کامیابی‌ها و شکست‌ها

در زمینه بررسی شکست تحولات اقتصادی و صنعتی ایران دوره قاجار پژوهش‌های بسیاری انجام شده است، همچون سفرنامه پولاک، سفینه طالبی یا کتاب احمد طالبوف و روزنامه حبل‌المتین که در آنها به برخی از مشکلات اقتصادی و صنایع ایران اشاره شده است. در دوره متاخر نیز آثاری مانند «خاطرات و خطرات» مهدی قلیخان هدایت، «نخستین رویارویی‌های اندیشه‌گران ایرانی با دو رویه تمدن بورژوازی غرب» تالیف عبدالهادی حائری، «چرا صنعتی نشدیم: بررسی تاریخی موانع توسعه صنعت در ایران»، نگارش زهرا صیامی دودران، «مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران» اثر جان فوران و «موانع تاریخی توسعه‌نیافتگی در ایران» نگارش مصطفی وطنخواه به برخی از موانع صنعتی شدن ایران دوره قاجار می‌پردازند؛ اما در هیچ‌کدام از این آثار به‌طور متمرکز رابطه تحول نظام آموزش و رشد کارخانه‌ها و دلایل شکست کارخانه‌های صنعتی در دوره قاجار بررسی نشده است.

 تاثیر آموزش علوم جدید در شکل‌گیری صنایع و کارخانه‌ها

انقلاب صنعتی اروپا و تمدن بورژوازی غرب دو رویه داشت: رویه استعماری و رویه دانش و کارشناسی. رویه دانش این تمدن به پیشرفت‌های گسترده در زمینه‌های گوناگون علمی در اروپای قرن هجدهم وابسته بود. کشف واکسن آبله به دست ادوارد جنر. کشفیات ژوزف لاگرانژ درزمینه ریاضی و نجوم و به‌ویژه آزمایش‌های جیمز وات، در تکمیل ماشین بخار و کارهای لاوازیه در دانش شیمی تاثیر عمیقی در شکل‌گیری انقلاب صنعتی اروپا و پیدایش صنایع و کارخانه‌های جدید داشت. اکتشافات صورت‌گرفته در دوران انقلاب علمی موجب به کارانداختن قوه بخار، بسط صنایع پارچه‌بافی، تاسیس کارخانه‌های ذوب آهن، استخراج زغال‌سنگ، و تکمیل و گسترش وسایل نقلیه شد که در نهایت به ظهور صنایع جدید و پیشرفت صنعتی اروپا انجامید. تلاش دانشمندان همچنین مولد افزایش استخراج فلزات و تولید انبوه فولاد و سایر آلیاژهای فلزی شد که توسعه راه‌های آهن و ارتباط گسترده بین کشورها را فراهم کرد و به این ترتیب یافتن بازار مناسب برای فروش تولیدات گسترده کارخانه‌های صنعتی در سایر کشورهای جهان تسهیل شد.

در واقع، بین آموزش و پیشرفت صنایع رابطه‌ای متقابل برقرار است؛ این‌گونه که دانشمندان علوم مدرن به رواج صنایع کمک کردند و از سوی دیگر، نیاز کارخانه‌ها به متخصصان موجب افزایش تربیت کارشناسان علوم مدرن شد. نتیجه دیگر توسعه صنایع و کارخانه‌ها افزایش تولیدات بود که به بازارهای جدید و مواد خام ارزان قیمت نیاز داشت. به این ترتیب رویه استعماری تمدن بورژوازی اروپا در بهره‌کشی از ملت‌های دیگر در راه دستیابی به اهداف فوق شکل گرفت.

رابطه مستقیم تعلیم و تربیت با پیشرفت صنایع و کارخانه‌های کشور همواره مورد توجه نویسندگان ایرانی نیز بوده است؛ برای نمونه در روزنامه حبل‌المتین آمده است: رفع احتیاجات ملت جز به ذریعه تجارت ممکن نیست و تجارت قائم نمی‌شود مگر به صنایع مملکت و صنایع و کارخانه‌های مملکت نیز منوط است به تعلیم علوم مختلفه.

