هزینه‌های پنهان مالیات کربن

روبرت مورفی

مترجم: یاسر میرزایی

منبع: موسسه میزس

بلایندر در مقاله جدیدش منافع مالیات کربن را که اندک اندک زیاد می‌شود برشمرده است. خارج از محتوای نوشته‌اش، او جمله‌ای را نیز به ضرر احتمالی برنامه‌اش اختصاص می‌دهد وقتی می‌نویسد: «هیچ کس دوست ندارد مالیات بیشتری بپردازد.» یک ارزیابی منصفانه‌تر نشان می‌دهد که مالیات کربن خطراتی واقعی دارد حتی اگر ما به همان تحلیل اقتصادی تکیه کنیم که بلایندر را شیفته خود کرده است. تحریک به ابداع از طریق مالیات بالاتر؟

این توضیح بلایندر در مورد منافع مالیات کربن است که به عقیده او ابتدا کم است، اما اندک اندک شیب بر می‌دارد:

«وقتی کارفرمایان و مدیران شرکت‌های آمریکایی فرصت‌های سودآوری را که ابزارها و تکنولوژی‌های ذخیره کربن ایجاد کرده‌اند ببینند، شروع به سرمایه‌گذاری در مسیر صحیح می‌کنند در مسیری که از نظر اقتصادی بهترین است. من نمی‌دانم که آیا همه این ابداعات منجر به تولید ۸۰ درصد از الکتریسیته‌ از منابع پاک در سال ۲۰۳۵، که هدف رییس‌جمهور است خواهد شد یا خیر، اما من می‌توانم با اشتیاق منتظر خلاقیت‌هایی باشم که این طرح آزاد خواهد کرد. استیو جابزها، بیل‌ گیتزها و مارک زوکربرگ‌هایی بر بال‌های این طرح نشسته‌اند تا با کمک به محیط‌زیست خود را ثروتمند کنند.»

باید توجه کنیم که استدلال بلایندر برای ایجاد اشتغال مبتنی بر «پیامد‌های خارجی منفی» انتشار گازهای کربنی نیست. کمی قبل از این پاراگراف او لیستی از «اثرات جانبی خوب» مالیات کربن ارائه می‌کند: «کسری بازرگانی ما را کم می‌کند، اقتصادمان را مؤثرتر می‌کند، گرمای زمین را بهبود می‌بخشد، ...». چون او گرم شدن زمین را سومین موضوع لیستش قرار می‌دهد، می‌بینیم که هیچ چیز عجیب و غریبی در مورد گازهای گل‌خانه‌ای در پس استدلال اصلی او برای ایجاد اشتغال نیست.

در عوض بلایندر یک استدلال ساده می‌کند و آن این که اگر دولت هزینه‌های مصنوعی به مسیر جاری کسب‌و‌کار وارد کند، بازار در جهت پاسخ‌گویی به آن بر می‌آید و در نتیجه کالاها و تکنولوژی‌های جدیدی را تولید می‌کند.

این استدلال هر چه قدر هم که جلو برود درست است، اما این استدلال را در مورد هر سیاست دولتی دیگری نیز می‌توان به کار برد: دولت مسیر کنونی کسب‌و‌کار را نامشروع اعلام کند مسیری که در پی یافتن حداکثر تاثیر است. مثلا اگر دولت در دهه‌های آتی، مالیاتی سخت بر پیچ و میخ ببندد، این امر مطمئنا موجب می‌شود که کارآفرینان «فرصت‌هایی سودمند» در تولید لوازم خانه‌ای بیابند که خودشان سر هم می‌شوند و در آنها تنها از چسب و گیره‌های چوبی استفاده می‌شود، اما به وضوح وضع مشتریان به خاطر کیفیت کمتر یا قیمت‌ بالاتر محصولات، بدتر می‌شود.

این جزء اصول اقتصاد است: شما با مالیات گرفتن یا با محدود کردن گزینه‌های پیش روی صنعت، کشور را ثروتمندتر نمی‌کنید. اگر سرمایه‌گذاران از ترس مالیات‌های آتی کربن پولشان را خرج تکنولوژی‌های کاهش انتشار کربن کنند، یعنی در دیگر تکنولوژی‌ها سرمایه‌گذاری کمتری می‌کنند.

برخورد با پیامد‌های خارجی منفی

البته دفاع از مالیات بستن به کربن به جای مثلا میخ، به این خاطر است که دلیلی خاص برای تنبیه انتشار کربن وجود دارد. آنها استدلال می‌کنند که چون انتشار دی‌اکسید کربن و دیگر گازهای گل‌خانه‌ای اثرات مخربی بر آب و هوا دارد که در آینده رخ می‌دهد، سرمایه‌گذاران امروز همه هزینه کنش‌های صنعتی‌شان را پرداخت نمی‌کنند.

حتی اگر ما این صورت‌بندی مساله را بپذیریم، باز هم نتیجه گرفته نمی‌شود که اقتصاددانان باید از یک مالیات کربن جدید دفاع کنند. برای رد این نتیجه ما می‌توانیم در حرکتی طعنه‌آمیز از همان محققی_ویلیام نوردهوس_ استفاد کنیم که بلایندر حرف‌هایش را بر تحقیقات او مبتنی کرده است.

