آرشیو اخبار : مدیران
-
درسهایی از شکست 2 شرکت بزرگ
ترجمه و گردآوری: مهدی نیکوئی nikoueimahdi@gmail. com قرن بیست و یکم در حالی آغاز شد که ثبات نسبی در محیطهای کسبوکار و رقابتی قابل مشاهده بود. در چنین شرایطی هر شرکتی که میتوانست در مقایسه با رقبای خود اقدام به ایجاد مزیت رقابتی کرده و برای مشتریانش ارزش فراهم کند، احتمالا میتوانست با افزایش کارآیی و حفظ قیمت و کیفیت تا چند سال سهم بازار خود را حفظ کند؛ آنچه شرکتهای بسیاری نظیر کوکاکولا، جنرال موتورز، گوگل و مایکروسافت موفق به انجامش شده بودند. اما به تدریج بازار جهانی رقابتی و بیثباتتر شد.
-
نقش مسائل جزئی در تعهد کارمندان
نویسنده: Victor Lipman مترجم: شهلا زمانی منبع: Forbes درست است که «بزرگ اندیشیدن» در کسبوکار بهطور ذاتی وجود دارد، اما مدیریت موثر و تاثیرگذار، حاصل جزئی اندیشیدن به مسائل است. بهترین نمونه این موضوع کمپین تبلیغاتی «کوچک بیاندیش» (Think Samll) برای شرکت فولکسواگن در سال 1959 است که از سوی مجله Ad Age به عنوان بهترین کمپین تبلیغاتی قرن بیستم انتخاب شد. این کمپین علاوه بر اینکه ماهیت تبلیغات را در دنیا تغییر داد، باعث افزایش قابل توجه فروش شرکت و ایجاد وفاداری برند برای آن شد.
بعد از گذشت چند سال از جنگ جهانی دوم، آمریکا به مصرفکننده اصلی اتومبیل در دنیا تبدیل شده بود و آمریکاییها از «خودروهای بزرگ» خود اشباع شده بودند.
-
جنس گران شده را چگونه به مشتری بفروشیم؟
نویسنده: Mark Hunter مترجم: میثاق شمشیری وقتی یک محصول گران میشود، حتی حرفهایترین فروشندهها با این دغدغه از خواب بیدار میشوند که «با چه حیلهای این محصول را بفروشم؟!». یکی از مشکلات همیشگی در بازار و عرصه فروش، فروش یک جنس با قیمت بیشتر است. وقتی یک تولیدکننده، به فکر افزایش قیمت یک محصول است، خریدار او، که میتواند خودش فروشنده دست دوم باشد هم، این دردسر را متحمل میشود. این مشکل تا رسیدن کالا به دست مشتری نهایی ادامه دارد. یک شرکت یا تولیدی تا زمانی میتواند سر پا بایستد که سودده باشد.