طعم رقابت

 در مصاحبه‌های ما رسم شده است که اولین سوال را در مورد دوران کودکی بپرسیم. پس به رسم گفت‌وگوهای قبلی شما هم کمی از آن دوران برایمان بگویید.

بزرگمهر دادگر هستم و در چهاردهم تیرماه سال ۱۳۴۱ در شهرستان آمل (استان مازندران) در خانواده‌ای به لحاظ سطح مالی متوسط به دنیا آمدم. شغل پدرم آزاد بود. نقش پدر و مادرم در خانواده برایم بسیار مهم بود. پدرم همیشه پیگیر مسائل تحصیلی‌ام بود و تاثیر شخصیت قوی او در مدیریت خانواده در من هنوز هم وجود دارد و به نوعی همین حساسیت را خودم روی کار و خانواده‌ام دارم. از او بیشتر نوع منش و دیدگاهش که پایبند به اصول اخلاقی و منش پهلوانی بوده، برایم به یادگار مانده است. مادرم هم تحصیلات مقدماتی داشت که البته در آن زمان به نوعی سطح خوبی بود. بخشی از علاقه به تحصیل من هم تاثیرگذاری مادرم بود. من سه خواهر دارم و یک برادر. خواهرهایم هر کدام بعد از دیپلم ازدواج کردند؛ ولی دو تا از آنها خانه‌دار هستند و یکی هم در بازار آزاد فعالیت تجاری می‌کند. یک برادر هم دارم که به نوعی همکار خودتان است و صاحب یک نشریه تخصصی در زمینه ورزش است.

 چه زمانی تصمیم گرفتید کارتان را شروع کنید؟

تحصیلاتم را تا مقطع دیپلم تجربی در شهرستان آمل گذراندم و بعد از اتمام سربازی همزمان با تحصیل در رشته صنایع غذایی دانشگاه شهیدبهشتی تهران، از سال ۱۳۶۸ در یکی از بزرگ‌ترین کارخانه‌های تولید فرآورده‌های لبنی و گوشتی ایران مشغول به کار شدم و تحصیلات تکمیلی را در دانشگاه تهران، در حین فعالیت تولیدی تمام کردم. آن زمان پست‌های مدیریت تولید و مدیریت کارخانه و مدیرعاملی را تجربه کردم و تا سال ۱۳۸۳ به همین منوال ادامه دادم و علاوه بر آن در دانشگاه هم در زمینه تخصصی لبنیات تدریس می‌کردم. در واقع شروع کار حرفه‌ای من همزمان با پایان تحصیلات دوره کارشناسی و مشغول شدن در یک کارخانه معروف در شمال در سال ۱۳۶۷ بود. زمانی که برای کنکور شرکت کردم می‌توانستم در رشته‌های دیگری غیر از  صنایع غذایی قبول شوم؛ ولی علاقه‌مندی من به این حوزه باعث انتخاب رشته صنایع غذایی شد. همیشه در زندگی سخت کار کردم و این موضوع چه زمانی که به کارهای سطح پایین‌تر مشغول بودم و چه حال حاضر، یکی از اصول مهم من بوده؛ بنابراین فرصت یا شانس خاصی به من روی نیاورد و در واقع هر آنچه را که امروز هستم، حاصل تلاش‌های شبانه روزی خودم است. البته لطف خدا هم شامل حالم شده؛ اما تاسیس کارخانه «دوشه» و تولید به‌صورت مستقل و با برند خودم، شاید به نوعی نقطه عطفی در زندگی کاری من به حساب بیاید. خوشحالم که تا امروز توانستم بخشی از نیاز جامعه به محصولات سالم و سلامت محور را در همین حوزه پوشش دهم.