بهترین وسیله ترقی ایران در تجارت و صناعت و فلاحت تعلیم علوم مختلفه است  (حبل‌المتین، ۱۳۱۹الف: ش ۴۰). پاسخگو نبودن صنایع سنتی ایران به نیازهای روزافزون جامعه، نبود کارخانه‌های جدید، بی‌استفاده ماندن ذخایر زیرزمینی، عقب‌ماندگی کشور در تجهیزات نظامی که به شکست ایران در جنگ با روسیه منجر شد و آشنایی ایرانیان با تمدن جدید اروپا از طریق سفر تاجران، سیاحان و هیات‌های دیپلماتیک به غرب موجب شکل‌گیری گفتمان اصلاحی در کشور شد. نخستین گام این صلاحات در دوره عباس‌میرزا برداشته شد و از همان دوره فکر توسعه تولیدات و صنایع کشور ذهن مصلحان جامعه را به خود مشغول کرد که نتیجه آن تاسیس کارگاه‌ها و کارخانه‌های متنوع کشور بود. تحول آموزش، علوم جدید و صنایع در ایران همان‌گونه که بیان شد، مهم‌ترین مساله‌ای که نظر ایرانیان را به عقب‌ماندگی کشور جلب کرد، شکست‌های پی درپی در دو جنگ با روسیه بود. برتری نظامی و تسلیحاتی روس‌ها مهم‌ترین علت پیروزی آنها تلقی شد و از سوی دیگر، ناآشنایی ایرانیان با فنون جدید نظامی‌گری و ناکارآمدی سلاح‌های سنتی نیاز دستیابی به پیشرفت‌های علمی را ضروری جلوه داد. به این ترتیب، ضرورت اصلاح نظام آموزشی در ایران احساس شد و برای نخستین‌بار در سال۱۲۲۶ق و در دوره عباس‌میرزا دو محصل به اروپا اعزام شدند. محمدکاظم برای رشته نقاشی و میرزا حاجی‌بابا افشار برای رشته طب که پس از بازگشت به ایران لقب گرفت، حکیم‌باشی در سال۱۲۳۰ق دومین گروه محصلان ایرانی به لندن اعزام شدند.

علاوه بر محصلان فوق عباس‌میرزا عده‌ای کارآموز نیز به روسیه اعزام کرد.

انتشار روزنامه، ترجمه کتب علمی و تاسیس کارخانه توپ و تفنگ‌سازی در تبریز گام‌های بعدی اصلاحات بود.

همزمان با اعزام محصل به فرنگ، برخی کارگاه‌های تولیدی در کشور راه‌اندازی شد.  این کارخانه‌های کوچک به متخصص نیاز داشت و به همین علت در دوره عباس‌میرزا در کنار محصلان رشته‌های علمی عده‌ای کارآموز نیز برای فراگیری فنون و صنایع به خارج اعزام شدند.  در دوره محمدشاه نیز دو گروه محصل به اروپا اعزام شدند که از میان آنان میرزارضا برای آموختن باسمه(چاپ)، چیت‌سازی و صنعت قند و شکرسازی انتخاب شد تا اینکه با تاسیس دارالفنون (۱۲۶۸ق) به همت امیرکبیر آموزش جنبه رسمی یافت. گرچه قبل از دارالفنون مدارسی به دست لازاری‌ها (مبلغان مسیحی) دایر شده بود. اما دارالفنون نخستین مدرسه دولتی ایران به شمار می‌آمد که پایه تاسیس سایر مدارس متوسطه شد.  در دارالفنون هفت رشته علمی تدریس می‌شد. رشته‌هایی همچون مهندسی، معدن‌شناسی، طب، علوم نظامی، و داروسازی که از بین این رشته‌ها معدن‌شناسی ارتباط مستقیمی با توسعه واستخراج معادن داشت و می‌توانست کمک شایان توجهی به گسترش کارخانه‌ها و تامین مواد خام مورد نیاز کارخانه‌ها و صنایع کند.

به سبب نیاز به متخصص برای راه‌اندازی و مدیریت کارخانه و کارگاه‌های صنعتی، برخی از رشته‌های تحصیلی محصلان اعزامی به فرنگ شامل فنونی همچون کلیدسازی، باسمه (چاپ)، چیت‌سازی، قند و شکرسازی، شعربافی (ابریشم‌بافی)، حریربافی، چینی‌سازی، صحافی، کاغذسازی، چدن‌ریزی، قالب‌گیری، دباغی، ماهوتبافی، تلمبه‌سازی و شیشه‌سازی بود.

