گزارش آمار و ارقام غیرواقعی
مترجم: سید حسین علوی لنگرودی
alavitarjomeh@gmail. com
سالی که باربارا کینگ از دانشگاه معتبر سانتاکلارا فارغ التحصیل شد دوران شکوفایی صنعت تکنولوژی اطلاعات و «انقلاب داتکام» بود و به همین دلیل تقاضای زیادی برای جذب کسانی که به تازگی از دانشگاهها فارغالتحصیل شده بودند وجود داشت. بنابراین باربارا خیلی زود توانست شغلی خوب با درآمد بالا در یک شرکت تولیدکننده محصولات های تک پیدا کند. مسوولیت باربارا در آن شرکت عبارت بود از برقراری ارتباط با سایر شرکتها و سهامداران.
مترجم: سید حسین علوی لنگرودی
alavitarjomeh@gmail.com
سالی که باربارا کینگ از دانشگاه معتبر سانتاکلارا فارغ التحصیل شد دوران شکوفایی صنعت تکنولوژی اطلاعات و «انقلاب داتکام» بود و به همین دلیل تقاضای زیادی برای جذب کسانی که به تازگی از دانشگاهها فارغالتحصیل شده بودند وجود داشت. بنابراین باربارا خیلی زود توانست شغلی خوب با درآمد بالا در یک شرکت تولیدکننده محصولات های تک پیدا کند. مسوولیت باربارا در آن شرکت عبارت بود از برقراری ارتباط با سایر شرکتها و سهامداران. هنوز دو ماه از شروع بهکار باربارا در آن شرکت نگذشته بود که شرکت جدیدترین آمار فصلی خود را منتشر کرد که نشاندهنده جهش خیرهکننده فعالیتها و پیشرفتهای آن بود و تحسین سهامداران و کارکنان شرکت را بر میانگیخت.
بارابارا مسوولیت داشت این اعداد و ارقام را به اطلاع کلیه دستاندرکاران درون شرکت و همچنین شرکای بالقوه آن برساند. با این همه، از همان آغاز مسالهای در مورد این گزارشها ذهن باربارا را آزار میداد، چرا که او احساس میکرد یک جای این آمار و ارقام میلنگد و آنها نمیتوانند کاملا درست و واقعی باشند. او میدانست که شرکت دارد خوب کار میکند اما نه به آن اندازهای که آمار و ارقام منتشره آن نشان میدهند. همچنین او از وجود رقابت شدید و گاه ناسالم بین شرکتهای فعال در بخش فناوریهای نوین برای جذب حداکثری سرمایهگذاران آگاه بود و میدانست که این شرکتها برای برتری یافتن در گود رقابت از هیچ کاری از جمله ارائه آمار جعلی و اغراق آمیز خودداری نمیکنند. او فهمید که در مورد شرکت متبوعش همین مساله یعنی ارائه گزارشهای جعلی و اغراقآمیز مصداق پیدا میکند و خیلی از آمار و ارقام منتشر شده از سوی شرکت او غیرواقعی هستند.
باربارا این نگرانیاش را با چند تن از همکارانش در میان گذاشت و دریافت که آنها نیز به واسطه آگاهی از وضعیت واقعی شرکت به این نتیجه رسیدهاند که گزارشهای مالی و عملکردی شرکت اغراق آمیز و نادرست است، اما به خاطر اینکه هم موقعیت کاری شان در شرکت را از دست ندهند و همچنین به خاطر اینکه شرکتشان یک شرکت نوپا بود و باید در میدان رقابت به هر شکل ممکن دوام بیاورد صدای آن را در نمیآوردند. خود باربارا هم وقتی به این فکر میکرد که به خاطر کار کردن در آن شرکت از چه مزایای دلچسبی همچون پاداشهای پیاپی، دستمزد بالا و مرخصیهای تشویقی متعدد برخوردار شده است تمایلی به تغییر یافتن وضعیت شرکت از خود نشان نمیداد. اما از سویی دیگر او نگران این بود که چون خودش مسوول اطلاعرسانی به ذینفعان شرکت و نهادهای قانونی است و مسوولیت پیامدهای ناشی از لورفتن قضیه، انتشار اطلاعات کذب بهشمار میآمد ممکن است در آینده مشکلاتی جدی برای او به وجود آید. علاوهبر این همراه شدن با مدیریت شرکت برای انتشار آمار و ارقام غیرواقعی و اغراقآمیز کاملا در تضاد با آموزهها و مواردی بود که به او در دانشگاه آموخته بودند و او را به رعایت اصول اخلاقی و راستگویی در کار دعوت میکردند. راستی اگر شما جای باربارا بودید چه میکردید؟ آیا به خاطر مصالح خود و شرکت تان دست از واقعیت و افشای حقیقت میکشیدید و به عبارت بهتر «همرنگ جماعت میشدید؟» یا اینکه دست به افشاگری میزدید و با این اقدام مدیران و همکاران مخالفت کرده و مراجع قانونی را مطلع میساختید؟
پیشنهاد مدیران اخلاقگرا
حقیقت گویی و حقیقت خواهی یکی از اصول بنیادین کسب و کار و موفقیتهای بلندمدت در آن است. باید همیشه به یاد داشت که خورشید برای همیشه پشت ابر نمیماند و هر فریبکاری و اطلاعرسانی نادرست دیر یا زود افشا خواهد شد و پیامدهای مهلک و خطرناکی برای شرکت و همچنین کارکنانی که در این فرآیند مشارکت داشتهاند خواهد داشت. بنابراین بهترین کاری که باربارا میتواند در این مورد انجام دهد عبارت است از در جریان قرار دادن مدیریت ارشد شرکت در مورد مسائلی که در شرکت در حال اتفاق افتادن است و چنانچه حرکت مثبت و اصلاح قابل توجهی از سوی آنها صورت نگرفت، بهترین کار استعفا از شرکت و در نتیجه مشارکت نکردن در خطایی است که در حال روی دادن است.
منبع: مجله Ethical Management
ارسال نظر