 در کسب‌و‌کار شما رقابت زیادی وجود دارد. برای اینکه بتوانید در این رقابت پیروز میدان باشید چه کارهایی انجام دادید؟

برای اینکه محصولاتمان مورد توجه مشتری‌ها قرار بگیرد، یک جمله ساده بگویم که به آنها احترام گذاشتیم؛ خواسته‌های آنها را درک کردیم و خود را در قبال سلامتی آنها مسوول دانستیم. ما همیشه به مقوله تولید، اعتقادی نگاه کردیم. نمی‌خواهم شعاری صحبت کنم؛ ولی عملکرد ما معرف اصلی ما است. فارغ از هیاهوی دنیای تبلیغات و رقم‌های کلانی که برخی از شرکت‌ها صرف می‌کنند، برای من صداقت و پایبندی به اصول اخلاقی در تولید و تجارت که شاید برای خیلی‌ها شعار باشد، اصل و ریشه بوده و هست. همیشه هم طوری تولید کردم که انگار خودم و خانواده‌ام مصرف‌کننده اصلی هستیم و خوشبختانه این ارتباط با مشتری‌های ما نیز به وجود آمده و آنها هم به سلامت و کیفیت محصولات ما اعتقاد دارند و الان سهم قابل قبولی در سفره‌های مردم داریم.

 آیا در روندی که طی کردید شاهد رقابت منفی هم بوده‌اید؟ برخوردتان با این رقابت منفی چه بود؟ خودتان هم به این سمت پیش رفته‌اید که در رقابت شیطنت کنید؟

بله. رقابت منفی در این حوزه داشتیم و هنوز هم داریم. برخی در صنعت به‌واسطه داشتن ارتباطات و ساده‌تر بگویم رانت توانسته‌اند به سهم بالاتری از تسهیلات و منافع مادی برسند و این پول را صرف تخریب رقبا کنند. اما خوشبختانه تا امروز من یک بار هم وارد این وادی نشدم و بنای کسب‌و‌کارم همیشه شفاف بوده و هیچ پرونده‌ای در هیچ ارگان نداشته و ندارم؛ چون هدفم از تولید، دسترسی به منافع مالی نبوده و هیچ وقت به خاطر منافع مالی وارد تولید نشدم. همین که می‌بینم جوانان به‌واسطه تولید کارخانه‌های من مشغول به کار هستند و آینده آنها دارد به این واسطه رقم می‌خورد و توانسته‌اند تشکیل خانواده بدهند و سفره‌ای برای آنها پهن شده، به اندازه کافی از زندگی و عملکردم لذت می‌برم و آن‌چنان با وجدانی آرام به کار خودم ادامه می‌دهم که با هیچ عدد و رقمی قابل مقایسه نیست. پول هیچ وقت اولویت من نبوده و نیست. اعتمادی که مشتریان ما به برندهای ما دارند، بالاترین سرمایه است و این اعتماد با هیچ رقابت منفی، نه به دست می‌آید و نه خراب می‌شود.

 از اینکه وارد بازار لبنیات شدید استرس نداشتید؟

به هیچ وجه؛ نه در شروع و نه الان از جانب خودم استرس ندارم؛ چون در کارم نه کم گذاشتم و نه لحظه‌ای چشمم را روی وجدانم بستم؛ بنابراین دلیلی برای استرس و اضطراب وجود ندارد. اما نسبت به خانواده ۱۸۰۰ نفری هراز همیشه احساس مسوولیت دارم و سنگینی آن را روی شانه‌هایم حس می‌کنم. از اینکه با مسائلی خارج از مسائل داخلی در شرایط اقتصادی کشور که کم هم نیست مواجه شوم و نتوانم به رشد خودم ادامه بدهم نگران می‌شوم؛ کما اینکه این نگرانی این روزها بیشتر هم شده است.

