پائین‌ترین حد شاخص کالا در 13 سال اخیر

مایکل پنتو

رئیس موسسه «پنتو پورتفولیو استراتژیز»

مترجم: آناهیتا جمشیدنژاداخیرا بازار سهام چین شاه

د بزرگ‌ترین تنزل قیمت‌ها در بازار سهام خود طی ۸ سال گذشته بوده است. کاهش چشمگیر ۵/ ۸ درصدی در سهام شانگهای، بازارهای جهان را هم تا حدی تکان داد. در چند هفته گذشته، چین تلاش کرده تا اشتیاق خود را به حفظ بازار سهام متعادل کند؛ گرچه هنوز در حال جذب سرمایه‌گذاری بین‌المللی است به این امید که بازیگری برجسته در بازار سرمایه و پول شود.

اما اخیرا صندوق بین‌المللی پول به دولت چین در مورد محدود شدن آزادی سرمایه‌گذاران در گرفتن سهام خارج از بازارهای مالی اخطار داده است. زمانی که صندوق بین‌المللی پول با مقامات رسمی برای بحث پیرامون شانس‌ عضویت یوآن در شاخص «مجموعه ارزهای صندوق» که به عنوان «حق برداشت مخصوص» شناخته شده است، ملاقات کرد، این نگرانی‌ها بیشتر شد. گرچه چین هنوز سعی می‌کند بازارهای خود را آزاد نشان دهد، در تلاش است تا از انتقال حباب دارایی‌ها جلوگیری کند. در این میان دو روایت پیرامون وال‌استریت شروع شده است.

اولین توهمی که توسط وال‌استریت القا شده این است که فروپاشی بازار سهام شانگهای هیچ اثری روی اقتصاد چین نخواهد داشت. گرچه ممکن است ۲۶۰ میلیون حساب تجاری چین درصد نسبتا کوچکی از کل جمعیت آن و همچنین از ثروتمندترین و بهره‌ورترین بخش از شهروندان آن باشد که با کل جمعیت ایالات‌متحده در سال ۱۹۹۳ برابر است، اما رشد GDP چین ۳/ ۱ درصد رشد جهانی است. بنابراین، ما همین حالا هم تجلی آرام شدن رشد چین را می‌توانیم در افت نوظهور قیمت‌های دارایی ببینیم.

برای مثال، در ماه ژوئن سود شرکت‌های صنعتی چین ۳/ ۰ درصد نسبت به یک سال قبل از آن سقوط کرد. در ماه مه سود ۶/ ۰ درصدی ثبت شد و در ماه آوریل نیز یک جهش ۶/ ۲ درصدی وجود داشت، اما در نیمه اول سال ۲۰۱۵ سودهای صنعتی ۷/ ۰ درصد نسبت به یک سال قبل کاهش یافته بود. در ماه ژوئن شاخص قیمت تولیدکننده در چین به ۸/ ۴ درصد کاهش یافت که سی و نهمین کاهش مستقیم ماهانه محسوب می‌شود. در حقیقت اقتصاد چین در مسیر ضعیف‌ترین عملکرد خود در یک ربع قرن گذشته پیش رفته است. مغلطه دوم باورهای وال‌استریت در تبلیغات تلویزیونی است که بیان می‌کند آنچه در لاس‌وگاس اتفاق افتاده است در لاس‌وگاس باقی می‌ماند یا اینکه آنچه در اقتصاد چین اتفاق افتاده است، در این کشور باقی می‌ماند، اما حقیقت این است که فروپاشی در چین، به کل منطقه آسیا-اقیانوسیه سرایت پیدا کرده است.

