جان استوارت میل؛ عدالت و آزادی
علی موقر * توجه: مطالب این ستون شدیدا غیرجدی است. جان استوارت میل آدمی بود که در شماره قبلی گذاری به رشد و بلوغ فکری و جسمی او داشتیم. از این رهگذر با برخی آموزش‌ها و فعالیت‌های فکری او آشنا شدیم و مختصری هم به همکاری وی با سرکار خانم هریت‌هاردی تیلور اشاره کردیم.
در زمستان 1858 هنگامی که جان اولین حقوق‌های بازنشستگی‌اش را از کمپانی هند شرقی گرفته بود و قصد داشت که حسابی خوش بگذراند، زندگی آن روی دیگرش را به او نشان داد و هریت بر اثر احتناق ریوی درگذشت و در نتیجه در گورستان محقر سن وارن، بیرون دروازه‌های شهر باستانی آوینیون به خاک سپرده شد. طبیعتا میل کلبه‌ای کوچک نزدیک محل دفن هریت خرید و باقی عمرش را همراه با هلن تیلور، دختر هریت و تنها یادگار او، در آنجا سپری کرد. البته هریت تیلور دو فرزند دیگر هم داشت که آنها برای جان آنچنان که باید و شاید یادگار محسوب نمی‌شدند. کنکاش بی‌مورد در این باره، وارد شدن به مسائل خصوصی یک نفر اندیشمند است و ما در اینجا به هیچ وجه قصد همچون کاری نداریم.
پیش از مرگ هریت، جان کتاب‌هایی به چاپ رسانده بود که باعث شهرت و محبوبیت او شده بودند. از آن جمله کتاب «اقتصاد سیاسی» سال ۴۷ و «نظام منطق» سال ۴۳ ، که در همان سال‌ها در دانشگاه‌های آکسفورد و کمبریج به عنوان متون درسی شناخته شدند و روزگار دانشجویان بسیاری را سیاه کردند، اما جنجالی‌ترین کتاب او، «رساله آزادی» درست سال بعد از مرگ هریت به چاپ رسید که به گفته خود میل، مهم‌ترین محصول مشترک او و هریت بوده است. بعضی‌ها این کتاب را یکی از بزرگترین اتفاقات دو قرن گذشته می‌دانند. بعضی‌های دیگر هم آن را اصلا اتفاق مهمی نمی‌دانند. آن بعضی‌ها می‌گویند این کتاب که همزمان با «منشاء انواع» داروین به چاپ رسیده است، به همان اندازه در پی‌ریزی بنیان‌های درک بشری موثر بوده است، اما بعضی‌های دیگر می‌گویند خود کتاب منشاء انواع داروین هم آن‌چنان گلی به سر درک بشری نزده است. همان‌طور که داروین در آن کتاب درباره انسان و میمون صحبت کرده است، میل هم در این کتاب درباره انسان و چیزی به نام آزادی صحبت کرده است.
بعد از آن، میل جزوه‌های مشترک دیگرش با هریت را هم با عنوان «گفتارها و بحث‌ها» بازنویسی و منتشر کرد. بعدتر از آن «اندیشه‌هایی در باب اصلاحات پارلمانی» و «فایده‌گرایی» را به چاپ رساند. این کتاب‌ها نیز مثل همان قبلی‌ها با اقبال مخاطبان مواجه شدند. میل در همین دوره کتاب «انقیاد زنان» را به پیشنهاد هلن تیلور دختر هریت نوشت. او در این کتاب می‌کوشد ثابت کند که رفتارها و موقعیت زنان زاییده طبیعت آنان نیست و کلا نمی‌توانیم بگوییم چه چیزی برای زنان طبیعی است و چه چیزی طبیعی نیست. این کتاب تنها اثر فمینیستی به قلم یک مرد است و از بهترین آثاری است که تاکنون در دفاع از حقوق زنان نوشته شده است. با اینکه خیلی نتیجه آن فمینیستی‌ای نمی‌باشد، اما از این مطلب نتیجه می‌گیریم که کلا مردان نه تنها در آشپزی و شیرینی پزی، بلکه در حوزه حقوق زنان هم در صورت ورود، بهترین خواهند بود.
