تبدیل رویا به واقعیت

علیرضا مقدم
دانشجوی دکترای مطالعات منطقه‌ای

با فروپاشی نظام دوقطبی از یکسو و گسترش روند جهانی شدن از سوی دیگر، از دهه 1990، مناطق مختلف جهان شاهد موج جدید منطقه‌گرایی و همگرایی منطقه‌ای بوده است. دراین میان، هرچقدر همگرایی منطقه‌ای در اروپا، جنوب شرق آسیا و آمریکای شمالی رشد قابل توجهی به خود دیده است، در خاورمیانه نه تنها همگرایی بلکه منطقه‌گرایی نیز، شاهد رشد نبوده که به نظر می‌رسد مواجه با مشکلات و موانع سیاسی و اقتصادی قابل توجهی بوده است.

به لحاظ سیاسی، وجود نظام‌های سیاسی متعارض با ایدئولوژی‌های متفاوت، از دولت‌های شبه دموکراتیک گرفته تا دولت‌های اقتدارگرا و رانتیر را می‌توان از جمله موانع موثر در عدم همگرایی در این منطقه دانست. در همین راستا، کشمکش بر سر توزیع قدرت میان قدرت‌های منطقه‌ای حاضر در این منطقه، به ویژه میان ایران و عربستان، مسیر همگرایی را دشوار نشان می‌دهد. اختلاف‌های ارضی و مرزی موجود میان اکثر کشورهای منطقه خاورمیانه مانند مساله فلسطین، عربستان و یمن، عراق و کویت، ایران و امارات، فقدان ثبات سیاسی و همچنین حضور قدرت‌های فرامنطقه‌ای و استیلاجویی آنها از جمله موانع مهم دیگری است که بر سر راه همگرایی در منطقه خاورمیانه دیده می‌شود.

از جهت اقتصادی، اقتصادهای مشابه کشورهای خاورمیانه و مکمل نبودن آنها، مهم‌ترین مانع بر سر روند همگرایی در این منطقه بوده است. چنین وضعیتی، زمینه‌ساز حجم پایین مبادلات تجاری درون‌منطقه‌ای شده است، به نحوی که براساس آمار انتشاریافته از سوی سازمان تجارت جهانی، کشورهای این منطقه در فاصله سال‌های 2013ـ 2006 به‌طور متوسط سالانه حدود 8/ 994 میلیارد دلار کالا صادر کرده‌اند، اما از این مقدار، تنها 10 درصد آن درون این منطقه جریان داشته است. همچنین در همین دوره زمانی، خاورمیانه به‌طور متوسط سالانه حدود 587 میلیارد دلار کالا وارد کرده که از این میزان صرفا حدود 5/ 105 میلیارد دلار آن درون‌منطقه‌ای بوده است.

علاوه بر وجود اقتصادهای مشابه و غیرمکمل، مسائلی مانند قوانین و مقررات محدودکننده، بالابودن سطح تعرفه‌های گمرکی و ضعیف بودن بخش خصوصی در خاورمیانه از دیگر دلایلی است که چشم‌انداز روند همگرایی منطقه‌ای را مثبت نشان نمی‌دهد. همچنین در کنار این عوامل، باید به اختلاف درآمدی عمیق میان کشورهای این منطقه اشاره کرد. در حالی که در این منطقه کشورهایی مانند قطر با میزان درآمد سرانه حدود 93 هزار دلار حضور دارند، با اختلافی حدود 62 برابر درآمد سرانه یمن، که کمتر از 1500 دلار بوده است. بدیهی است چنین اختلاف درآمدی، باعث می‌شود کشورهای ثروتمند تمایلی به سهیم کردن کشورهای فقیر در ثروت خود نداشته باشند. شاید بتوان گفت فقدان زمینه‌های اقتصادی همگرایی میان کشورهای خاورمیانه، برگسترش تنش‌ها و تحولات سیاسی و امنیتی در این منطقه نیز تاثیرگذار بوده است.

اگر پیوندهای اقتصادی درون منطقه‌ای تا این حد پایین نبود، بعید به نظر می‌رسید، کشورهایی مانند ایران و عربستان به راحتی وارد تنش‌های گسترده سیاسی و حتی امنیتی شوند. چه آنکه، همگرایی اقتصادی می‌تواند نقش زیادی را در برقراری امنیت منطقه‌‌ای و به تبع آن، امنیت در سطح ملی داشته باشد. زیرا به هر میزان که برسطح وابستگی‌های متقابل اقتصادی افزوده می‌شود، لزوم دستیابی به امنیت متقابل و مشترک نیز ضرورت می‌یابد. مساله‌ای که در حال حاضر در خاورمیانه و به ویژه میان ایران و عربستان دیده نمی‌شود. علاوه بر موانع فوق بر سر روند همگرایی در خاورمیانه، می‌توان به موانع فرهنگی و به ویژه موانع هویتی نیز اشاره کرد. تفاوت در برداشت و تفسیر نسبت به اسلام و وجود خاطرات تاریخی منازعات مذهبی گسترده در این منطقه، فقدان تصور مشترک نسبت به همزیستی با یکدیگر و سرنوشت مشترک، بیانگر آن است که بسیاری از این کشورها تا رسیدن به یک تصویر مشترک منطقه‌ای، فاصله زیادی در پیش دارند.

به این ترتیب، به نظر می‌رسد تحقق همگرایی منطقه‌ای و حتی منطقه‌گرایی در خاورمیانه بیش از آنکه ریشه در واقعیت داشته باشد، در خاک آرزو و رویا رشد و نمو کرده است. در نتیجه در کوتاه‌مدت و چه بسا در میان‌مدت تنها می‌توان به رشد همکاری‌های دو یا چندجانبه میان کشورهای خاورمیانه دل خوش کرد و صرفا در بلندمدت و در صورت رفع موانع فوق، همگرایی منطقه‌ای را جست‌وجو کرد.