سواد بیشتر = فقر کمتر + توسعه بیشتر
ادیب عربی* برای بار اول که نوشتن مطلبی در باب عدالت آموزشی در آموزش و پرورش و همین‌طور کودکان بازمانده از تحصیل به من پیشنهاد شد، به قول یکی از دوستانم، خیلی با اون همدل نبودم. اما این بار که پیشنهاد شد، سعی کردم خودم رو همدل کنم.
تأثیر آموزش بر فقر را همه می‌دانند و به این امر واقف هستند که آموزش بر فقر تأثیر گذار است و رابطه معکوسی بین این دو برقرار است. به این معنا که هرچه سطح آموزش در جامعه بالا باشد، سطح فقر آن جامعه پایین‌تر خواهد بود. اگر هم که با این گزاره موافق نباشیم، به عنوان فرض تسهیل‌کننده بحث آن را می‌پذیریم.
هرچه در یک جامعه آموزش و قدرت تحلیل بالاتر رود، قابلیت‌های آن جامعه نیز بالا خواهد رفت. به عنوان مثال، جامعه‌ای بی سواد و فاقد تحلیل را راحت‌تر می‌توان با شعارهای پوپولیستی و عوام فریبانه گمراه کرد و رأی آن را جمع آوری نمود تا یک جامعه باسواد دارای قدرت تحلیل بالا را. در نتیجه، اگر سطح آموزش و سواد و صد البته قدرت تحلیل‌های واقع‌بینانه افراد جامعه افزایش پیدا کند، به همان میزان نیز خطر بازگشت تفکر عوام فریبانه و پوپولیست کمتر خواهد شد. جامعه با سطح آموزش پایین، به راحتی فریب شعارهای پوپولیستی را می‌خورد و با آن همراه می‌شود.
انتظار این است که جامعه با سطح آموزش بالاتر، سطح فقر پایین‌تری داشته باشد. و هرچه سطح فقر در یک جامعه پایین‌تر باشد، زمینه برای رشد اقتصادی و ثبات آن جامعه فراهم‌تر است. به عبارت دیگر، این دو گزاره (آموزش بهتر و فقر کمتر) زمینه‌ای را فراهم می‌کنند که موجب بهبود بیشتر همدیگر شده و در نهایت توسعه‌یافتگی را برای مردم فراهم خواهد کرد. حال سوال این است که، آیا سطح فقر در استان‌هایی که سطح آموزش بالاتری دارند، پایین‌تر است؟ برای پاسخ به این سوال، از نتایج پژوهش‌های انجام گرفته در حوزه فقر استفاده می‌کنیم. یکی از این پژوهش‌ها، مقاله دکتر وحید محمودی با عنوان «تغییرات فقر در خلال سه برنامه توسعه اخیر در ایران» است. نویسنده در این پژوهش، کشور ایران را به ۹ منطقه جغرافیایی تقسیم کرده و سهم این مناطق از فقر ملی را محاسبه کرده است. مناطق مورد اشاره در این پژوهش عبارتند از: ۱. تهران، ۲. جنوب شرق (کرمان و سیستان و بلوچستان) ۳. شمال شرقی (خراسان جنوبی، رضوی و شمالی) ۴. غرب (کرمانشاه، کردستان، همدان و ایلام) ۵. جنوب (فارس، بوشهر، هرمزگان و خوزستان) ۶. شمال (گیلان، مازندران، گلستان) ۷. شمال غرب (قزوین، زنجان، اردبیل، آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی) ۸. مرکزی۱ (مرکزی، اصفهان، سمنان، یزد، قم) ۹. مرکزی۲ (کهکیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری، لرستان).
بر اساس یافته‌های این پژوهش، توزیع فقر در مناطق شهری در سال ۱۹۹۵ (معادل سال ۱۳۷۴ و اولین سال برنامه پنج ساله دوم توسعه) به این صورت است که مناطق جنوب شرق و شمال شرق شامل استان‌های خراسان، سیستان و بلوچستان فقیرترین استان‌ها و مناطق کشور و همچنین تهران دارای حداقل فقر است.
