چراغی که به همگان روا شد

آنچه می خوانید بخش سوم(پایانی) از مقاله اسماعیل بانکیان، پژوهشگر تاریخ برق است که با تکیه بر اسناد و شواهد تاریخی تنظیم و تدوین شده است: نگارنده بر این باور است که حیدرعمواوغلی حکیم‌الملک را به احتمال هرگز ندیده بود و بعدها هم ندید (امین‌السلطان را هم تا هنگام کشتن وی) چون هنگامی که او از مشهد به تهران ‌آمد، حکیم‌الملک وزیر دربار که برای صدراعظمی با امین‌السلطان مبارزه می‌کرد چند ماهی بود که به گیلان فرستاده شده و در همان جا نیز درگذشته بود و پس از آن امین‌السلطان نیز مجبور به ترک ایران شده بود. بر پایه اسناد، این مولد نفت سوز را که از گونه دویتس آلمانی بوده و از دستگاه پیشین آستانه نیز بزرگ‌تر بود، حیدرعمواوغلی در بیرون آستانه و در بالای خیابان مشهد در کوچه‌ای که بعدها کوچه برق نامیده شد، نصب نمود و آن را در ماه‌های پایانی همان سال (۱۲۸۱ ه ش- بهمن‌ماه) به بهره‌برداری رساند. هزینه بهره‌برداری آن ماهانه به شیوه مقاطعه ازسوی آستانه به رضایوف پرداخت می‌گردید، گرچه پس از چندی تغییراتی در شیوه پرداخت پیدا شد. چندی نگذشت که پس از شورشی که علیه نیرالدوله والی مشهد به راه افتاد و او نیز به احتمال در آن دستی داشت، گرچه گروهی او را آتشگردان این شورش برشمرده‌اند، در تاریخ ۱۷ رجب ۱۳۲۱ (برابر با ۱۷ مهر ۱۲۸۲ ه ش) از مشهد به سوی تهران رهسپار شد. وی تنها ۱۱ ماه در مشهد بود (البته پیش از این ۱۵ ماه را پذیرفتنی‌تر می‌دانستم). پس به درستی او کمابیش در آبان سال ۱۲۸۱ ه ش به مشهد آمده بود و در همان سال دستگاه خریداری شده را در بالای خیابان برپاداشته بود. وی نزدیک به هفت، هشت ماه، هم از آن دستگاه بهره‌برداری می‌کرد و هم در این بازه زمانی شبکه روشنایی درون آستانه را نیز گسترده‌تر می‌ساخت. به هر روی وی در آبان یا آذر سال ۱۲۸۲ ه ش به تهران رسید. پس از رفتن او از مشهد رضایوف دوباره دست به دامن آقا بالاقلی‌اف شد و او را دوباره به مشهد آورد.

از سویی رضایوف پس از آنکه امتیازنامه برق مشهد را در سال ۱۲۸۳-۱۲۸۲ ه ش نخست همراه با سهام‌السلطان (نایب‌التولیه آستانه) از مظفرالدین‌شاه گرفت و پس از درگذشت سهام‌السلطان به تنهایی صاحب امتیازنامه شد، این بار با همکاری و همیاری همان آقابالاقلی‌اف پیشین یک دستگاه مولد دیگر که بزرگ‌تر از دستگاه پیشین خودش بود نیز از قفقاز خرید و به مشهد آورد. اما سرنوشت این دستگاه مولد هم در روند چالش بر خاسته در میان وی و سهام‌الملک و سپس ورثه‌اش اعزازالسلطان بر سر سهم امتیازنامه‌شان و هم در میان هیاهوی بسیاری که در همه ایران بر سر مشروطه به پاخاسته بود، سر درگم ماند و با آنکه از تهران فشار پیوسته‌ای به رضایوف و آستانه وارد می‌شد که این مولد نیز باید در همان نیروگاه بالا خیابان نصب شود، اما تا سال ۱۲۸۵ ه ش هیچ‌گونه خبری از نصب و بهره‌برداری از آن در دست نیست. به هر روی با اوج‌گیری جنبش مشروطه در گوشه و کنار کشور که کمابیش منجر به از دست رفتن پشتیبانی نیرومند دربار از رضایوف در راه اجرای برنامه‌هایش شد، می‌توان چنین پنداشت که وی دچار دلسردی شده باشد، زیرا حتی با فشار پیگیر دربار و دولت برای نصب و به کاراندازی همین مولد بزرگ‌ترش که هنوز تکلیفش روشن نشده بود، دیگر او را فعال نمی‌بینیم و به‌زودی گواه سکوتی سنگین پیرامون این داستان هستیم و تاکنون به درستی نمی‌دانیم کار به کجا کشید. به هر روی برای تایید آنچه گفته شد و روشن شدن آنچه به سر برق آستانه، امتیازنامه رضایوف و آینده برق در آستانه و مشهد در آن اوان آمد، نیاز فراوانی به دستیابی به اسناد رونمایی نشده آستان‌قدس و بررسی آنها وجود دارد، تا کی این خواسته برآورده شود. (منابع داده‌ها و اطلاعات به دست داده شده در بخش برق مشهد در چارچوب برق ایران ارائه شده است).