در دارالفنون، علاوه بر تدریس علوم گوناگون، کارگاه‌های کوچک تولیدی نیز شکل گرفت که در آنها محصولات متنوعی تولید می‌شد؛ از جمله کارخانه بلورسازی و کاغذسازی. گرچه محصولات این کارگاه‌ها اندک بود؛ اما کیفیت مناسبی داشت و حتی برای فروش آنها در روزنامه دولت علیه ایران تبلیغ می‌شد، در ذیل به نمونه‌ای از آن اشاره می‌شود: با همین کارخانه بلورسازی ایرانی که برای امتحان ساخته شده است، بلورهای خوب و مرغوب به انواع و اقسام مختلفه ساخته می‌شود؛ به قسمی که مردم همین بلورها را می‌خرند و به‌کار می‌برند. کاغذگرخانه نیز همه روزه مشغول ساختن کاغذهای تحریر و غیرتحریر است؛ به‌طوری‌که اکثر کاغذهای عطاری تهران از کارخانه داده می‌شود و کاغذ تحریرش بسیار خوش‌خمیر و خوش‌قلم است که اکثر محرران از روی میل طالب آن هستند (دولت علیه ایران، ۱۲۷۸: ش ۵۰۹). به این ترتیب دانش‌آموختگان دارالفنون و برخی از محصلان اعزامی به فرنگ، با تولید نمونه‌هایی از محصولات صنعتی، موثرترین گام را در جهت راه‌اندازی و گسترش کارگاه‌های تولیدی در کشور برداشتند. با رونق صنایع و تولیدات شیمیایی در هر گوشه‌ای از کشور کارخانه‌ای دایر شد، کارخانه‌هایی که به ماشین‌آلات خارجی مجهز بودند. شاهان قاجار در ابتدا توجه خاصی به این کارخانه‌ها و مخارج آنها داشتند و به بازدید این کارخانه‌ها می‌رفتند یا افرادی را برای بازدید کارخانه و ارائه گزارش از اوضاع آن مامور می‌کردند. این کارخانه‌های نوبنیاد به متخصص نیاز داشت که دولت برای تامین این متخصصان تعداد محصلان اعزامی به اروپا را افزایش داد و از سوی دیگر به استخدام کارشناس از اروپا اقدام کرد.

 ارتباط گسترش کارخانه‌های جدید با تحولات آموزشی در کشور

چنان‌که ذکر شد، آشنایی ایرانیان با علوم مدرن موجب تحول عظیمی در صنایع کشور شد و به تاسیس کارخانه‌های متعددی انجامید؛ از جمله کارخانه چینی‌سازی در ارگ تهران و کارخانه کبریت‌سازی در تهران که نتوانست با کبریت‌سازی روسی، اتریشی، و سوئدی رقابت کند و بسته شد. کارخانه کاغذسازی در اصفهان، چینی‌سازی در تبریز، باروت‌کوبی که با چرخ بخار کار می‌کرد و کارخانه صابون‌سازی در تهران که در سال۱۳۲۸ق تاسیس شد و صابون خوبی تولید می‌کرد.  همچنین کارخانه باروت‌سازی در تهران، تصفیه شکر در مازندران و کارخانه‌های کاغذسازی در شمال‌شرقی تهران و قندسازی در مازندران که در دوره امیرکبیر تاسیس شدند.  اغلب این کارخانه‌ها در رقابت با محصولات خارجی دچار بحران و ورشکستگی شدند. کرزن در زمینه علل تعطیلی کارخانه‌های نوبنیاد کشور می‌نویسد:  در یزد ۱۸۰۰کارخانه وجود داشت که در کار تجارت فعالیت می‌کردند؛ ولی این وضع درخشان به دلایلی که در همه جای ایران دیده می‌شود، دچار وقفه شد و کارخانه‌ها یکی پس از دیگری تعطیل شدند.  اغلب کارخانه‌های ساخته‌شده در ایران همزمان یا پس از گسترش علوم و آموزش نوین در ایران شکل گرفت. در واقع از زمان اصلاحات آموزشی و نظامی دوره عباس‌میرزا کارگاه‌های متنوعی در ایران راه‌اندازی شد؛ اما نهضت واقعی کارخانه‌سازی پس از تاسیس دارالفنون صورت گرفت؛ زمانی که نخستین تولیدات داخلی کشور به‌دست دانش‌آموختگان دارالفنون و در همان کارگاه‌های کوچک مدرسه تولید و عرضه شد؛ از آن پس و در همان عهد ناصری کارخانه‌های متعدد دولتی یا خصوصی در ایران شکل گرفت که اداره بسیاری از این کارخانه‌ها یا به‌دست تحصیل‌کردگان ایرانی بود یا، به سبب کمبود متخصص، کارشناسانی از اروپا عهده‌دار آنها می‌شدند؛ اما این مراکز تولیدی قبل از آنکه، با تولیدات انبوه، ایران را به کشوری صنعتی تبدیل کند به‌علت بروز مشکلات گوناگون با شکست مواجه شد و از رونق افتاد. عوامل شکست کارخانه‌های جدید و صنایع ملی در یکی از مجلات تجاری منتشرشده در سال ۱۳۰۶ش عوامل موثر در پیشرفت اقتصاد چنین بیان شده است:

اگر به کتب و رسائل تجاری مراجعه کنید، می‌بینید مملکتی را برای تجارت مساعد محسوب می‌کنند که در منطقه معتدل واقع شده، به دریای آزاد دسترسی داشته، دارای اراضی حاصلخیز، ثروت تحت‌الارضی و فوق‌الارضی یعنی معادن و نیز مردم کاری و فعال باشد (عصر حدید، ۱۳۰۶: ش ۴۶). ایران، با وجود داشتن امکانات فوق و تاسیس کارخانه و کارگاه به سبک اروپایی و تولید محصولات متعدد، نتوانست به اقتصادی مستقل و پویا دست یابد. یکی از موانع توسعه صنایع و کارخانه‌های نوبنیاد و شکوفانشدن اقتصاد کشور در این دوره واردات بی‌رویه از خارج بود.