وضعیت استان تهران به عنوان استانی که کمترین میزان فقر را در کشور دارد به این صورت است که سهم استان تهران در فقر ملی در خلال برنامه‌های توسعه دوم، سوم و چهارم رو به کاهش بوده است. این در حالی است که فقر مناطق جنوب شرقی و غرب، شامل استان‌های سیستان و بلوچستان، کرمانشاه، کردستان، همدان و ایلام در فقر ملی، در خلال برنامه‌های توسعه دوم، سوم و چهارم رو به افزایش بوده است. در زمینه فقر روستایی نیز نتایج پژوهش به این صورت است که باز هم تهران کمترین میزان فقر را دارد. وضعیت فقر روستایی در استان تهران به این صورت است که در خلال برنامه‌ها توسعه رو به کاهش بوده است و به گونه‌ای پیش رفته که سهم استان تهران از فقر ملی روستایی در سال ۲۰۰۷ (معادل سال ۱۳۸۶ و سال دوم برنامه چهارم) به ۷۳/۱ درصد رسیده است.
سهم مناطق جنوب شرق در فقر روستایی نیز در حال افزایش بوده است. سهم فقر مناطق شمال شرقی در فقر روستایی نیز درخلال برنامه‌های سوم و چهارم رو به کاهش بوده است. این در حالی است که سهم مناطق غرب کشور از فقر روستایی در خلال برنامه‌های توسعه افزایشی بوده است که البته این امر می‌تواند ناشی از جنگ ایران و عراق باشد.
در نهایت مطالعه، محمودی به این صورت نتیجه‌گیری می‌کند که اگرچه فقر در جوامع روستایی بیشتر از جوامع شهری است، اما در طول برنامه دوم توسعه، فقر در جوامع روستایی افزایشی و در جوامع شهری کاهشی بوده است. همچنین تمام شاخص‌های فقر روستایی و شهری در خلال برنامه سوم توسعه (دوران ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی) در حال کاهش بوده است. و نیز با توجه به شاخص‌های فقر معرفی شده در این مطالعه، فقر در خلال برنامه چهارم توسعه (دوران ریاست جمهوری احمدی‌نژاد) افزاینده بوده است. این در حالی است که شعارها و برنامه‌هایی که در طی هشت سال اخیر تکرار شده بود، شعارهایی از جنس برابری، رفع فقر و تبعیض، مبارزه با فساد، آوردن منافع نفت بر سفره‌های مردم بوده است، اما آنچه اتفاق افتاده است با شعارها فاصله زیادی دارد. درصورت افزایش آگاهی مردم و افزایش سواد، فقر مردم نیز کاهش خواهد یافت و در دام شعارهای پوپولیستی گرفتار نخواهیم شد.
وضعیت سواد در مناطق کشور چگونه است
اکنون مولفه دیگر یعنی باسوادی و در برابر آن، بی‌سوادی را بررسی می‌کنیم. درصد بی‌سوادی که از تقسیم تعداد افراد باسواد در یک سن یا گروه سنی معین به جمعیت آن سن یا گروه معین به دست می‌آید، برای استان‌های مختلف کشور به شرح جدول شماره ۱ است. مشاهده می‌شود که درصد بی‌سوادی در استان‌های سیستان و بلوچستان، کردستان، آذربایجان غربی و خراسان شمالی نسبت به بقیه استان‌های کشور نرخ بالاتری دارد. در انتهای این جدول نیز استان‌های سمنان، البرز و تهران قرار دارند. با مقایسه فقر استان‌ها با آمار بی‌سوادی، درستی این گزاره که میان فقر و بی‌سوادی رابطه مستقیمی وجود دارد، بیشتر نمود پیدا می‌کند. همچنین است رابطه مستقیم درصد بی‌سوادی کمتر، فقر کمتر و توسعه بیشتر استان‌ها. به گونه‌ای که استان‌های تهران و البرز که کمترین درصد بی‌سوادی را دارند، کمترین درصد فقر روستایی و شهری و نیز بیشترین میزان توسعه را به خود اختصاص داده اند.
رابطه بین باسوادی و فقر در مناطق
اکنون رابطه میان این دو مقوله، یعنی باسوادی و فقر را مرور می‌کنیم. در نمودار شماره ۱ می‌توان رابطه میان باسوادی و فقر را مشاهده کرد. در این نمودار، درصد باسوادان و درصد فقر هر منطقه نسبت به کل کشور حساب شده است. به عبارتی، تعداد باسوادان استان تهران نسبت به کل افراد باسواد کشور معادل ۲۱ درصد است. از طرف دیگر، فقر استان تهران از کل فقر کشور با توجه به شاخص سرشمار فقر معادل ۵ درصد است. هر چه سواد و آموزش بالاتر باشد، فقر در جامعه کاهش پیدا می‌کند. این رابطه را در منطقه ۱ (استان تهران)، منطقه ۳ (شمال شرق)، منطقه ۵ (جنوب) می‌توان مشاهده کرد. به عبارت دیگر، در استان‌ها و مناطقی که درصد باسوادی بالاتری دارند، سطح فقر پایین‌تری وجود دارد.
