دکتر علیرضا سلطانی

عضو هیات علمی دانشگاه و کارشناس اقتصاد سیاسی

برجام برای دولتمردان آمریکایی در حال حاضر تبدیل به یک مساله مهم در سیاست خارجی این کشور شده است. مساله‌ای که الزاما به معنای چالش نیست بلکه کارکرد این مساله می‌تواند در راستای پیشبرد اهداف سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران، خاورمیانه و حتی متحدان اروپایی این کشور باشد. اینکه تصور شود ترامپ و دولت وی در مساله برجام دچار سرگشتگی است، تصوری اشتباه است. اگرچه ناهماهنگی‌هایی میان دولتمردان کنونی آمریکا در قبال برجام وجود دارد که نمونه آن مواضع آنها در یک هفته گذشته است، اما دولت آمریکا در حال بازی با برجام متناسب با اهدافی که برنامه‌ریزی کرده، است.

واقعیت این است که به‌رغم تاکید مکرر ترامپ به زیانبار بودن برجام برای آمریکا، اما در پهنای ذهن به کارآمدی بالای آن در مواجهه با ایران اعتقاد دارد. دلیل این مهم عدم اقدام جدی برای لغو برجام یا خروج از آن با وجود گذشت بیش از ۸ ماه از زمان به قدرت رسیدن ترامپ است. گرچه ترامپ در روزهای اخیر به خصوص در جریان سخنرانی در صحن مجمع عمومی سازمان ملل متحد مواضع تندی علیه ایران و برجام اتخاذ کرد، اما این به معنای بالارفتن احتمال خروج آمریکا از برجام نیست. شواهد و اظهارات مقامات سیاست خارجی آمریکا هم نشان می‌دهد که قرار نیست سیاست آمریکا در قبال برجام در شکل لغو یا خروج از آن، تغییر کند. چه بسا لغو برجام اصولا سیاست نهایی ترامپ محسوب نمی‌شود، بلکه چنانکه بیان شد، دولت کنونی آمریکا قصد دارد با حفظ برجام و بازی با کارت آن، بهره‌برداری سیاسی و امنیتی خود را در سه حوزه ایران، خاورمیانه و جهان دنبال کند. بنابراین مواضع اعلامی دولت آمریکا با مواضع اعمالی دولت آمریکا در قبال برجام هماهنگ نیست، چرا که جایگزینی برای آن ندارد. ترامپ به خوبی بر این مساله واقف است که جنگ یا بازگشت تحریم‌ها نمی‌تواند جایگزین مناسبی برای برجام باشد. بنابراین حفظ برجام در شکل بازی با آن مطلوب دولت آمریکا است.

ترامپ با تحرکات برجامی خود دو هدف عمده را دنبال می‌کند. از یکسو قصد دارد باب مذاکره جدید با ایران در دیگر حوزه‌ها به خصوص حوزه موشکی و تحرکات منطقه‌ای را باز کند و در این حوزه‌ها هم به توافقی مانند برجام برسد. اگرچه آمریکایی‌ها به دنبال این هستند که با بازشدن باب مذاکره با ایران، پرونده برجام را نیز از بایگانی خارج سازند. در دیگر سو با هدف کمک به تحقق هدف نخست به دنبال این است که با زیرسوال بردن برجام و تهدیدات کاذب نسبت به خروج از برجام، اثربخشی آن را برای ایران در حوزه‌های اقتصادی و سیاسی کاهش دهد. این سیاست، دوران گذار از فضای تحریم‌ها و هزینه آن را برای ایران در کوتاه‌مدت، افزایش خواهد داد. تهدیدات آمریکا تردیدهای شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی و مالی در همکاری با ایران را افزایش داده و آنها را در یک برزخ تصمیم‌گیری قرار خواهد داد. اما این سیاست چنانکه گفته شد نمی‌تواند پایدار باشد، چرا که با گذشت زمان عملا توخالی بودن تهدیدات آمریکا مشخص خواهد شد و به تدریج تردیدهای شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی به خصوص اروپایی برای کار کردن با ایران کاهش خواهد یافت چه اینکه در حال حاضر و همچنین در ماه‌های گذشته، برخی شرکت‌های بزرگ اروپایی اعم از فرانسوی، انگلیسی، ایتالیایی، آلمانی و اتریشی قراردادهای بزرگی را با ایران در حوزه‌های نفت و گاز، خودرو، حمل ونقل هوایی و حوزه مالی منعقد کرده‌اند که معنای آن بی‌توجهی و بی‌اعتقادی به تحرکات سیاسی و اقتصادی آمریکا علیه ایران است.

ماه‌های آینده برای سیاست خارجی و اقتصاد ایران، ماه‌های مهم و سرنوشت‌سازی خواهد بود. درک دولتمردان ایران نسبت به واقعیت تحرکات آمریکا در قبال برجام و مقاومت آنها در برابر هجمه‌ها و فشارهای سیاسی از یکسو و افزایش تحرکات و رایزنی‌ها با شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی در اروپا و شرق آسیا از سوی دیگر عوامل مهم تعیین‌کننده در این زمینه است. ترامپ قصد دارد با بازی احساسی و روانی با برجام، دولتمردان ایرانی را به واکنش احساسی و انفعالی وادارد. بالارفتن ظرفیت دولتمردان ایرانی در قبال این تحرکات به‌طور مشخص، نقشه‌های ترامپ را خنثی می‌سازد. نمونه مشخص این رفتار را می‌توان در سخنرانی وزین رئیس‌جمهوری در صحن مجمع عمومی سازمان ملل دید که بر خلاف سخنرانی ترامپ، مثبت، ایجابی و صلح‌جویانه بود. در این راستا ایجاد یک اجماع عمومی در کشور بر سر سیاست‌های کلان سیاسی و امنیتی و حمایت همه‌جانبه از تحرکات و رایزنی‌های اقتصادی به خصوص انعقاد قراردادهای مهم نفت و گاز با شرکت‌های خارجی، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر در ماه‌های آینده است. قرارداد اخیر با توتال فرانسه برای توسعه فاز ۱۱ پارس‌جنوبی، بخش قابل توجهی از دیوار فشارهای سیاسی آمریکا علیه ایران را فروریخت. افزایش این دست قراردادها به ناکامی بیشتر آمریکا از یکسو و افزایش اعتماد شرکت‌های خارجی به همکاری با ایران از سوی دیگر می‌انجامد.

علاوه بر این برای غرب به خصوص آمریکا این واقعیت پذیرفته شده که ایران را به سختی می‌توان دوباره پای میز مذاکره کشاند، با این حال محور تحرکات آمریکا در ماه‌های آینده به‌طور قطع مجاب ساختن متحدان اروپایی برای کشاندن ایران به پای میز مذاکره در دیگر حوزه‌ها است. در این زمینه به نظر می‌رسد آمریکا مشکل چندانی نخواهد داشت و قادر خواهد بود متحدان اروپایی را با خود همراه سازد هرچند چین و روسیه مشکل اصلی آمریکا هستند. با این وجود به نظر می‌رسد با تثبیت برجام و بالارفتن قدرت چانه‌زنی ایران در حوزه‌های دیگر، آغاز دور جدیدی از مذاکرات به اصطلاح برد- برد ایران با اروپا و آمریکا چندان دور از انتظار نباشد. بدیهی است دستاوردهای ایران در ۲ سال آینده از برجام، در حوزه‌های اقتصادی و تجاری می‌تواند نقش مهمی در مذاکرات و تعاملات آینده بازی کند.