دولت - شهرها تا چه اندازه ثروتمند بودند؟ در سال۱۵۰۰، خزانه‌داری ونیز ایتالیا، از راه مالیات‌های صادرات و واردات همچنین از راه مالیات‌های صنفی و انحصار نمک مبلغی جمع‌آوری کرد که ۱۱۴۵۵۸۰دوکا برآورد شده است. ما می‌توانیم براساس این ارقام و ارقام دیگر محاسبه کنیم که درآمد ملی و نیز در آن زمان در حدود ۱۰میلیون دوکا در سال بوده باشد (و قرض‌های ملی به همین اندازه نیز وجود داشته است. با جمعیتی ۲۰۰هزار نفری، نتیجه این ارقام درآمد سرانه‌ای برابر با ۵۰دوکا است؛ یعنی حدود ۲۰۰ دوکا برای هر فرد مزدبگیر. ارزش دوکا برابر بود با (دو و یک دوم) دلار طلا. پس، در سال۱۵۰۰، میانگین درآمد خانواده در ونیز حدود ۵۰۰ دلار طلا در سال بوده است. با قیمت‌های کنونی می‌توان آن را معادل ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰دلار در سال بدانیم.

چنین ارقامی که از تطبیق ارزش‌های یک عصر با عصری دیگر به‌دست آمده‌اند، نباید خیلی دقیق به شمار آیند. ولی آن ارقام هیچ تردیدی برجا نمی‌گذارند که با توجه به معیارهای آن عصر ونیز و دیگر دولت - شهرها ثروتمند بوده‌اند. در عصری که توزیع ثروت به اندازه امروز منصفانه نبوده است، معنای این «میانگین درآمد» این است که ثروت‌های واقعی افراد هنگفت بوده است. هنگامی که لودوویکو اسفورتسا برادر‌زاده خود بیانکاماریا را به عقد امپراتور ماکسیمیلیان درآورد، به‌عنوان جهیزیه ۴۰۰هزار دوکا و در حدود یک میلیون دلار طلا  به او داد. با خانواده های بزرگ بانکداران و افسران ارتش، با در دست داشتن چنین مبالغی، شکوه این شهرها را بنیاد نهادند. دلیل زیبایی امروز فلورانس و رم این است که افرادی تا این اندازه ثروتمند دارایی‌شان را در راه ساختن بناها و کلیساهای زیبا صرف کردند.

فرانچسکو اسفورتسا، پدر لودوویکو که یکی از مقتدرترین سرکردگان سربازان مزدور بود، قصر رعب‌انگیزی ساخت که امروزه هنوز با وضع سابقش بسان جزیرهای سنگی و گردشگاهی سرسبز در مرکز شهر صنعتی میلان قرار دارد. به رخ کشیدن ثروت بخشی از مکانیسم قدرت بود. تجمل، پیش از آنکه پاداشی به شمار آید، راهی برای ابراز موفقیت بود؛ و آرزوی زندگی همراه با تجمل، به‌عنوان نشانه پایگاه اجتماعی، یکی از سائقه(انگیزه)‌های رنسانس بود. یکی از تجارت‌هایی که مایه رونق دولت شهرها می‌‌شد، در واقع تجارت وسایل تجملی بود.

 

سنت روشنفکری در غرب (از لئوناردو تا هگل)

تالیف: ج. برونوفسکی/  ب.مازلیش،

ترجمه: لی‌‌‌‌لا سازگار، انتشارات آگاه