 از چه سالی کسب‌و‌کارتان اوج گرفت و چطور این اتفاق افتاد؟

تقریبا سه سال از شروع فعالیت ما می‌گذشت. سال ۱۳۸۹ بود. درست زمانی که کشور با بحران شدید اقتصادی مواجه شد. آن زمان ما برای یکی از کارخانه‌های بزرگ کشور به‌صورت برون‌سپاری محصول تولید می‌کردیم. در واقع در آن زمان محصولات هراز را با برند هراز وارد بازار نمی‌کردیم، بلکه فقط تولید را کارخانه ما انجام می‌داد و به نام شرکت دیگر وارد بازار می‌شد نخستین محصولاتی که تولید می‌کردیم ماست و دوغ بود. اما بنا به دلایلی این ارتباط قطع شد. پس از قطع ارتباط ما با آن شرکت بزرگ، خیلی از آنها که ما را می‌شناختند، برای شرکت تازه‌تاسیسی مانند هراز در آن شرایط بحرانی، خیلی آینده خوبی متصور نبودند؛ ولی ما می‌خواستیم به کارمان ادامه دهیم. به همین دلیل هم تصمیم گرفتیم با شیوه جدید وارد بازار شویم. این شیوه جدید با تولید محصولات جدید عملیاتی شد. حاصل چند دهه فعالیت من در این عرصه به تولد و معرفی محصولات جدیدی در عرصه لبنیات ایران و منطقه و حتی جهان به نام «ماست‌های طعم‌دار سبزیجات و صیفی‌جات» منتج شد. این محصول آنقدر برای مردم جذاب شده بود که حتی خیلی از مسافرانی که به شمال سفر می‌کردند، این محصولات را به‌صورت کارتنی برای سوغات خرید می‌کردند. می‌توانم بگویم جرقه رشد هراز از زمان تولید ماست‌های طعم‌دار بود. بعد از آن با معرفی محصولات نوآورانه دیگر در سایر گروه‌های لبنی مانند دوغ (دوغ چیلی، دوغ لیمو، دوغ سبزی، دوغ ترش،‌ دوغ محلی و...) و پنیر (پنیرهای چیلی، پنیرگردویی، پنیر سبزی و...) هنوز هم فعالیت‌مان ادامه دارد. من همیشه به تحقیق و توسعه و دستاوردهای علمی بها داده‌ام و امروز هم ارتباط بسیار زیادی با خبره‌های این صنعت در سطح جهانی برای به‌روزرسانی دانش تولید و تکنولوژی آن دارم. البته تلاش و همراهی دلسوزانه همسرم که خود او هم دانش آموخته صنایع غذایی و مدیر تحقیق و توسعه هراز است هم انکار نشدنی است.

 حس زمانی را که برای اولین بار محصول خود را روانه بازار کردید، به یاد دارید؟

قبلا هم در کارخانه‌هایی که به‌عنوان مدیر تولید یا مدیر کارخانه مشغول به فعالیت بودم محصولات زیادی را پایه‌گذاری و روانه بازار کردم و هیچ وقت حتی زمانی که در آنجا مشغول بودم، احساس نمی‌کردم که این محصول به من تعلق ندارد و این حس مسوولیت برایم با تولید محصول هراز تازگی نداشت. چون طعم آن را در سایه زحماتم در جای دیگری چشیده بودم؛ ولی خوب برند هراز که بنیان‌گذار آن خودم بودم، کمی تفاوت داشت و احساس کردم می‌توانم یک خلأ را در جامعه پر کنم.

 زمانی که تصمیم به تولید گرفتید، بوروکراسی‌های اداری در روند ایجاد کسب‌و‌کارتان وقفه ایجاد نکرد؟

بحث بوروکراسی اداری در ایران تقریبا یک موضوع تکراری است که متاسفانه بر اثر سوء مدیریت در حال حاضر به بحران تبدیل شده و امیدوارم این بحران منجر به فاجعه نشود. البته این موضوع گریبانگیر همه صنایع هست؛ ولی برای گروه‌های زیرمجموعه خودم که نه ارتباطی داشتم و نه دارم و نه به‌دنبال دور زدن قوانین هستم این مساله پررنگ‌تر هست. متاسفانه قوانین کشور در حوزه صنعت طوری تنظیم شده که برای کسانی که شفاف و بدون ارتباطات فعالیت دارند بسیار سختگیرانه و دست و پاگیرتر است.

 همان‌طور که می‌دانید برندسازی در ایران روند مورد قبولی نداشته است. دلیل این اتفاق را چه می‌دانید؟