برای مثال، رشد صادرات سالانه تایوان به علت فروپاشی تجارت با چین با کاهش‌ رشد چندساله روبه‌رو شده است. اما شاید بزرگ‌ترین شاخص اندازه رکود چین را بتوان در بازار جهانی کالاهای پایه یافت. بیشتر کارشناسان تنزل اخیر قیمت‌ها در کالاهای پایه را به‌شدت با افزایش ارزش دلار که با «شاخص دلار» (DXY) اندازه‌گیری می‌شود، مرتبط می‌دانند. اما این شاخص در واقع تا ماه مارس حدود ۳ درصد کاهش یافته است. کاهش فلزات پایه و گرانبها به علاوه محصولات انرژی و کشاورزی حتی در این مقطع به‌شدت شتاب گرفته است.

اکنون می‌بینیم که شاخص کالاهای بلومبرگ Bloomberg Commodities index به کمترین میزان در ۱۳ سال گذشته رسیده است. شاخص مس ۲۸ درصد، حلب ۳۰ درصد و نیکل ۴۴ درصد کاهش یافته است. هفته گذشته، چین ۴ تن طلا به بازار روانه کرد و باعث شد ظرف چند ثانیه قیمت فلزات با ارزش ۴ درصد کاهش یابد. افت قیمت‌های کالاهای پایه تا حدی به رشد ارزش دلار مرتبط است.

در واقع، قیمت‌ این کالاها با کاهش عمیق در رشد GDP شروع به سقوط کرده است، رشد چین از ۱۲ درصد در سال ۲۰۱۰ امروز به ۷ درصد رسیده است. حتی برخی برآوردها به این نتیجه می‌رسد که رشد واقعی فعلی در چین به ۴ درصد نزدیک‌تر است. اتفاقی نیست که در طول این دوره قیمت مس از ۵۲/ ۴ به ۳۷/ ۲ دلار کاهش یافته است. پیام واقعی سقوط قیمت کالاهای پایه این است که دولت چین برای فرو نشاندن رکود بزرگ سال ۲۰۰۷، معادل ۲۰ تریلیون دلار اعتبار را هدر داده است و بعد ۲/ ۱ تریلیون دلار دیگر را برای ایجاد اقتصادی بر پایه مصرف وارد این جریان کرده است. روند تغییر پایه اقتصاد چین، پس از آنکه استراتژی حباب دارایی‌های ثابت به شکل بسیار بدی شکست خورد، حباب بازار سهام را ایجاد کرد.

GDP ایالات‌متحده در نیمه اول سال ۲۰۱۵ تنها ۵/ ۱ درصد رشد داشته است. نیمه دوم حتی به نظر بدتر می‌آید؛ چراکه کاهش تولید آمریکا با افت شدید تجارت جهانی روبه‌رو شده است. به این مصیبت‌ها، سقوط سهام آمریکا را نیز اضافه کنید. برای مثال اکنون سهام رسانه‌های اجتماعی نسبت به قیمت‌های کالا به‌شدت در حال افت است؛ به‌طوری‌که اخیرا در یک روز به ۲۵ درصد کاهش یافته است. اکنون نسبت به یک سال قبل، شاخص‌های این سهام نزدیک به ۷۰ درصد سقوط کرده است.

سهام توئیتر نسبت به اوج خود در اکتبر گذشته به ۴۵ درصد نزول داشته و اخیرا سهام فیسبوک هم ۵ درصد سقوط کرده است. اما مهم‌ترین نکته این است: این خودبینی که منجر شد فدرال رزرو باور کند می‌تواند جهان را با اداره کردن بازارها در سال ۲۰۰۸ حفظ کند، موجب شد تا خانم یلن، رئیس فدرال رزرو و همکارانش این ایده را ترویج دهند که می‌توانند در دوره کاهش قیمت‌های پایه، نرخ‌های بهره را بدون هیچ پیامد منفی افزایش دهند.

حقیقت این است که فدرال رزرو، نرخ‌های بهره را در یک دهه افزایش نداده است و شاید هرگز نتواند بدون فروپاشی کامل بازارها و اقتصاد، از آن نرخ‌های نزدیک به صفر فاصله بگیرد. به نظر من فدرال رزرو به این موضوع واقف است و این دلیلی است که چرا دائما در حال پیدا کردن بهانه‌هایی برای عدم شروع سیکل افزایش نرخ‌های بهره است.