رابطه میان توسعه‌یافتگی مناطق و باسوادی در مناطق
و در پایان به بررسی این گزاره می‌پردازیم که رابطه میان توسعه و آموزش یک رابطه مستقیم است. برای بررسی این موضوع، از آمار تولید ناخالص داخلی استان های کشور که بر حسب میلیارد ریال است استفاده می‌کنیم. نمودار شماره ۲، این موضوع را بهتر نشان می‌دهد.
در نمودار شماره ۲ رابطه میان درصد تولید ناخالص داخلی از کل تولیدناخالص دخلی و درصد باسوادی از کل افراد باسواد کشور برای هر منطقه را نشان می‌دهد. در این نمودار نیز، منظور از درصد باسوادی، درصد باسوادان منطقه از کل باسوادان کشور است و متغیر دیگر که تولید ناخالص داخلی است، درصد تولید ناخالص داخلی هر منطقه از کل تولید ناخالص کشور محاسبه شده است. به این معنا که به عنوان مثال استان تهران به تنهایی حدود ۳۰ درصد از تولید ناخالص داخلی کشور را به خود اختصاص داده است و استان‌های منطقه جنوب شرق (سیستان و بلوچستان و کرمان) کمتر از ۵ درصد تولید ناخالص داخلی کشور را در اختیار دارند. این نمودار این مطلب را متذکر می‌شود که مناطقی که دارای سواد بالاتر هستند، توسعه یافتگی بیشتری نیز دارند که این امر خود را در تولید ناخالص داخلی بالاتر نشان می‌دهد. به عنوان توضیح تکمیلی، استان تهران دارای بیشترین افراد باسواد، کمترین درصد بی‌سوادی، کمترین فقر روستایی و شهری و بیشترین تولید ناخالص داخلی است. از طرف دیگر، استان سیستان و بلوچستان (منطقه جنوب شرق) دارای بیشترین درصد بی‌سوادی، کمترین درصد باسوادی، بیشترین فقر روستایی و شهری و در نهایت کمترین درصد از تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص داده است. به عنوان نتیجه‌گیری کلی، مطلب در رابطه زیر خلاصه می‌شود. رابطه فوق نشان می‌دهد که درصد هرچه درصد باسواد جامعه بیشتر باشد، درصد فقر جامعه پایین می‌آید. فقر پایین‌تر و سواد بالاتر، به رشد و توسعه جامعه کمک خواهد کرد. در یک جامعه توسعه یافته، کیفیت آموزش و شمول آن افزایش می‌یابد و این خود محرک افزایش آموزش و سواد جامعه می‌شود. مجددا این چرخه ادامه می‌یابد.
برعکس این چرخه و روند نیز قابل تعریف است. یعنی، سواد و آموزش کمتر منجر به افزایش فقر در جامعه خواهد شد و این دو مسبب عدم توسعه یافتگی جامعه می‌شوند. در نهایت، عدم توسعه‌یافتگی و عقب‌ماندگی خود منجر به آموزش ضعیف‌تر، درجه شمول کمتر و در نهایت بی‌سوادی بیشتر خواهد شد. و مجددا این چرخه طی خواهد شد.
این امر به سیاست‌گذاران این امر را گوشزد می‌کند که کیفیت آموزش را در مناطق محروم و کمتر توسعه یافته بالا ببرند تا در نتیجه آن عدالت جغرافیایی گسترش یابد. پیشنهاد می‌شود که به آموزش و پرورش در مناطق و نواحی کمتر توسعه یافته توجه بیشتر شود. مثلا با اعمال یک درصد مالیات بر حقوق و درآمد معلمان و کارمندان مناطق توسعه یافته و اضافه کردن ده درصد دیگر توسط دولت، یارانه‌ای به دبیران و معلمان مناطق کمتر توسعه یافته برای توسعه متوازن پرداخت شود.  
* پژوهشگر اقتصادی
منابع:
- Vahid Mahmoudi‎,«Poverty Changes during the Three Recent Development Plans in Iran (۱۹۹۵‎-‎۲۰۰۷»‎,‎African and Asian Studies‎,‎۱۰‎,‎۱۰‎,‎۱۵۷‎-‎۱۸۰‎,‎۲۰۱۱
- داده‌های سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۰