به نظر من بخشی از عدم توجه به برند در ایران برمی‌گردد به بستر فعالیت‌های اقتصادی. خوب ما سال‌ها شاهد نوسانات بسیار زیادی در عرصه اقتصادی بوده و هستیم و هنوز هم نقش دولت در اقتصاد بسیار پررنگ است. وابستگی بسیاری از فعالیت‌های تولیدی و اقتصادی به نهادهای دولتی و شبه‌دولتی و عدم انگیزه و توان رقابت بخش خصوصی به ویژه با نهادهایی که دسترسی به منابع برای آنها اصلا دشوار نیست، زمینه‌ساز ایجاد رقابت ناسالم است که در این بستر وجود دارد. بخشی از آن هم به انزوای جهانی محصولات کشور برمی‌گردد که خوشبختانه گام‌هایی برای صادرات برداشته شد و باید حمایت‌های همه‌جانبه جایگزین موانع همه‌جانبه شود. علاوه‌بر این دلیل دیگری که در مغفول ماندن برندسازی در ایران نقش داشته به عدم شناخت و نگاه علمی به ضرورت حوزه برند توسط فعالان عرصه اقتصاد برمی‌گردد. اما به‌نظر من، برند زمانی که با تلاش و کوشش افراد گره می‌خورد، جان می‌گیرد. من به‌عنوان کسی که توانستم در حوزه خودم برندی را معرفی کنم، تمام تلاشم را برای ماندگاری آن به کار می‌گیرم و برای آینده آن هم برنامه‌ریزی‌هایی دارم.

 شما کارتان را با چند نفر شروع کردید و در حال حاضر میزان اشتغال‌زایی کارخانه چقدر است؟

شروع فعالیت حرفه‌ای خودم برمی‌گردد به سال‌ ۱۳۶۷؛ زمانی که به‌عنوان مدیر تولید یکی از کارخانه‌های بزرگ در ایران مشغول بودم؛ ولی سال ۱۳۸۴ هراز را تاسیس و در سال ۱۳۸۶ با ۳۰ نفر با تولید روزانه ۵ تن شروع کردیم و امروز با بیش از ۱۸۰۰ نفر و حدود ۴۰۰ تن تولید روزانه فعال هستیم. در حال حاضر ۷ گروه لبنیات با بیش از ۲۰۰ نوع محصول تولید می‌کنیم. دوست دارم این را هم بگویم که بسیاری از محصولات تولیدی شرکت ما برای اولین بار در سطح ملی و حتی منطقه معرفی شده‌اند و نوآوری و فناوری آن مختص به خودمان بوده است. هرچند در تولید این محصولات پیشرو بودیم؛ اما کارمان را همچنان با همان ایده‌های خلاقانه ادامه می‌دهیم و در حال حاضر هم روی محصولات جدید در حال مطالعه و تحقیق هستیم.

 خیلی از فعالان اقتصادی برای آنکه بتوانند چرخ کارشان را بچرخانند، تسهیلات بانکی می‌گیرند. اما در این میان برخی از آنها نمی‌توانند این تسهیلات را پرداخت کنند. شما جزو آن دسته هستید؟

من از تسهیلات بانکی به اندازه‌ای که صرف سرمایه در گردش از مرحله تامین مواد اولیه تا بازگشت سرمایه به شرکت شود، در کنار سرمایه‌گذاری اصلی استفاده کردم؛ ولی حتی یک بدهی معوق هم ندارم. متاسفانه این ابزار که در اختیار نظام پولی و بانکی کشور است هم دستخوش بی‌برنامگی و روابط غیرقانونی شده و نتوانسته آن‌گونه که باید به کمک چرخه اقتصادی بیاید. در واقع بخشی از بدهکاران بانکی کسانی هستند که سرمایه‌های عظیم ملی را به بهانه تولید از این سیستم خارج می‌کنند و سر از فعالیت‌های سوداگرانه در چرخه اقتصاد کشور درمی‌آورند و حتی بخش قابل‌توجهی از آن را در خارج از کشور هزینه می‌کنند.

 همان‌طور که می‌دانید در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که جوان‌ها چندان علاقه‌ای به راه‌اندازی کسب‌و‌کار ندارند و از ورود به فضای کسب‌و‌کار خودداری می‌کنند. صحبت اغلب آنها هم این است که پارتی یا رانتی ندارند. آنها می‌گویند که برای موفقیت فقط باید رانت داشته باشید. این صحبت را قبول دارید؟

