گروه تاریخ و اقتصاد: برنامه‌های اقتصادی دولت پهلوی در دهه ۱۹۷۰ با تضادهای زیادی مواجه بود که اغلب اثرات متضادی را در حوزه‌های مختلف به‌وجود آورد. از آنجا که این برنامه‌ریزی‌ها بیشتر متکی بر یک سلسله پیش‌فرض‌های غلط و بی‌تفاوت نسبت به واقعیات زیرپوستی اقتصاد و فرهنگ جامعه ایران شکل گرفت و با دیدگاه خودبزرگ‌بینانه سلطنت نسبت به خود و کشور درآمیخته شد، نوعی آشفتگی عمیق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را در زیر آرامش سیاسی به وجود آورد. دقیقا در چنین فضایی است که جنبش چریکی در میان جوانان سر برمی‌آورد و با کمترین وزن سیاسی، خواب سلطنت را آشفته داشته و شاه را در تحلیل دگرگونی‌ها دچار اشتباهات فاحش می‌کند.

درست است که شاه در این دوره با بحران مدیریت اقتصادی مواجه بود، سیاست‌های اقتصادی وی در این دوره دچار نوسانات تدافعی زیادی شد که بخشی ناشی از عدم دقت در برنامه‌ریزی، بخشی ناشی از نوسانات اقتصادی و بخشی‌ دیگر زاده واکنش‌های غیرقابل پیش‌بینی جامعه نسبت به این برنامه‌ها بود. شاه واقعا معتقد شده بود که تزریق سریع پول نفت به اقتصاد و اجتماع می‌تواند به شکوفایی اقتصادی و ایجاد وفاداری سیاسی طبقه متوسط شهری، به ویژه دانش‌آموزان و دانشگاهیان نسبت به سلطنت بینجامد. او غافل از این واقعیت بود که همزمانی مطلق‌گرایی سیاسی او با افزایش انتظارات اقتصادی در فضای گسترده مصرفی در این دوره می‌تواند به هرج و مرج و انفجار سیاسی بینجامد.

توزیع امکانات اقتصادی او در شهرها نه از برنامه‌ریزی منسجم و حساب شده‌ای برخوردار بود و نه می‌توانست بر یک سیاست پوپولیستی منسجم استوار باشد. همه چیز در این دوره «شبه‌آفرینی» بود - شبه‌توسعه، شبه‌حزب، شبه‌سیاست! - نارضایتی طبقه بورژوا از سلطنت و قهر سیاسی با آن چندان مصداق عینی نمی‌یابد و هیچ تحرک سیاسی و اقتصادی لازمی را در این دوران در تقابل با سیاست‌های سلطنت نمی‌بینیم که بتوانیم توجیهی برای یک قهر و آشتی طبقاتی در حوزه اقتصاد بیابیم. نابسامانی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آری، لیکن قهر و آشتی طبقاتی نه.

- بخشی از گفت‌وگوی تاریخ ایرانی با علی‌اکبر مهدی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا (نورتریج)