مورد بازرسی بدنی قرار بگیرید، ناراحت نمی‌شوید؟
البته این بازرسی بدنی در کارخانجات، یکی از کنترل‌های داخلی مناسب است؛ زیرا در غیراین صورت، ممکن است احتمالا شخصی بخواهد که جنسی را از کارخانه خارج کند و این بازرسی بدنی می‌تواند احتمالا جلوی این نوع سوء استفاده‌ها را بگیرد. البته در بعضی صنایع مانند استخراج طلا یا سنگ‌های قیمتی، بازرسی بدنی کارگران توسط دستگاه‌های خاص، امری غیرقابل اجتناب است.
در این رابطه اتفاقی که در یک کارخانه بسیار بزرگ در یکی از ایالات شمال غربی آمریکا رخ داد، تعریف می‌کنم.
هیات‌مدیره یک شرکت بزرگ آمریکایی می‌خواست که در رابطه با عظمت و بزرگی آن شرکت تبلیغی به عمل آورد و آن را به صورت عکس‌های بزرگ روی بیلبوردها در کنار جاده‌ها قرار دهد. مشاوران تبلیغاتی شرکت به هیات‌مدیره آن شرکت پیشنهاد کردند که برای این منظور، بهترین تبلیغ می‌تواند این باشد که عکسی از درب کارخانه که در بالای آن، نام شرکت به صورت درشت نوشته شده بود، در هنگام خروج‌ هزاران کارگر از آن کارخانه در پایان وقت کاری، روی بیلبوردها نشان داده شود. آنها معتقد بودند که این عکس می‌تواند عظمت آن شرکت را به طور کامل نشان دهد و تبلیغ بسیار خوبی برای شرکت باشد. آنها به هیات‌مدیره شرکت پیشنهاد کردند که دوربین‌های عکاسی در بیرون از درب کارخانه، در محل‌های مختلف قرار داده شود و برای روز عکس برداری، درب خروجی کارخانه را کمی دیرتر باز کنند تا کارگران در پشت درب خروجی کارخانه جمع شوند و هنگامی که درب را باز می‌کنند، تعداد بسیار زیادی کارگر از درب کارخانه خارج شوند و در عکس‌ها نشان داده شود که تعداد کارگران چقدر زیاد است. هیات‌مدیره آن شرکت این برنامه را قبول کرد. در روز موعود، دوربین‌ها در محل‌های مختلف در بیرون از کارخانه قرار داده شد و البته موضوع به کسی گفته نشد. در آن روز، کارگران که ساعت کاری آنها تمام شده بود به طرف درب خروجی کارخانه رفتند و مشاهده کردند که برعکس همیشه، درب خروجی کارخانه بسته است. برای کارگران این سوال پیش آمد که چرا درب خروجی کارخانه بسته است. تعداد کارگران پشت درب کارخانه کم کم زیاد شد. بین کارگران این سوال پیش آمد که چرا آن روز درب خروجی کارخانه را باز نمی‌کنند. بین کارگران کارخانه شایعه شد که قرار است پلیس فدرال آمریکا (FBI)، از همه‌ آنها بازرسی بدنی به عمل آورد. هنگامی که تعداد کارکنان پشت درب خروجی کارخانه زیاد‌ شد، مسوولان کارخانه دستور دادند که درب خروجی کارخانه را باز کنند. در این زمان‌هزاران کارگر از درب خروجی کارخانه خارج شدند و مسوولان تبلیغاتی نیز از زوایای مختلف، عکس‌های مورد نیاز خود را از کارگران که در بالای سر آنها، تابلوی نام شرکت قرار داشت، برداشتند. هنگامی که کلیه کارگران از کارخانه خارج شدند، نگهبانان درب کارخانه متوجه شدند که پشت درب خروجی کارخانه، ‌هزاران قلم جنس، از قبیل مداد، قلم، دستمال کاغذی، لوازم یدکی، ابزار و... روی زمین جلوی درب خروجی کارخانه افتاده است! بله کارگران از ترس اینکه مبادا پلیس، آنها را بازرسی بدنی کند و اجناس برداشته شده از کارخانه را (البته بدون اجازه) نزد آنها پیدا کند، همگی کارگران کلیه برداشتی‌های آن روز خود را روی زمین انداخته بودند. البته این یک مورد است که در آن ایالت شمال غربی آمریکا اتفاق افتاده است و موضوع، خدای نکرده، توهین به قشر بسیار زحمتکش کارگران در سراسر دنیا نیست. موضوع فقط مطرح کردن کنترل‌های داخلی مناسب در شرکت‌ها است.
