ریسپانسیبل استیت‌کرافت پاسخ داد

ترکیه از جنگ آذربایجان-ارمنستان چه می‌خواهد؟

کدخبر: ۳۸۰۸۵۱
در هفته‌های اخیر تحلیل‌های مختلفی درباره اهداف پیدا و پنهان ترکیه در مناقشه قره‌باغ در رسانه‌های مختلف جهان و منطقه منتشر شده است. ریسپانسیبل استیت‌کرافت در این باره تحلیل قابل تاملی ارائه داده است.
ترکیه از جنگ آذربایجان-ارمنستان چه می‌خواهد؟

به گزارش اقتصادنیوز، ریسپانسیبل استیت‌کرافت دراین تحلیل به جست‌وجوی اهداف آنکارا در جنگ اخیر آذربایجان و ارمنستان پرداخته است.

بازتعریف مفهوم منافع ملی در کم‌تر از یک دهه

 یادداشت در ابتدا گریزی به گزارش گروه بین‌المللی بحران در سال 2011 می‌زند که در آن اشاره داشت چنان‌چه جنگی میان آذربایجان و ارمنستان به وقوع بپیوندد این خطر سیاست‌مداران ترکیه را  تهدیدمی‌‌کند که در اثر فشار افکار عمومی ناگزیر به دخالت در این درگیری و حمایت از آذربایجان شوند و این در تضاد با منافع عمومی سیاست خارجه این کشور قراردارد. بنابراین در آن زمان آن‌ها تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا از وقوع سناریوی کابوس‌وار (جنگ باکو و ایروان) جلوگیری کنند. اما وقتی به سرعت این سال‌ها را طی می‌کنیم و به 2020 می‌رسیم، کاملا مشهود است که سیاست خارجی ترکیه در کم‌تر از یک دهه تا چه حد تغییر کرده و در طی جنگ 44 روزه اخیر، ترکیه مطابق با منافع تازه تعریف شده‌ خود، واکنشی متفاوت به این درگیری نشان داد.

با آغاز جنگ اخیر، اردوغان اعلام کرد ترکیه با تمام توان و از صمیم قلبش از آذربایجان حمایت می‌کند. این حمایت شامل فروش سلاح بود که تنها در ماه سپتامبر معادل 77.1 میلیون دلار ارزش داشت و فروش هواپیماهای بدون سرنشینی را نیز در بر می‌گرفت. ترکیه هم‌چنین صدها جنگجوی شورشی سوری را برای مقابله با آذربایجان به خطوط مقدم جبهه جنگ با ارمنستانمنتقل کرد، هر چند به نظر می‌رسد در نهایت خشم بین‌المللی ناشی از این ماجرا، بیش از سود آن برای ترکیه و آذربایجان در میدان جنگ باشد.


تازه‌ترین خبرها و تحلیل‌های اقتصادی را در اینستاگرام اقتصادنیوز مشاهده کنید


همه این وقایع منطبق بر تغییر در سیاست خارجی ترکیه است که به طور فزاینده‌ای اولویت خود را بر استفاده از قدرت سخت، اغلب با استفاده از نیروهای نیابتی، برای تغییر مناسبات منطقه به نفع خود قرار داده است. در واقع  آنکارا با اطمینان از اینکه جهان به سوی هرج‌و‌مرج‌ بیش‌تر و چندقطبی‌شدن پیش می‌رود، بر تمایل به اقدام مستقل، حتی در مخالفت آشکار با متحدان سابق غربی خود و ایجاد رابطه‌ای مبتنی بر همکاری و رقابت با روسیه تأکید دارد.

سیاست قفقازی؛ از انفعال تا سیاست صفر مرزی

در قفقاز، آنکارا سعی کرد فرمول خود را برای مداخلات کم‌هزینه با تأثیرگذاری زیاد که قبلاً در شمال سوریه و لیبی اتخاذ کرده بود تکرار کند. اما یک تفاوت اساسی در اینجا بود: آذربایجان شریک بسیار قدرت‌مندتر و قابل اعتمادتری نسبت به شرکای ترکیه در لیبی و سوریه بود. بنابراین آنکارا توانست به دستاوردهای کوتاه‌مدت چشم‌گیرتری نیز دست یابد. با این همه، هنوز همان سئوالات پاسخ داده‌نشده و خطرات پایدار ناشی از مداخلات قبلی پا برجاست.

آذربایجان همیشه در ترکیه، به ویژه در میان راست‌گرایان ناسیونالیست، از همدلی عمیقی برخوردار است و روابط میان‌ آن‌ها اغلب به عنوان «دو کشور، یک ملت» توصیف می‌شود. اما تا حدود یک دهه پیش از این، هم‌سویی ملی‌گرایانه با آذربایجان با ملاحظات استراتژیک تعدیل می‌شد. در واقع در سال‌های پس از جنگ سرد، یک احتیاط دائمی نسبت به روسیه و منطقه تحت کنترل آن وجود داشت و آنکارا ترجیح می‌داد در هماهنگی با متحدان ناتو و دفاع از وضعیت موجود، محافظه‌کارانه عمل کند. بنابراین هنگامی که در سال 1990 جنگ میان آذربایجان و ارمنستان آغاز شد، آنکارا از درگیر شدن مستقیم در این امر خودداری کرد. حتی در حالی که جنگ به نفع ارمنستان بود، ترکیه اقدامات خود را به بستن مرز  با ارمنستان و آموزش افسران آذربایجانی محدود کرد و از تلاش‌های دیپلماتیک برای حل منازعات پشتیبانی می‌کرد.