سرآغاز برق همگانی

تا اینجای کار پی بردیم که گسترش زمینه به کارگیری برق روندی رو به افزایش نشان می‌داد و دیدیم که برق که در آغاز در خیابان باب همایون تهران خود را نمایاند، و سپس در تکیه دولت، مردم کوچه و بازار را به خود مشغول داشت،‌ برای نزدیک به دو دهه تنها در کاخ‌های درباری کاربری داشت، چون یک کالای بسیار گرانبها به شمار می‌آمد و هزینه‌های خرید تجهیزات و بهره‌برداری از آن در آغاز بسیار بالا بود و هرکسی در ایران نمی‌توانست در این پهنه گام بگذارد مگر نهادهایی که کمابیش دولتی می‌بودند، مانند آستان‌قدس رضوی و اسکله‌های بندری در انزلی. گفتنی است که بر پایه داده‌ها و اطلاعات در دسترس چنین پنداشته می‌شود که همزمان یا حتی پیش از برق‌رسانی به آستان‌قدس رضوی در سال ۱۲۸۰ ه ش اسکله بندرانزلی شب‌ها با برق روشن می‌شد. افزون بر خبری که از یک ایرانگرد انگلیسی در این باره داریم (لندور)که چند ماهی زودتر از روشن شدن برق در آستانه، از بندر انزلی گذشته و به برق آن اشاره نمود، خبری هم از ملک المورخین داریم که در یادداشت‌هایش اشاره شده که برقی که اسکله بندرانزلی را روشن می‌ساخت در سال ۱۳۲۳ ه ق برابر ۱۲۸۴ ه ش پس از مدت‌ها از کار افتاده است. پس این برق باید چند سالی پیش از آن به کار افتاده باشد. اما کی؟ چیز بیشتری نمی‌دانیم اما بی‌گمان پس از تهران انزلی دومین شهر برق‌دار به شمار می‌آید.

از سویی با گذشت زمان گواه آنیم که هزینه‌های ساخت تجهیزات برقی تا آنجا رسیده بود که بتواند نگاه سرمایه‌گذاران برون‌مرزی و بازرگانان درون‌مرزی را به سوی خود بکشد. درباره نمونه نخست می‌توان به کوشش‌های پیگیر بواتال برای تشویق سرمایه‌گذاران بلژیکی در سال‌های پایانی دوران ناصری و سال‌های آغازین دوران مظفری نگاه کرد. بلژیکی‌ها که به یاری بواتال کارخانه گاز روشنایی تهران را همراه با امتیازنامه‌های گاز روشنایی تهران از میرزا یحیی خان مشیرالدوله (برادر میرزا حسین‌خان سپهسالار) خریداری کردند، همراه با آن امتیاز نامه برق تهران را هم که در اختیار فروشنده بود، صاحب شدند. آنها گرچه در آغاز حرکت‌های نمادینی از خود نشان دادند، اما به‌زودی بسیار کم اثر شدند. مظفرالدین‌شاه دو سال پیش از سفر نخست خودش به فرنگ (سفر در سال ۱۳۱۸ ه ق انجام شد)، برای آخرین بار، در سال ۱۳۱۶ ه ق، بلژیک‌ها را به ادامه کار تشویق نمود و حتی سخن از توافق میان دربار یا دولت و شرکت بلژیکی برای معنا بخشیدن به امتیازنامه‌ای که در اختیار داشتند، در میان بود و حتی دربار برای نشان دادن گرایش جدی خود، موضوع واگذاری نیروگاه دربار را هم به آنها پیش کشید. به‌طوری که شاه خوش باور از آن پس به‌طور جدی در انتظار آغاز کار شرکت بلژیکی می‌بود. ولی باز هم این همه تلاش به دلایل بسیاری که در بررسی‌ها به برخی از آنها اشاره شده. راه به جایی نبرد. پس از پا پس کشیدن بلژیکی‌ها این بار کسی که دنبال این کار افتاد، حکیم‌الملک همان وزیر دربار و وزیر بنایی و پزشک شاه می‌بودکه شوق این‌گونه کارها را به فراوانی داشت. سرانجام هم همو بود که یکی دو سال پس از کنار کشیدن بلژیکی‌ها پا پیش گذاشت و نخست امتیازنامه برق تهران را از شاه گرفت و سپس همزمان با سفرهای شاه و همچنین همزمان با خرید دستگاه‌های برق‌زای درباری، نخستین گام‌های جدی را برای آوردن برق همگانی به تهران برداشت. این تلاش‌ها یک رویه دیگر نیز داشت و آن تشویق دیگران برای روی آوردن به‌این کار بود که نخست از شهرهای رشت و تبریز آغاز شد. پوشیده نیست که روی آوردن سرمایه‌گذاران درون‌مرزی به این پهنه برای این بود که با آوردن برق به میان مردم، هم خانه و شهرشان را روشن کنند و هم سود ببرند، گرچه چشم و هم چشمی رشتی‌ها با انزلی‌چی‌ها یا تبریزی‌ها با شهرهای قفقاز که دارای برق بودند را نیز می‌توان در این روند بی‌اثر ندانست. تا پیش از این، یک برق همگانی و برنامه‌‌ریزی شده برای برقرسانی به مردم در ایران پانگرفته بود. در مشهد برق تنها برای آستانه بود و آستانه تنها کاربر آن به شمار می‌رفت، در انزلی برق تنها اسکله و بندرگاه را روشن می‌ساخت در اردوگاه‌های نظامی انگلیسی‌ها در جنوب و جنوب‌شرقی کشور اگر برقی بود که احتمال آن می‌رود، تنها درون دیواره‌های اردوگاه‌ها را روشن می‌ساخت. اما از سال ۱۳۲۰ ه ق برابر با ۱۲۸۱ ه ش که حکیم الملک به‌این ورطه پاگذاشت گواه بالندگی اندیشه برقرسانی به مردم هستیم. اما پیش از آنکه حکیم‌الملک برای تهران دست به کار شود، همزمان نیز گواه دادن امتیازنامه برق تبریز به قاسم خان والی در ذی‌الحجه سال ۱۳۲۰ ه ق و امتیاز نامه برق رشت در ذی‌القعده ۱۳۲۱ ه ق به حاج محمدحسین رئیس التجار یزدی با فرنام باقراف هستیم. باقراف در گام نخست با همیاری و همکاری قاسم‌خان والی که امتیازنامه برق تبریز را در جیب داشت. با خرید یک دستگاه مولد برق برای شهر رشت زودتر دست به کار شد گرچه در این راه پایداری نداشت و هنوز چندان به درازا نکشید که با پا پس کشیدن قاسم‌خان والی، باقراف خواسته یا ناخواسته در سال‌های ۱۲۸۴-۱۲۸۳ ه ش این امتیازنامه را در دو گام به معین‌السلطنه رشتی واگذار کرد. پیش از این واگذاری قاسم‌خان والی که از شراکت با باقراف دست برداشته بود و امتیازنامه خویش برای تبریز را که در ذی‌الحجه سال ۱۳۲۰ ه ق، یکسال زودتر از امتیازنامه باقراف برای رشت گرفته بود، فعال و توجه خود را به سوی برق تبریز کشاند. وی چند ماه پس از جدایی از برق رشت با خرید و نصب یک مولد ۱۲۵ اسبی برای تبریز، دست به کار شد و سرانجام این مولد را در سال ۱۲۸۳ ه ش در تبریز به بهره‌برداری رساند. درباره پیشگامی و پس گامی آغاز کار برق در رشت و تبریز، برخی از تاریخ‌های زمانی به هم ریخته و در این میان گواه ادعاهای نامستند یا نیمه‌مستندی هستیم، که در بخش «برق تبریز» در چارچوب «برق در ایران» تلاش شده کمابیش تا اندازه‌ای روشنگری‌هایی چهره بندد. این همان دستگاه مولدی است که در هنگامه‌های برخاسته در تبریز بر سر مشروطیت و در میان زد و خوردهای مشروطه‌خواهان و مستبدان همراه با ساختمان‌های نیروگاهش ویران گردید. گرچه همزمان با این ماجراها، باخبریم که در گوشه‌ای دیگر از کشور شخصی به نام قره‌باغی که تبعه روسیه و از مردم قفقاز بود، به پشتیبانی کنسول نیرومند روس در مشهد، یک دستگاه برق‌زا را از قفقاز به مشهد آورد و در جایی که تاکنون نمی‌دانیم در کجای مشهد بوده برپا داشته و همان‌طور که برخی از اسناد نشان می‌دهند حتی آن را برای مدت کوتاهی به بهره‌برداری رساند. اما در پی شکایت رضایوف که دارنده امتیاز نامه برق مشهد شده بود و فشار دولت مرکزی از ادامه کار او جلوگیری گردید. این برق را هم می‌توان در شمار برق‌های همگانی به شمار آورد. وانگهی در برخی نوشته‌ها همواره نام‌های دیگری مطرح بوده و هست که حتی به سال‌های ۱۲۷۹ یا باز هم جلوتر به ۱۲۷۸ ه ش برمی‌گردد که همگی نامستند و ناگویا هستند. در این باره هم تا انجام بررسی‌های بیشتر چیز زیادی نمی‌توان گفت، از اینرو نگارنده از نام‌بردن از کسانی و سال‌هایی که هنوز کوچک‌ترین مستندی درباره‌شان ندارد، در اینجا پرهیز دارد. به هر روی تا بررسی اسناد رونمایی نشده آستان‌قدس رضوی درباره برق در مشهد نمی‌توان درباره گفته‌های بسیاری در این زمینه که در این شهر بر سر زبان‌ها بوده و هست به‌طور مستند سخن گفت.

