نقدی بر برنامه پیشنهادی «تغذیه دانشآموزان مناطق محروم»:
راهحلی کمفایده و کوتاهمدت
برنامهریزی برای ارائه تغذیه رایگان به کودکان مدارس مناطق محروم، زمانی به هزینه کردنش میارزد که در مواد غذایی ارائهشده به کودکان، استانداردهای کیفی مناسب لحاظ شده باشد. اگر ما به صرف اینکه به کودک غذا میدهیم، محصول بیکیفیت به او عرضه کنیم به شکلی که کمبودهای غذایی آنها جبران نشود، این کار یک عمل بیهوده است. این کمبودهای غذایی نیز باید توسط متخصصان امر بررسی شده و به هر فرد بر اساس جثه و سن او اختصاص یابد.
دکتر افسر افشار نادری*
برنامهریزی برای ارائه تغذیه رایگان به کودکان مدارس مناطق محروم، زمانی به هزینه کردنش میارزد که در مواد غذایی ارائهشده به کودکان، استانداردهای کیفی مناسب لحاظ شده باشد. اگر ما به صرف اینکه به کودک غذا میدهیم، محصول بیکیفیت به او عرضه کنیم به شکلی که کمبودهای غذایی آنها جبران نشود، این کار یک عمل بیهوده است. این کمبودهای غذایی نیز باید توسط متخصصان امر بررسی شده و به هر فرد بر اساس جثه و سن او اختصاص یابد. مساله دیگری که ما در این امر باید در نظر بگیریم، این است که به کودکان یک مدرسه نمیتوان مواد غذایی یکسانی داد، کودکان خانوادههای کمدرآمد، با فقر جسمانی متفاوت و مختلفی مواجه هستند و هر کدام از آنها با توجه به شرایط فیزیکی خود نیازهای مختلفی دارند؛ به این ترتیب که یکی از آنها فقر کلسیم و دیگری فقر آهن دارد و بنابراین این کودکان پیش از اجرای برنامه باید معاینه دقیق شوند؛ یعنی با برنامهریزی دقیقی به آنها تغذیه داده شود. بنابراین اینکه مثلا یک پاکت شیر به همه دانشآموزان یک مدرسه اختصاص یابد، روش درستی نیست چون ممکن است مثلا یکی از دانشآموزان به لاکتوز حساسیت داشته باشد و بنابراین ما نمیتوانیم تمام کودکان یک مدرسه را تحت یک برنامه درآوریم.
با توجه به این مشکلات، متاسفانه من فکر نمیکنم چنین برنامهای قابل پیاده شدن باشد، چرا که محاسبه اینکه هر یک از کودکان دانشآموز در مدارس مناطق محروم به کدام ماده غذایی نیاز دارند، به یک برنامهریزی دقیق نیاز دارد که بسیار پیچیده بوده و ما الان آن را نداریم.
NGOها چه؟
حالا ممکن است گفته شود اگرچه اجرای جامع و فراگیر این طرح توسط دولت در سراسر کشور بسیار پیچیده است، اما NGOها میتوانند بخشی از منابع مالی دریافتی از بابت کمکهای مردمی را، به این امر اختصاص دهند و برنامه ارائه وعده غذایی رایگان در مدارس را، به طور محدود و در یک منطقه خاص اجرا کنند. به نظر من این نهادها در سالهای اخیر به ویژه NGOهای بیماریهای خاص خیلی خوب عمل کردهاند، اما وقتی تعداد این نهادها زیاد شده و مردم در شرایط اقتصادی مناسبی نیستند و NGOها هم کمک دولتی دریافت نمیکنند و بودجه آنها محدود به کمکهای مردمی است، به نظر میرسد که آنها عملا در این زمینه نمیتوانند کار زیادی پیش ببرند. بنابراین ما پیش از اجرای این طرح، باید متولی آن را مشخص کنیم، مثلا شاید بتوان به طرحی اندیشید که سازمانهای بینالمللی نظیر سازمان خواربار جهانی (فائو)، NGOهای مردمی، برخی سازمانهای دولتی مثل آموزش و پرورش و بهزیستی، یا مجموعهای از اینها در اجرای این طرح دخیل باشند.
تبدیل «یارانه نقدی» به «تغذیه رایگان مدارس»؟
نکته دیگری که در اینجا میتواند طرح شود، این است که برخی کارشناسان معتقدند میتوان از محل درآمد یارانهها، این طرح را به انجام رساند. برخلاف این دوستان، عقیده بنده این است که بودجه مربوط به یارانهها باید ایجاد کارآفرینی کنند یعنی ما نباید پول دستی به افراد بدهیم بلکه باید آنها را به کار کردن تشویق کنیم و در قبال آن به این افراد پول بدهم. من با دادن پول دستی به خانوارها مشکل دارم زیرا تشخیص اینکه خانواری فقیر است و درآمد کمی دارد از روی چه شاخصی است؟ آیا میتوان گدای سر چهارراه را کمدرآمد دانست یا گفت آبدارچی یک اداره کمدرآمد است؟ با این توضیحات تشخیص شاخص برای خط فقر مشکل است.
اما اگر ما بحث یارانه را کنار گذاشته و سراغ بودجه عمومی کشور برای این طرح برویم، باید این امر را در نظر بگیریم که این کار تنها در کوتاهمدت فایده دارد و نمیتواند یک برنامه تاثیرگذار در بلندمدت باشد، چون هزینه زیادی برای دولت به همراه دارد و آن هدفی هم که ما داریم، یعنی غنیسازی نسبی افراد دچار فقر تغذیه را، فقط در کوتاهمدت محقق میکند. در یک نتیجهگیری کلی، میتوان گفت طرح تغذیه کودکان در مدارس مناطق فقیرنشین، اصل مشکل آنها را مرتفع نمیکند و باید به دنبال راهحلهای بلندمدتتر باشیم.
* مدرس جامعهشناسی و عضو انجمن جامعهشناسی ایران
ارسال نظر