در یکی از کشورهای جنوب شرقی آسیا نیز در یک کارخانه بسیار بزرگ، برنامه جالبی برای بازرسی اتومبیل‌هایی که از درب کارخانه خارج می‌شدند در نظر‌گرفته شده بود. دستگاه اتوماتیکی جلوی درب خروجی کارخانه نصب شده بود که به صورت نمونه‌ای، از هر چند اتومبیل که می‌خواستند از درب کارخانه خارج شوند، یکی را انتخاب می‌کرد و بوقی به صدا در می‌آمد. نگهبانان درب خروجی کارخانه موظف بودند تا آن اتومبیل را به صورت کامل بازرسی کنند. آن اتومبیل می‌توانست متعلق به اعضای هیات‌مدیره، مدیرعامل، مدیران ارشد یا کارکنان ساده آن شرکت باشد. بدین ترتیب هیچ کس از این موضوع ناراحت نمی‌شد.
یک واقعه ساده‌ای هم تعریف کنم که کارگری برای اینجانب تعریف می‌کرد. وی می‌گفت که یک روز تصمیم‌گرفت که کمی سیم اتو که روی آن روکش پارچه‌ای قرار داشت، از کارخانه‌ای خارج کند. بهترین راه‌حلی که پیش‌بینی کرده بود این بود که آن سیم را دور کمر خود بپیچد. رنگ پارچه آن سیم قرمز رنگ بود و نظر به اینکه در فصل تابستان و در یک روز بسیار‌گرم این کار را انجام داده بود، به علت عرق زیاد بدنش، تمام رنگ قرمز آن سیم به پیراهن سفیدش منتقل‌ و نصف پیراهنش قرمز رنگ شده بود. شما تصور کنید که چه آبروریزی برای آن کارگر به وجود آمده بود! یکی از دوستانم هم تعریف می‌کرد که در مرز مکزیک و آمریکا، ظاهرا دولت آمریکا به تعدادی از کارگران محلی مکزیکی اجازه داده بود که صبح‌ها از خاک مکزیک وارد خاک آمریکا شوند و در کارخانجات نزدیک مرز دو کشور کار کنند و عصرها دوباره به خاک مکزیک برگردند.
کارگری هر روز با دوچرخه‌ای از مکزیک به آمریکا می‌رفت و در کارخانه‌ای در آنجا با دستمزد پایین کار می‌کرد و عصرها به خانه‌اش در مکزیک برمی‌گشت. بعد از مدتی کار در آن کارخانه، وضع او بسیار خوب شد و توانست خانه‌ای بزرگ، اتومبیل و... بخرد. این خبر به گوش مرزبانان آمریکا رسید. آنها فکر کردند که ایشان نمی‌توانست با آن دستمزد کمی که می‌گرفت، چنین وضع مالی خوبی را پیدا کند. تنها شکی که برده بودند این بود که ممکن است او در دوچرخه خود مواد مخدر جاسازی می‌کند و آن را در آمریکا می‌فروشد. یک روز اول صبح، مرزبانان آمریکایی جلوی این کارگر را‌گرفتند و به او گفتند که باید از او بازرسی بدنی کامل به عمل آورند و دوچرخه‌ او را نیز کاملا از هم باز کنند تا اگر در جایی در دوچرخه مواد مخدر جاسازی شده است، پیدا کنند. آن کارگر موافقت کرد، ولی به مرزبانان گفت که اگر چیزی را نیافتند، مجبورند خسارت دوچرخه او را کاملا بپردازند. مرزبانان با پیشنهاد آن کارگر موافقت کردند. مرزبانان با بازرسی بدنی آن کارگر و باز کردن کلیه قطعات دوچرخه، چیزی را نیافتند و خسارت دوچرخه‌ او را پرداخت کردند.
وضع این کارگر هر روز از روز قبل بهتر می‌شد و این موضوع، مرزبانان آمریکا و خود مکزیک را کاملا متعجب کرده بود. تا اینکه پلیس مکزیک این کارگر را زیر نظر‌ گرفت و عاقبت حیله و کلک ایشان را پیدا کرد. حیله و کلک این کارگر این بود که او هر روز با یک دوچرخه بسیار کهنه و بی‌ارزش به خاک آمریکا می‌رفت و در آنجا دوچرخه‌ کهنه خود را دور می‌انداخت و دوچرخه بسیار نو و مدل بالایی می‌خرید و آن را به خاک مکزیک می‌آورد (البته بدون پرداخت هزینه گمرکی و سایر عوارض و غیره) و آن را با قیمت بسیار خوب در مکزیک می‌فروخت. این بود داستان موفقیت مالی این کارگر ساده مکزیکی.