درست است که نوردهوس، خود از مالیات کربن دفاع کرده است. نوردهوس بر اساس مدلش در سال ۲۰۰۷ از اقتصاد جهانی و سیستم آب و هوایی، تخمین زده است که از نظر تئوری با یک رژیم بهینه مالیات کربن می‌توان جلوی خسارت ۵ هزار میلیارد دلاری آب و هوایی را گرفت در حالی که نزدیک به ۲ هزار میلیارد دلار از تولید اقتصادی نیز کاهش می‌یابد. این دلیلی است که نوردهوس از چنین سیاستی دفاع می‌کند: از نظر تئوری هزینه‌ها نزدیک به ۳ هزار میلیارد دلار کاهش می‌یابد.

این طرح فرض می‌کند که همه دولت‌های اطراف دنیا، مالیات خواهند گرفت. اگر برخی از دولت‌ها از اجرای این طرح پا پس بکشند، به سادگی منافع از بین می‌رود چون انتشار گازهای کربنی به راحتی به نقطه‌ای باز خواهد گشت که مالیات گرفته نشده است.

محاسبات نوردهوس فرض دیگری نیز دارد و آن این که دولت‌ها به «میزان بهینه» مالیات کربن، پایبند خواهند بود. نتایج نوردهوس ثابت می‌کند که اگر مالیات‌ها خیلی بالا باشد، مراقبت می‌تواند بسی بدتر از مرض باشد. مثلا نوردهوس تخمین می‌زند که اگر سقف انتشار گاز دی‌اکسید کربن ۵/۱ برابر دوران پیشاصنعتی در نظر گرفته شود، جهان ۱۴ هزار میلیارد دلار فقیرتر از وقتی خواهد بود که دولت‌ها هیچ محدودیتی بر انتشار گازهای کربنی اعمال نکنند. این نتیجه برآمده از یک محاسبه ساده است: جلوی ۱۳ هزار میلیارد دلار خسارت طبیعی گرفته می‌شود در حالی که ۲۷ هزار میلیارد دلار از تولید اقتصادی کم می‌شود.

تصمیم به گرفتن مالیات کربن علاوه بر علوم طبیعی به اقتصاد هم مربوط است

طرفداران مالیات کربن دائما بر این نکته دست می‌گذارند که نوعی «اجماع» در علوم طبیعی وجود دارد که فعالیت‌های کنونی بشر منجر به افزایش دمای کره می‌شود، اما استدلال‌های اقتصادی که نیازمند نشان دادن غلبه منافع مالیات کربن بر هزینه‌هایش است، در این زمینه بسیار از قطعیت به دور است.

مثلا در بهار سال ۲۰۰۹، ریچارد تول مطالعه جامعی از «خسارت‌های رفاهی» تغییرات آب و هوایی را منتشر کرد. فهرست او نه تنها خسارت‌های مستقیم اقتصادی را در نظر گرفته بود که سعی کرده بود امور غیرملموسی چون سلامتی بشر و مرگ و میر را نیز ارزش‌گذاری کند (به دلار). از میان ۱۳ مطالعه‌ای که تول صورت داده بود، بهترین حدس این بود که جی‌دی‌پی جهانی از ۸/۴ درصد کاهش تا ۵/۲ درصد افزایش را می‌تواند متحمل شود. این اثرات در صورتی رخ می‌دهد که دمای کره بین ۵/۲ تا ۳ درجه سلسیوس افزایش داشته باشد، اتفاقی که طبق پیش‌بینی‌ها تا نیمه دوم قرن نمی‌افتد. (دمای کنونی کره ۰.۸ درجه سلسیوس گرم‌تر از دوران پیشاصنعتی است.)

تول دریافت که در میان ۱۱ مطالعه‌ای که از سال ۱۹۹۵ به این سو منتشر شده است، شوم‌ترین تخمین این بوده است که جی‌دی‌پی جهانی ۹/۱ درصد کاهش خواهد داشت. برای اینکه این عدد را در زمینه خودش فهم کنید باید ذکر کرد که در یک گزارش سال ۲۰۰۹ از دفتر بودجه کنگره تخمین زده شده است که با کاهش ۸۳ درصدی انتشار گازهای گلخانه‌ای، جی‌دی‌پی ایالات‌متحده در سال ۲۰۵۰ از ۱.۱ تا ۳.۴ درصد کاهش خواهد یافت.

تکرار می‌کنم که خساراتی که مطالعه تول بررسی کرده است با فرض افزایش دمای خاصی است و در عالم واقع همیشه ممکن است که گرمای کره مثلا در سال ۲۰۸۵ از این فرض کمتر شود.

با استفاده از نگاهی عقلانی‌تر به آنچه رخ خواهد داد، قضاوت اقتصاد درباره مالیات کربن اصلا به آن چیزی که بلایندر در مقاله‌اش ارائه می‌کند، نزدیک نخواهد بود. من برای آنکه استدلالم را ارائه کنم، چارچوب اصلی «عوارض خارجی منفی» و مدل‌های بررسی شده برای محاسبه خسارات تغییرات آب و هوایی را می‌پذیرم، اما با همه اینها با در نظر گرفتن این عامل به وضوح ممکن که دولت‌ها به صورت یک‌ریخت میزان «بهینه» مالیات را اعمال نمی‌کنند، پیشنهاد دخالت دولت را اساسا رد می‌کنم.

نتیجه‌گیری

حق با بلایندر است که این کشور می‌توانست از انفجاری از کارآفرینی و سرمایه‌گذاری استفاده کند، اما سیاست‌های بسیار انگیزاننده‌تری نسبت به ترساندن با بالابردن آتی مالیات وجود دارد.