اینک بازگردیم و ببینیم در تهران چه پیشامدهایی روی داد و کار برق همگانی به کجا کشید. حکیم‌الملک که امتیازنامه برق تهران را با هر شیوه یا ترفندی از شاه گرفته بود (البته مظفرالدین شاه هرگز هیچ درخواستی را که از سوی حکیم‌الملک مطرح می‌شد، زیرگوش نمی‌انداخت)، به پندار نگارنده به‌هنگام سفر دوم شاه به فرنگ بود که سفارش خرید یک دستگاه برقزای کمابیش بزرگ به توان ۴۰۰ کیلوواتی را به نمایندگی شرکت آ،ا،گ در بلژیک داد، و پس از برگشت به تهران برای آماده‌سازی جایگاه نیروگاهی که باید این دستگاه در آنجا برپا شود، برنامه‌ریزی‌های خویش را آغاز نمود. اما بخت با مردم تهران یار نبود که زودتر دارای برق همگانی شوند، زیرا حکیم‌الملک که بر سر صدراعظمی با امین‌السلطان درگیر شد، و کار آنها به جاهای باریک کشیده بود، در پی دسیسه‌ها و ترفندهای دوسویه که در آن آدم‌های بازیگر پیوسته رنگ عوض می‌کردند و از یکسو به سوی دیگر می‌رفتند، با همه علاقه‌ای که شاه به او داشت به گیلان تبعید شد (والی گیلان شد) و ۲ ماه پس از آن نیز درگذشت (درباره درگذشت وی گفته و ناگفته بسیار است).روز درگذشت حکیم‌الملک شنبه ۲۱ جمادی‌الاولی ۱۳۲۱ برابر با ۲۴ مرداد ۱۲۸۲ ه ش بود. از آنجا که وی فرزند پسر بزرگ نداشت (به احتمال دو پسر کوچک داشت)، ورثه او توان مدیریت داشته‌هایش را نداشتند، از این‌رو بود که امتیازنامه برق تهران و همچنین اسناد خرید تجهیزات برقی از بلژیک را یک‌جا، در ماه پایانی سال ۱۲۸۲ ه ش به حاج محمدحسین امین‌الضرب واگذار کردند. این در حالی بود که دستگاه سفارش داده شده به شرکت آ،ا،گ در دست ساخت بود. امین‌الضرب پس از خرید امتیازنامه و پذیرش تعهدات حکیم‌الملک از آغاز سال ۱۲۸۳ ه ش دست به کار شد. نخست جایگاه آن را که همان کارخانه گاز پیشین بود گزینش و سپس آن را از شرکت بلژیکی صاحب کارخانه گاز خریداری نمود (اینک اینجا، پاساژ کاشانی در خیابان امیرکبیر می‌باشد). سپس با به استخدام درآوردن چهار تا ۶ مهندس و تکنیسین فرانسوی برای برپایی و بهره‌برداری از کارخانه برق و دیگر کارخانه‌هایش، به کارها سرعت بخشید، سرانجام کارخانه برق امین‌الضرب در یکم محرم سال ۱۳۲۴ ه ق نزدیک به ۶ ماه پیش از صدور فرمان مشروطیت و برابر با ۶ اسفند سال ۱۲۸۴ ه ش، با مدیریت مسیوهرمیه فرانسوی که مهندس بود به بهره‌برداری رسید و به‌این ترتیب ماندگارترین برق همگانی وابسته به پیشگامان در کشور پایه‌گذاری شد.