اما یک دهه بعد، رویکرد آنکارا در مورد قفقاز هم فعال‌تر شده و هم مستقل‌تر. با این حال یک سری انگیزه‌های اقتصادی هم وجود دارد که ترکیه را به صلح و ثبات علاقمند می‌سازد. افتتاح خط لوله باکو-تفلیس-جیحان در سال 2005 امیدها را تقویت کرد که ترکیه را به یک قطب انرژی حیاتی و سودآور مبدل کند. سیاست معروف به «مشکلات صفر با همسایگان» احمد داود اوغلو وزیر امور خارجه اسبق، با  تلاش ترکیه برای عادی‌سازی روابط با ایروان در سال 2009  به اوج خود رسید. زمانی هم که آذربایجان، با همکاری تندروهای ترکیه این طرح را به بن‌بست کشاند، بسیاری در آنکارا آن را یک پیروزی شرم‌آور ملی‌گرایی قرن بیستمی بر منافع مترقی قرن بیست‌ویکمی ارزیابی کردند.

چرخش قفقازی

در سال‌های بعد، اما برخی تحولات ناخواسته در منطقه، سیاست خارجی ترکیه را به جهتی متفاوت کشاند. بروز جنگ داخلی در سوریه، بازگشت خشونت‌آمیز درگیری‌های کردی ترکیه و تلاش برای کودتای 2016 ، همه در درک آنکارا از عملکرد در یک فضای ستیزه‌جویانه کمک کردند و باعث پیش گرفتن واکنش تهاجمی‌تری شدند. چنین شرایطی آنکارا را به انجام یک سری مداخلات نظامی سوق داد. ترکیه بارها و بارها حملاتی را علیه کردها در سوریه تدارک دیده است. در سال 2019، به دولت وحدت ملی در لیبی کمک کرد تا از حمله به طرابلس توسط نیروهای تحت حمایت روسیه، مصر و امارات متحده جلوگیری کند. سپس در اوایل سال 2020، هنگامی که نیروهای دولت سوریه تحت حمایت روسیه به ادلب حمله کردند، ترکیه نیروهای خود را به داخل خاک سوریه گسیل داشت. این مداخلات، به نوبه خود رقابت تنگاتنگی را ایجاد کرد که در حال حاضر یکی از مشخصه‌های دیپلماسی ترکیه و روسیه است. مسکو و آنکارا با حمایت از طرف‌های معارض در درگیری‌های نیابتی شرکت می‌کنند و سپس در مذاکرات برای قطعنامه‌ها به هزینه بازیگران غربی اعمال نفوذ می‌کنند.

بنابراین حتی زمانی که اعمال نفوذ آنکارا متحدان روسیه را مورد صدمه قرار داده، مسکو به منظور تضعیف نفوذ آمریکا و اروپا در سوریه و لیبی، مداخله ترکیه را پذیرفته و حتی از آن استقبال کرده است. به علاوه، شرایط این‌طور نبوده که مسکو همیشه بازنده بوده، چون اگر مجبور به مواجهه مستقیم نظامی با آنکارا می‌شد، همواره قدرت بیشتری داشته و این امر ترکیه را در برابر روسیه محتاط نگه داشت. این امر هنگامی که در یک حمله هوایی روسیه در سال گذشته در ادلب 33 سرباز ترکیه به قتل رسیدند و ترکیه را وادار به آتش بس با شرایط روسیه کرد، به طرز چشم‌گیری روشن شد.

نمایش قدرت در بازی با دست بالاتر

در همین زمینه، درگیری ارمنستان و آذربایجان فرصتی را به آنکارا داد تا روابط خود را با روسیه در یک پرده جدید به نمایش بگذارد که در آن دست بالاتری را دارد. آنکارا امیدوار است با تغییر آن‌چه گالیپ دالایی «تعادل آسیب‌پذیری» خوانده، اهرم فشاری در برابر روسیه بدست آورد تا شاید بتواند از آن به نفع خود در سوریه یا مدیترانه شرقی استفاده کند. 

با این حال، پیروزی آشکار آذربایجان در میدان رزم، مزایای ژئوپلیتیکی مشخصی را که آنکارا انتظار داشت، فراهم نکرد. روسیه به ترکیه اجازه نشستن در میز مذاکره را نداد و برخلاف گزارش خوش‌بینانه رسانه‌های ترکیه‌، حضور صلح‌بانان ترک در قره باغ را رد کرد. این بدان معناست که حتی در شرایطی که حمایت ترکیه آذربایجان را قادر به بازپس‌گیری منطقه کند، همکاری با روسیه برای باکو اهمیت بیشتری دارد.

در مجموع، در حالی که آذربایجان پیروزی خود را مدیون ترکیه است، روسیه نقش خود را به عنوان نماینده قدرت برتر منطقه‌ای حفظ کرده است. در نتیجه، باید دید آیا مسکو بیشتر از این با منافع ترکیه در سوریه کنار خواهد آمد و یا آنکارا می‌تواند از موفقیت خود در آذربایجان جهت پیش‌برد منافعش استفاده کند. ترکیه با بحران اقتصادی شدیدی روبروست و مطمئنا از نظر مالی چه از طریق قراردادهای بازسازی و چه از طریق خریدهای انرژی ترجیحی، سود بیشتری کسب می‌کند. می‌توان جنگ جمهوری آذربایجان و ارمنستان را بیشتر از پیش درآمدی برای مداخله بیشتر ترکیه در منطقه قفقاز، نشان‌دهنده میزان بالای نفوذ آن در منطقه دانست. 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید