اراضی دیم، بخش عمده‌ای از اراضی زراعی ایران را به خود اختصاص داده است و تولید محصولات زراعی در این سرزمین به بارندگی وابستگی شدید دارد. علاوه بر این، حمل و نقل ناکارآمد و ضعیف به ویژه در دوران قاجار با توجه به وسعت سرزمین، تولید و توزیع آرد و نان را در وضعیت دشواری قرار داده بود. به همین دلایل بود که وجود قحطی نان در تاریخ ایران بارها اتفاق افتاده است. مرحوم محمدعلی تهرانی (کاتوزیان) که مشاهدات و تحلیل‌های خود را در کتابی به نام «تاریخ انقلاب مشروطیت» انتشار داده است، به چند مورد از قحطی‌ها اشاره کرده است که یکی از آن رویدادها را می‌خوانید:«در سال ۱۲۸۸ (هجری قمری) و دوره سلطنت ناصرالدین‌شاه، قحطی، پاره‌ای از نقاط ایران از جمله تهران را فراگرفت. قیمت معمولی نان در آن دوره منی (۳ کیلوگرم) ۳ الی ۴ شاهی بود. کم‌کم بر قیمت نان افزوده شد تا جایی رسید که قیمت یک من نان به ۵ ریال (هر ۲۰ شاهی معادل یک‌ریال بود) رسید... روزی ناصرالدین‌شاه به طرف دولاب می‌رفت مردم برای عرض تظلم می‌روند و فریاد یا محمدا بلند می‌کنند به نحوی که صدای ضجه و ناله زن‌ها که در ارگ بودند به نزدیک دولاب و به گوش شاه می‌رسد.شاه به تهران می‌آید و می‌بیند که کلانتر تهران با چوب بر سر یک زن می‌کوبد، شاه دگرگون می‌شود و همان جا حکم می‌کند طناب به گردن کلانتر بیندازند و فرمان می‌دهد هر جا گندم است به نانوایی‌ها آورده و نان پخته شود... اما قحطی ادامه می‌یابد... شاه دستور می‌دهد بخشی از گندمی که از اراضی خالصه‌جات تولید می‌شد را در انباری در تهران گردآوری کنند و این انبار گندم تا زمان مظفرالدین‌شاه موجب کاهش قحطی می‌شد.در زمان حکومت مظفرالدین‌شاه فقط اسمی از این انبار مانده بود و حکام تهران گندم آن را به ثمن بخس خریداری و به قیمت زیاد به نانوایان می‌فروختند... مقداری از گندم نیز به اتباع خارجی داده می‌شد بخشی از گندم نیز به اعیان و رجال داده می‌شد. حکام تهران از این گندم به نانوایان سهمیه می‌دادند و درآمدی مازاد بر درآمدهای جاری از این محل به دست می‌آوردند. تعداد نانواها زیاد شده بود و نانوایی‌ها به میزان آرد دریافتی نان نمی‌پختند.اما وضع گوشت نیز خواندنی است. قصاب‌ها در تابستان بیشتر از نیاز کشتار می‌کردند و می‌فروختند و در زمستان بالعکس. اتفاقی می‌افتاد که چند روز گوشت دیده نمی‌شد، اگر دیده می‌شد همه بز و میش لاغر و مریض بود که کشته بودند به قیمت مضاعف می‌فروختند و کسی به جز قصاب حق فروش گوشت نداشت و هر دکانی سرقفلی زیاد از ۳۰۰ الی ۱۰۰۰ تومان داشت.تا سال ۱۳۱۲ هجری قمری قصاب‌ها مالیات هنگفتی به دولت می‌دادند و مختار بودند هر نوع بره‌کشی نمایند. سال ذوالقرنین ناصر‌الدین‌شاه بود، شاه محض جلب قلوب و راحت و آسایش الغای مالیات گوشت را کرد، ولی اثری از جهت رفاه مردم پدیدار نگشت و وضع به همان منوال بود و سرقفلی دکان‌ها به حال خود باقی و برقرار ماند و حکام نیز از هر یک از قصاب‌ها پیشکشی مخصوصی گرفته و آنها را مطلق العنان می‌کردند. وضع نان و گوشت به این طریق بود که حکومت تهران را به عین‌الدوله برای نان‌خانه دادند. عین‌الدوله به طریق مقاطعه، همه‌روزه از نانوا و قصاب روزی ۵۰۰ تومان وجه نقد می‌گرفت به عنوان مخارج حکومتی. عین‌الدوله بعد از نخست‌وزیر شدن این کار را می‌کرد. این اتفاق در سنه ۱۳۲۴ هجری قمری نیز تکرار شد... به همین جهت در مجلس، اول چیزی که مطرح شد، موضوع نان بود...