در پایان این نوشته را با ارائه فهرست دستگاه مولدهای برق برپا داشته شده در دوران ناصری و مظفری، همراه با نام شهرهای برقدار شده در ایران در این دو دوره به پایان می‌برم:

۱- تهران- سال ۱۲۵۸ ه ش- دستگاه مولد خریداری شده توسط سپهسالار و برپاشده در مدرسه مجمع‌الصنایع در خیابان باب همایون. کلید راه‌اندازی آن را ناصرالدین شاه زد.

۲- تهران- سال ۱۲۶۳ ه ش- دستگاه مولد خریداری شده توسط دربار و برپا شده در نیروگاه دربار در درون باروی ارک، این دستگاه به نام «مولدگرام» شناخته می‌شود.

۳- انزلی- سال ۱۲۸۰ ه ش- در بندرگاه بندر انزلی- لندور ایرانگرد انگلیسی این برق را در سال ۱۲۸۰ به نگام گذشتن از انزلی روشن دیده و به آن اشاره نموده است.

۴- مشهد- ۴ مهر سال ۱۲۸۰ ه ش- برق برای آستانه- روشنایی برق در آستانه توسط دستگاه مولد پیشکش شده توسط مظفرالدین شاه انجام گرفت که به کارگزاری رضایوف و به دست آقا بالاقلی‌اف در صحن موزه آستان‌قدس به بهره‌برداری رسید.

۵- رشت- سال ۱۲۸۳ ه ش- برق همگانی که توسط حاج محمدحسین رئیس‌التجار یزدی نامور به باقراوف در رشت برپا شد.

۶- تبریز- سال ۱۲۸۴ ه ش- برق همگانی- در این باره به سال ۱۲۸۲ ه ش هم اشاره شده که نیاز به بررسی بیشتر دارد- این برق توسط قاسم‌خان والی در تبریز به کار افتاد.

۷- تهران- ۶ اسفند سال ۱۲۸۴ ه ش- برق همگانی- این برق که توسط میرزا محمودخان حکیم‌الملک وزیر دربار مظفری برنامه‌ریزی شده بود، سرانجام توسط حاج محمدحسین امین‌الضرب که ادامه‌دهنده راه او شد، به کار افتاد.