یک استاد انگلیسی داشتیم که تعریف می‌کرد در یک کارخانه بزرگ در انگلیس، کلیه کارکنان را هنگام خروج از درب کارخانه بازرسی بدنی می‌کردند. مدیریت آن شرکت یک مامور بازرسی بدنی جدید استخدام کرده بود که این مامور مهارت بسیار زیادی در پیدا کردن اشیای مخفی شده یا جاسازی شده در نقاط مختلف بدن کارگران و کارکنان داشت و طوری شده بود که کارگران دیگر قادر نبودند که کوچک‌ترین شیء مربوط به کارخانه را از درب کارخانه خارج کنند. نماینده کارگران پیش مدیریت کارخانه رفت و به مدیریت عرض کرد که کارگران این کارخانه سال‌های سال عادت کرده‌اند که هر روز یک شیء، ولو هر قدر کم قیمت، از کارخانه بیرون ببرند (البته برای استفاده خود و بدون اجازه مسوولان مربوطه). حالا که این نگهبان جدید آمده، دیگر این درآمد کم روزانه آنها از کارخانه قطع شده و از مدیریت شرکت خواستند که آن نگهبان بسیار دقیق را از قسمت بازرسی بدنی درب خروجی کارخانه بردارند! مدیران آن شرکت پس از بررسی کامل این موضوع، تصمیم‌ گرفتند که آن نگهبان بسیار دقیق قسمت بازرسی بدنی درب کارخانه را از آن قسمت به محل دیگری منتقل کنند! بله تعجب نکنید. شاید این راه‌حل در انگلستان، با توجه به روحیه مردم آنجا، مناسب باشد. اینجانب در این باره نمی‌توانم اظهارنظر کنم.
همین استاد تعریف می‌کرد که در بنادر انگلستان رسم است که هر شخصی که در آنجا کار می‌کند، در پایان ساعت کاری هر روز و خروج از آن محل، باید حتما یک شیء را با خود از بندر به خانه ببرد!! البته این هم ممکن است با شرایط انگلستان و روحیه مردم آنها سازگار باشد و اظهارنظر کردن در این رابطه نیز برای اینجانب میسر نمی‌باشد.
البته امیدوارم که هیچ قشر و طبقه‌ای از موضوع این مقاله ناراحت نشود. سوء استفاده در هر رده و سمتی در تمام دنیا می‌تواند اتفاق بیفتد. کما اینکه شاهد سوء‌استفاده‌های بسیار کلان حتی در بین مدیران بزرگ‌ترین شرکت‌های بین‌المللی دنیا بوده ایم که آن مدیران با داشتن حقوق و مزایا و پاداش‌های بسیار بالا، هیچ نیازی به سوء استفاده نداشتند.
ایجاد کنترل‌های داخلی مناسب در هر شرکت و سازمان و برای تمام سطوح کارکنان هر شرکت (از اعضای هیات‌مدیره ‌گرفته تا پایین‌ترین سمت کاری در آن شرکت یا سازمان) امری بسیار ضروری است. کاش این مقاله را مدیران و صاحبان اکثر شرکت‌ها و سازمان‌ها مطالعه می‌کردند و به اهمیت ایجاد کنترل‌های داخلی در سازمان‌ها و شرکت‌های خود پی می‌بردند. البته مطمئن هستم که بیشتر صاحبان و مدیران شرکت‌ها و سازمان‌ها به این موضوع واقف هستند و همچنین آگاه هستند که این امر باید توسط افراد بسیار کاردان و آن هم از طرف موسسات حسابرسی معتبر با داشتن حسابرسان واقعی ایجاد شود. گرچه موضوع کنترل‌های داخلی خیلی ساده و بدیهی به نظر می‌رسد، ولی رعایت نکردن همین نکات ساده باعث به وجود آمدن محیطی مناسب برای سوء استفاده‌های احتمالی و در نهایت نیز باعث می‌شود که نتوان روی صورت‌های مالی یک شرکت یا سازمان اطمینان و اتکا کرد. همچنان‌که در مقاله قبلی نوشته بودم، طبق یک گفته انگلیسی، شما مواظب ریال‌ها باشید، ریال‌ها مواظب‌تومان‌ها خواهند بود.
*حسابدار رسمی - عضو پیوسته انجمن
حسابداران خبره مدیریت انگلستان