 واردات کالا از کشورهای خارجی

نتیجه انقلاب صنعتی اروپا افزایش تولید کارخانه‌ها، احداث جاده‌های نوین تجاری و استفاده از راه‌های دریایی برای صدور کالا به کشورهای آفریقایی و آسیایی از جمله ایران بود. سیاست استعماری اروپا عبارت بود از صدور هر چه بیشتر کالا به ایران برای فلج کردن صنایع دستی و بومی و جلوگیری از رشد کارخانه‌های مدرن کشور. در نیمه دوم قرن نوزدهم، عمده محصولات صادراتی ایران مواد خام بود و اجناس وارداتی عبارت بود از: چیت، چلوار، ظروف مسی و مهمات از انگلستان؛ قند و شکر، نفت، شمع، کالسکه، و سماور از روسیه؛ شیشه‌آلات، ظروف چینی و اجناس ابریشمی از فرانسه؛ شیشه، بلور، و پارچه‌های حریر از هندوستان. ادویه از سیلان؛ شال، نمد، پنبه کوهی، و لاجورد از کشمیر؛ ابریشم، قلع، سرب، و آهن از چین. به این ترتیب، تبریز به بازاری برای واردات کالاهای انگلیسی و استان‌های شمالی به مرکزی برای خرید و فروش قماش و امتعه روسیه تبدیل شدند.

واردات فلزات کاربردی از کشورهای خارجی در حالی افزایش یافت که معادن مس، سرب و آهن در نقاط گوناگون کشور همچون مازندران، خمسه و آذربایجان به وفور موجود بود. واردات کالاهای خارجی به حدی بود که اعتمادالسلطنه نسبت امتعه اروپا به ایران را نسبت ثلث به خمس برآورد کرده است (اعتمادالسلطنه، ۱۳۷۴: ج ۱، ۱۶۱). در زمینه افزایش واردات و رواج امتعه خارجی در ایران، بحران صنعت شعربافی و نیاز این صنایع به حمایت دولت و تخفیف مالیاتی سندی در دست است مبنی بر اینکه:

از قرار تحقیقاتی که پیشکار مالیه خراسان کرده و به وزارت مالیه راپورت داده است، به واسطه رواج امتعه خارجه چند سال است که در صنعت شعربافی از یک هزار و پانصد دستگاه نساجی پانصد دستگاه باقی‌مانده و آن هم رواجی ندارد و اگر دولت بخواهد ۲۵۰۰تومان از این پانصد دستگاه مالیات بگیرد، دور نیست اغلب ترک این کسب را کنند. بسیاری از تولیدات کشور از جمله شال کرمان و خراسان با بحران و کسادی مواجه شد (اختر، ۱۳۰۵ب: ش ۴۲). روند تصاعدی ورود کالا به ایران اختلال عظیمی در امور اقتصادی ایران به وجود آورد؛ این روند بخش اعظم ثروت‌های ملی ایران از جمله مسکوکات نقره و طلا را روانه امپراتوری‌های بزرگ مالی و صنعتی بین‌المللی کرد و مانع سرمایه‌گذاری در بخش صنایع و توسعه کارخانه‌های مدرن شد. گرچه انتقادات بسیاری به روند رو به رشد واردات کالاهای خارجی مطرح می‌شد؛ اما کسی پاسخگوی این انتقادات نبود:

واردات ایران خیلى زیادتر از صادرات آن است و با این وضع زندگى که حتى اسب‌ها هم روسى شده است، عن‌قریب بقیه طلاهایى که از قدیم در ایران بوده و آنهایى که نادرشاه از هندوستان به این کشور آورده است به‌وسیله بانک شاهى انگلیس و بانک رهنى روس از ایران خارج و روزبه روز قدرت خرید پول نقره کمتر خواهد شد.  (مستوفی: ۱۳۸۴، ج ۲، ص ۲۵)

از سوی دیگر، افزایش مالیات بر تولیدات داخلی توان رقابت با محصولات خارجی را از بین برده بود. عین‌السلطنه در این زمینه می‌نویسد: «ممیزى جدید مالیات را اضافه کرده و به هر چیزى، ولو در آن آبادى نروید، مالیات بسته شده است.»

 از مقاله‌ای به قلم حسن زندیه، استادیار تاریخ، دانشگاه تهران و مریم ثقفی، دکترای تاریخ، دانشگاه تهران