باری، با نوشتن این آثار جان استوارت میل پله‌های شهرت را به سرعت طی نمود، اما می‌دانیم که شهرت و معروفیت مثل خربزه است. هم اینکه ته‌اش بسته است و شیرین یا بی مزه بودنش معلوم نیست و هم اینکه آدم باید پای لرز آن بنشیند. این شد که توی این گیر و داری که جان حال و حوصله خودش را هم نداشت، مردم جمع شدند و از او خواستند تا کاندیدای نمایندگی مجلس بشود. میل برای آنها دو تا شرط گذاشت: اول اینکه مخارج تبلیغات انتخابات را از جیب خودش پرداخت نمی‌کند و دوم اینکه اگر انتخاب شد وقتش را صرف منافع محلی نمی‌کند. از من بپرسید به شما می‌گویم اگر معنای همین دو تا شرط را بفهمیم تا هفت نسل بعد خودمان عاقبت بخیر خواهیم شد. نهایتا میل نماینده مجلس عوام انگلستان شد و تاثیر زیادی در تصویب لایحه اصلاحات و پیشبرد اهداف اصلاح طلبانه داشت.
بالاخره در هشتم ماه مه ۱۸۷۳ جان استوارت میل به دنبال یک حمله قلبی در آوینیون درگذشت و در گورستان همان شهر در کنار گور هریت به خاک سپرده شد. چند ماه بعد آخرین اثرش که زندگی‌نامه‌ای بود که از سال ۱۸۵۳ دست به کار نوشتنش شده بود، منتشر شد.
میل را نماینده مکتب لیبرالی و واسطه مکتب‌های لیبرالیسم و سوسیالیسم و به قولی دیگر معرف مکتب سوسیال لیبرالیسم می‌دانند، اما میل خودش را بیشتر یوتیلیتاریست یا فایده باور می‌دانست. فایده باورها معتقدند که مبنای همه فضیلت‌ها فایده است و سیاست‌های جامعه باید به صورتی باشد که بیشترین فایده به بیشترین تعداد ممکن از افراد برسد. به زبان ساده‌تر یعنی اینکه هر چیزی که فایده ندارد کلا بی‌فایده است.
میل بعدها در آموزه‌های فایده باوران تجدیدنظرهایی کرد و موضوع عدالت اجتماعی را مطرح کرد. او به «عدالت توزیعی ارسطویی» معتقد بود که آن هم به نوبه خود چیز پیچیده‌ای است. اما کلیت آن این می‌شود که در یک جامعه باید با همه افرادی که به آن جامعه خدمت می‌کنند به طور یکسان خوب رفتار شود.
اندیشمندان معتقدند که میل تحلیل آینده رشد اقتصادی را به بقیه اندیشمندان شناسانده است و باز معتقدند که میل توانسته است تا راه میانه‌ای بین نظریات اسمیت و مالتوس پیدا کند. اسمیت می‌گفت جوامع به دلیل توسعه تجارت، پیشرفت تکنولوژی و افزایش سرمایه به تدریج اوضاع‌شان خوب می‌شود. در عوض مالتوس می‌گفت که ازدیاد جمعیت و کاهش منابع باعث می‌شود که به تدریج جوامع اوضاعشان خراب شود. اما این وسط اسمیت معتقد بود که این دو عامل با هم موازنه می‌شوند و نهایتا اوضاع جوامع هیچ طور خاصی نمی‌شود. میل معتقد بود که وضعیت ساکن و ایستای آینده اقتصادی حسنش این است که جنگ اعصاب دنیای صنعتی تمام می‌شود.
استوارت میل معتقد بود که پیشرفت اقتصادی منوط به پیشرفت سیاسی و اجتماعی است و آن هم منوط به این است که آدم‌ها وضعشان در جامعه بهتر شود و آن هم نمی‌شود مگر اینکه افراد در جامعه آزادی داشته باشند و بنابراین تامین آزادی باید یکی از مهم‌ترین هدف‌های کسانی باشد که خواهان بهبود اجتماع هستند و همین‌جا بحث را تمام می‌کنیم.