به‌عنوان یک کارآفرین، یکی از عناصر کلیدی در کسب‌و‌کار را سرمایه انسانی می‌دانم و البته مهم‌ترین مشکل این بخش نیز به اعتقاد من، فقر نیروی کار علاقه‌مند و آگاه است. اعتقاد هم دارم که یک کارآفرین همیشه به‌دنبال نیروهای متخصصی است که بتواند با پشتکار و آگاهی و علاقه مثمرثمر باشند و در مقابل، یک جویای کار هم به‌دنبال فرصتی برای رشد و پیشرفت. حکایتی مانند خاک مساعد و دانه خوب است که باید هر دو طرف فراهم باشد. کشور جوان ایران با این پتانسیل نباید نیروی بیکار داشته باشد. بخشی از مشکلات ما در شرایط کنونی ناشی از عملکرد نامطلوب مسوولان در ایجاد بستر اشتغال پایدار و بخشی هم به‌دلیل رفتار خود جوان‌های ماست که به‌دنبال کسب موفقیت در زمان کوتاه و بدون دردسر و رنج یادگیری دانش و تن به کار دادن هستند. من این صحبت جوانان را قبول ندارم.

 صادقانه بگویید آیا شما از رانت استفاده کرده‌اید؟

صادقانه بگویم به قول یکی از کارکنانم اگر روزی تلفن شرکتم قطع شود کسی را نداریم که به‌واسطه آن بتوانیم خارج از نوبت آن را وصل کنیم. کسی به‌دنبال رانت می‌رود که کمبود داشته باشد. اما من کمبود ندارم؛ نه اینکه به لحاظ تمکن مالی بسیار قوی باشم. نه؛ کمبود عاطفی و شخصیتی ندارم که به‌واسطه پول بیشتر بخواهم آن را جبران کنم. به حق خودم راضی هستم و نگاهی به بیت‌المال ندارم. افتخار و سربلندی من تکیه زدن به بازوان خودم است و باعث افتخار من است که وارد این مقوله‌ها نشدم و اجازه هم نمی‌دهم که مسیر شرکت هم عوض شود. شما فکر می‌کنید این فضا برای ما فراهم نبود یا نیست؟ الان هم اگر ذره‌ای به فکر آن باشیم، می‌توانیم جهش‌های حبابی با استفاده از رانت داشته باشیم؛ اما خوشبختانه ذره‌ای حتی در تفکر و اصولم به این موضوع فکر نمی‌کنم و از همین شیوه کار کردن لذت می‌برم.

 اغلب فعالان اقتصادی این روزها از فضای موجود راضی نیستند. آنها اعتقاد دارند که فساد در تمام ادارات رخنه کرده و بدون تن دادن به آن نمی‌توان کاری از پیش برد. شاید مهم‌ترین مساله‌ای که در این باره مطرح می‌شود همان رشوه دادن است. آیا شما هم با این موارد مواجه شده‌اید؟ برخوردتان با این مواجهه چه بوده؟ تجربه‌تان در این باره چیست؟

من به شدت با رشوه و ارتشا مخالفم. بسیاری از فرصت‌ها را که حق مسلم و قانونی ما هم بوده به‌دلیل همین رانت‌ها و باج خواهی برخی از دست‌اندرکاران از دست داده‌ایم. البته هستند افرادی که واقعا سالم هم کار می‌کنند؛ ولی این موضوع غیرقابل انکار است که آنهایی که به فکر منافع شخصی خود هستند نیز وجود دارند. من در کسب‌و‌کارم هرگز نه رشوه دادم و نه از اینگونه افراد خوشم می‌آید. شده کالایی در گمرک، ماه‌ها ترخیص نشد؛ ولی به‌صورت غیرقانونی هم اقدامی نکردیم. درصورتی‌که پیشنهادهای زیادی هم داشتیم، متضرر شدیم و به مراجع قانونی نامه نوشتیم که دردی را هم دوا نکرد؛ ولی رشوه هرگز.

 همان‌طور که می‌شنوید و می‌بینید، فضای کسب‌و‌کار در شرایط کنونی مشکلات بسیار زیادی دارد. گلایه فعالان اقتصادی از این فضا هم روز به روز بیشتر می‌شود. بسیاری از واحدها هم تعطیل شده‌اند. اما در همین فضای نامساعد می‌بینیم که شرکت‌هایی مانند شما همچنان سرپا هستند و کارشان را انجام می‌دهند. راز آن ایستادگی چیست؟ آیا مشکلات شما کمتر از آنهاست؟

