آرشیو اخبار : %D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
-
خردهفروشیها بهزودی حذف نخواهند شد
مترجم: مريم مرادخانيراینالد آشلیمان(Raynalad Aeschlimann)، مدیر ارشد شرکت ساعتسازی امگاست.او در سال ۱۹۹۶ به این شرکت پیوست و از سال ۲۰۱۶ که به عنوان مدیر ارشد انتخاب شد، رهبری این غول ساعتسازی را بر عهده داشته.او در مصاحبه اخیرش با مجله فورچون درباره تمرکز امگا بر نوآوری و دقت و چالشهایی که این شرکت در دوران کرونا داشته صحبت کردهاست.بخشی از این گفتوگو را با هم میخوانیم: -
شرکتی که کارکنانش فقط چهار روز در هفته کار میکنند
نويسنده: سوجان پاتل مترجم: سیدحسین علویلنگرودی alavitarjomeh@gmail.comدر بخشهای قبلی این سلسله مطالب به شرکتهایی اشاره شد که موفق شدهاند از طریق تمرکز بر مواردی همچون تناسب حداکثری شغل با تواناییها و مهارتهای فردی، ترویج شادکاری و افزایش بهره وری از طریق ارائه مشوقهای شادیآور به کارکنان، توجه ویژه به سلامت و رفاه کارکنان، یکسان دیدن کارکنان و مدیران در زمان پرداخت حقوق و مزایا، آزادی عمل درباره مرخصی رفتن کارکنان، توجه به علایق خاص مشتریان شان، به چالش کشیدن و برانگیختن تواناییهای کارکنان، محور قرار دادن رعایت اصول اخلاقی همیشه و همه جا، برگزاری جشنهای کاری متعدد، ایجاد حس مالکیت در میان کارکنان، تقویت حس مربیگری کارکنان، هویت بخشی به کارکنان و محصولات، استقبال از مخالفتهای کارکنان و مشتریان، بالاتر بودن حقوق کارکنان نسبت به مدیران، بازخورد نشان دادن سریع و اجباری… -
چه کنیم وقتی نمیتوانیم رفتار بد مدیر را تغییر دهیم؟
نويسنده: Alison Greenمشاور عزیز، من در واحد بازاریابی یک شرکت بزرگ کار میکنم.برای استخدام، مجبور به نقل مکان به این شهر شدم.طی یک سال و نیم اشتغالم در اینجا، دورکار بودهام.هیچ آشنایی در این شهر ندارم.ولی چون اینجا فرصت خوبی برای پیشرفت بود و از مدیر استخدام و بقیه تیم خوشم آمد، شغل را قبول کردم.چهار ماه بعد از استخدام، مدیرمان رفت و یک مدیر جدید به نام «جاش » آمد. -
چطور به همکارانی که بهندرت میبینم اعتماد کنم؟
نويسنده: Tsedal Neeley مترجم: مريم رضاييتارا به صفحه کامپیوترش خیره و دچار اضطراب شده بود. بعد از اینکه دو روز کامل تلاش کرده بود منبع باگ نرمافزار بهروز شده را شناسایی کند، در نهایت پیش خودش اعتراف کرد که نمیداند چطور آن را پیدا کند. هیچکدام از مهندسهای دیگر تیم کوچک او هم راهحلی نداشتند، این به معنی آن بود که باید از خارج از شرکت کمک بگیرد، آن هم یک شرکت تکنولوژی چند میلیارد دلاری با بیش از 17 هزار نیرو در 30 کشور. از چه کسی باید کمک میخواست؟ حتی اگر کسی را هم پیدا میکرد، فکر رفتن سراغ یک غریبه او را میترساند.اگر به خاطر شکست در انجام این وظیفه،گمان میکردند او نالایق است، چه میشد؟ او تقریبا تازه به این شرکت آمده بود و میخواست اثرگذاری خوبی داشته باشد. ذهنش پر از علامت سوالهای بیشماری شده بود.