حمیدرضا اسلامی منوچهری

شاید نوشتن چند باره از یک رویداد در میان انبوهی از وقایع ریز و درشت که این روزها در کشور ما به وقوع می‌پیوندد در نگاه نخست تکراری و ملال‌آور به نظر آید، اما اگر این رویداد، تصویری از واقعیتی بزرگ‌تر باشد که با سرنوشت کشور گره خورده است چه باید کرد؟ ماجرای تغییر رییس‌کل بانک مرکزی و انتشار نامه‌های مظاهری به احمدی‌نژاد، همچنین سخنرانی ۴۷ دقیقه‌ای او در مراسم تودیع، واقعه‌ای است که پرداختن به ابعاد آن می‌تواند لااقل در شفافیت بخشیدن به فضای خاکستری اقتصاد کشور راهگشا باشد.

مظاهری در سخنان اخیر خود فراتر از حوزه مسوولیت در بانک مرکزی به آسیب‌شناسی مقوله مدیریت در کشور پرداخت و از زوایای مختلف آفت‌های مبتلا به آن را برشمرد. این گفته او «قبول کردن اصول و مبانی علمی و قبول کردن رابطه پارامترهای اقتصادی، تورم و نقدینگی، سود بانکی و تورم، الزام اولیه است. به خود جرات نباید داد که این روابط را نفی کرد. از کسانی که با جسارت و جزمیت به خود جرات می‌دهند، روابط علمی و منطقی بین این پدیده‌ها را نفی کنند، باید بر حذر بود.» اشاره به آفت بزرگی است که مختص به دولت فعلی نیست و سال‌ها است که مدیران دانشگاه

«آزمون و خطا» در معرض خطر ابتلا به آن قرار دارند. نباید فکر کرد که نمی‌توان در بدیهیات تردید کرد. همه یافته‌های بشری قابلیت تشکیک را دارند و چه‌بسا بسیاری از پیشرفت‌ها و کشفیات بشر مرهون ذهن شکاک او است.

اما از سوی دیگر نمی‌توان از سرمایه عظیمی که از یافته‌های بشر و دانش و تجربه او که قطره‌قطره از چشمه زمان جوشیده است چشم‌پوشی کرد.

چرخ یک بار اختراع شده است و دیگر هرگز نیازی به اختراع دوباره آن وجود ندارد. روابط علی پدیده‌های اقتصادی در نظر و عمل تجربه شده است و تردید در آنها بازگشت به ظلمت و جهالتی است که سال‌ها است بشر امروز از آن عبور کرده است.