یکی از علت‌های مقاومت و پیشرفت شرکت‌هایی نظیر هراز در واقع تمرکز و تعهد این سازمان هم به کارکنان و هم به مشتریان است. ما نه تنها منافعی از تولید شرکت‌مان را به سمت امیال شخصی سوق ندادیم، بلکه از بیرون هم به این کسب‌و‌کار کمک می‌کنیم. اما متاسفانه می‌بینیم که بسیاری از به اصطلاح تولیدکنندگان به محض دریافت تسهیلات و افزایش نقدینگی، به فکر تغییرات، از وضع ظاهری گرفته تا ماشین و خانه و سایر امکانات می‌افتند. این طرز فکر و عملکرد هم به خودشان و هم به کسب‌و‌کارشان لطمه می‌زند. خوشبختانه این نوع رفتارها در اصول ما جایی ندارد.

 در مسیری که طی کردید روزهایی بوده که ناامید باشید؟

اعتقاد دارم انسان همیشه در معرض آزمون‌های زندگی قرار دارد و آهنگ زندگی هیچ شخصی همیشه شاد نیست. من هم به نوبه خودم با مشقت و سختی‌های زیادی در کار و زندگی مواجه بودم و بخشی از سلامتی جسمی‌ام را در این مسیر از دست دادم و فرصت‌هایی را که می‌توانستم آرام در کنار خانواده باشم، در سالن‌های تولید و با لباس و چکمه کار حاضر بودم. حتی بعضی از شب‌ها را در سالن تولید خوابیدم. قطعا همیشه زندگی روی خوش خودش را به من هم نشان نداده است؛ ولی من خواستم و تلاش کردم و در نهایت توانستم به خواسته‌ام برسم. ناامیدی آفت پیشرفت است و خوشبختانه من همیشه به آینده بیش از پیش امیدوارم.


جانم با تولید عجین شده

 اگر باز هم به عقب بازگردید همین کسب‌و‌کار را انتخاب می‌کنید؟

بدون شک بله. من جانم با تولید عجین شده و همیشه در سایه تولید توانستم به خواسته‌های درونی‌ام پاسخ بدهم. قبلا هم گفتم راه‌های بسیار ساده‌تری برای کسب درآمد و رسیدن به موقعیت مطلوب مالی حداقل برای من وجود داشته و هنوز هم هست؛ ولی هیچ یک از آنها برای من ارزش نبوده و نیست و احساس رضایتی که از اشتغال‌آفرینی به من و حتی به بقیه کارآفرینان دست می‌دهد با سرمایه‌های مالی قابل قیاس نیست. مثل هنرمندی که از یک اثر هنری لذت می‌برد یا شاعری که از یک شعر، من و امثال من هم از گسترده شدن سفره روزی کارگران‌مان لذت می‌بریم و این موضوع باعث شده رنج و مشقات آن‌ را تحمل کنیم.

 دوست دارید کدام قسمت از زندگی‌تان را حذف کنید؟

در زندگی تلخی و شیرینی وجود دارد که بخشی از آنها از عملکرد خود افراد حاصل می‌شود. ولی قسمت‌های تلخ‌تری هم هست که مشیت خداوند در آن دخیل است. اگر نگاه عمیقی به این اتفاق‌ها بیندازیم، می‌توانیم آن را یک تلنگر بدانیم که ما را به اهداف بالاتری می‌رساند. این را از روی تجربه شخصی‌ام می‌گویم. مشیت خداوند منجر به از دست دادن فرزندم شد. اتفاق خیلی تلخی بود؛ اما همین اتفاق سبب شد امروز فرزندان زیادی در مدرسه توانبخشی مرحوم امیررضا دادگر و بنیاد کودک داشته باشم که با هیچ چیز آن را عوض نمی‌کنم.

 و بزرگ‌ترین آرزوی آقای دادگر چیست؟

برای فردی در جایگاه من داشتن آرزوی شخصی کمی خودخواهی است؛ اما صادقانه بگویم در کنار سلامتی خود و خانواده‌ام، آرزویی جز موفقیت کشورم و جایگاه درخور شکوه نام ایران و ایرانی در دنیا ندارم. آرزو دارم مردمان سرزمینم هیچ وقت مشکل معیشتی نداشته باشند و روزی برسد که در ایران هیچ کسی از فقر رنج نبرد؛ چون چهره رنج و فقر مردم همیشه مرا آزرده می‌کند.