جامعه توده‌وار از دل انحلال قشربندی طبقاتی سنتی سر برآورد؛ عضویت در یک طبقه به‌ویژه، با وجود همه عوارضی که در جهت ممانعت از سیاست دموکراتیک داشت، به این معنا بود که شخص منافع خاصی دارد که باید از آن منافع محافظت کند و این منافع پایه‌های سازمان‌بندی سیاسی بودند. از هم پاشیدن مرزبندی‌های طبقاتی در آغاز قرن بیستم منجر به انحلال همزمان سیاست شد که مبتنی بر منافع شخصی بود. به گفته آرنت: «سقوط دیوارهای حفاظتی طبقاتی جماعت‌های کثیری را که پشت همه احزاب جمع شده بودند تبدیل به توده بی‌سازمان و بی‌ساختاری از افراد افسارگسیخته و برافروخته کرد.» طبع سیاسی توده‌ها دو ویژگی شاخص دارد: ۱- توده‌ها بیانگر هیچ تصور منسجمی از نفع شخصی نیستند و ۲- چون توده‌ها پایبند منافع مشخصی نیستند، به راحتی با تبلیغات ایدئولوژیک مجاب می‌شوند. واژه توده‌ها فقط وقتی مصداق دارد که ما با مردمی سروکار داشته باشیم که به‌دلیل تعدادشان یا بی‌تفاوتی‌شان یا تلفیقی از هر دو نمی‌توانند در سازمانی مبتنی بر نفع مشترک در احزاب، سیاسی در حکومت‌های محلی یا در سازمان‌های حرفه‌ای و اتحادیه‌های کارگری گرد هم آورده شوند. برای توده‌ها که هیچ عهد و پیمان یا هدف واضحی ندارند، «استدلال کاملا سرد، به سردی یخ» و «شاخک‌های نیرومند» دیالکتیک که «شما را همچون گیره‌ای دربرمی‌گیرند» به نظر همچون پشتوانه آخر در جهانی می‌آید که هیچ‌کس در آن قابل اعتماد نیست و به هیچ‌چیز نمی‌توان اتکا کرد.

منبع: هانا آرنت، ترجمه خشایار دیهیمی، نشر نو، ۱۳۹۹