نتیجه چی شد؟

به‌طور ناخودآگاه یا نوعی رابطه بین الاذهانی همه جواب اش را می‌دانیم، تقریبا هیچ و دقیقا همه آن چیزی که هست! خنده‌دار نیست؟

برای جستجوی این ماجرا می‌شود به دهه‌های سی و چهل خورشیدی و گزارش‌هایی مراجعه کرد که برخی مستشارهای اقتصادی خارجی از فضای اداری کشورمان تهیه‌کرده‌اند، در این گزارش‌ها اشاره می‌شود مدیران و مسوولان اداری ایرانی علاقه زیادی به جلسه و تشکیل شورا برای رسیدگی به هر امری دارند. اما فکر نکنید این علاقه ناشی از روحیه فوق دمکراتیک و منش جمعی آن‌هاست بلکه ساده‌تر از این حرف‌هاست،جلسه دو حاصل دارد، یکی تقسیم مسوولیت نتایج حاصل نشده و دیگری جمع‌بندی گزارش‌ها برای ادامه حیات بروکراسی ناقص اداری!

 به‌عبارت‌دیگر جلسات ما همانند همان بحث‌های قهوه‌خانه‌ای قدیمی، چیزی حل نمی‌کند و تنها در پایین‌ترین زنجیره‌های اداری ، ماموران میدانی هستند که بالاخره کاری انجام می‌دهند و برگزارکنندگان جلسات اداری با بررسی عملکرد آن‌ها می‌توانند  نتیجه‌ها را در دایره بگذارند و بگویند اهداف ما محقق شد! 

دقیقا این تعارض برای بیش از شش دهه اقتصاد و اجتماع ما را آزار می‌دهد و علی‌رغم تاکیدهای مکرری که گاهی سیاست‌گذاران ارشد به آن اشاره می‌کنند، کماکان ادامه پیداکرده و نسل‌های پی‌درپی مدیران دولتی و عمومی  در گرداب حاصله فرو می‌روند.

شما می‌توانید با جستجو در برنامه‌های ارایه شده برای توسعه اقتصادی، نقشه‌های راه و هر عنوانی که بر چنین برنامه‌هایی همچون سند توسعه و .... گذاشته‌شده، نتایج حاصله و میزان تحقق اهداف را بررسی کنید، به‌جز موفقیت دولت‌ها در حوزه مالیات ستانی، تقریبا مورد موفقی مواجه نمی‌شوید( البته مالیات ستانی  فی‌نفسه مایه حیات کشور است)

مثلا محیط‌زیست را ببینید، فکر می‌کنید وضعیت حالِ حاضر محیط‌زیست کشور، سدهای نیمه‌خالی، جنگل‌های تخریب‌شده، رشد قارچ گونه ویلاها، شهرک‌های اختصاصی، تهدید زیست‌گاه‌های جانوری و مهم‌تر از همه تخلیه آبخوان‌ها در بیشتر دشت‌های کشور، نتیجه واقعیِ برنامه‌های مترقی و علمیِ اجراشده در کشور است؟ پاسخ قطعا منفی است، وقتی به این برنامه‌ها سر بزنید می‌بینید بسیار دقیق، مستدل، علمی و بیشتر اوقات فراتر از استانداردهای جهانی هستند، نکته قابل‌توجه اینکه در قانون اساسی ما، اصلی برای حفظ محیط‌زیست به‌صورت مستقل گنجانده‌شده است!

در حوزه صنعت همین‌طور ، نظام سلامت یا مدیریت شهری و هرجایی که فکر اش را بکنید، عملکردگرایی ، تشکیل جلسه و اعلام این نکته که مسوولان در حال کار هستند، مهم‌تر از همه‌چیز است، به این معنا  دوستان ما بیکار نیستند، حالا اگر نتیجه ندارد خیالی نیست، مهم حاضر بودن پشت میز و رد شدن گردش کار برای آن‌هاست.

همین چند روز پیش استاندار اصفهان که ازقضا روزگاری شهردار نصف جهان بوده ، سال‌ها نیز معاون وزیر کشور و خلاصه همه راه و چاه‌های  دولت و بخش عمومی را خوب می‌شناسد، از قرار نوعی تشرِ محترمانه ( ما که آنجا نبودیم اما جمالی نژاد کلا خیلی آدم مهربانی به نظر می‌رسد) به مدیران اش زد که کار باید خروجی داشته باشد، قرار بر نتیجه است و از این حرف‌ها! 

ما که سرمان درد می‌کند برای همین حرف‌ها، پیش خودمان گفتیم جانا سخن از زبان ما می‌گویی و چیزی شبیه به این جمله عامیانه« کجا بودی تا حالا و هزار ماشالا و این‌ها»فی‌الواقع از شوخی گذشته، استاندار محترم و دوست‌داشتنی اصفهان دربی را باز کرد که باب اش مدت‌ها بسته بود، رودربایستی بوده، شرایط اش مهیا نبوده، زمینه پذیرش نداشته یا هر چیزی را نمی‌دانم، اما من و بسیاری از شما این‌قدر دریافته‌ایم که به عمل کار برآید، صِرف دستور دادن، برنامه نوشتن و جلسه گذاشتن برای ملت، نان‌وآب نمی‌شود و دردی از کسی دوا نمی‌کند.

شاید همین نتیجه گرایی  را اگر پی بگیریم به احوال دیگر ملت‌ها و اقوام پراکند شده در عالم هستی، ببینیم آن‌هایی که توانسته‌اند مثلا در همین چین خودمان( اژدهای زرد بالباس سرخ) برای نمونه توانسته‌اند باهدف گذاری دقیق، نتیجه موردنظرشان برای کاهش انتشار کربن را محقق کنند، شما اگر به چین بروی آن‌قدر می‌بینی به‌جای شعار و جلسه و تاکید بر ضرورت حفظ محیط‌زیست، کمر همت را می‌بندند و حفظ اش می‌کنند، تازه چین یک مملکت با دولت بزرگ و بروکراسی پیچیده هست که مطمئناً عشاق جلسه محور هم کم ندارد اما به‌جای گزارش‌های بی‌سروته ، دنبال نتیجه می‌گردد.

از چین بگذریم، در همین همسایگی خودمان وقتی صحبت از توسعه زیست‌بوم کارآفرینی می‌شود، یکی‌شان می‌گوید می‌خواهیم یک‌میلیون کد نویس تحویل بدهیم، خُب، می‌روند برنامه را اجرا می‌کنند و تحویل می‌دهند، اگر هوش مصنوعی وِرد زبان اهالی تصمیم سازی ما شده آنجا شهر مبتنی بر هوش مصنوعی می‌سازند( شهر مصدر معرف حضور هست) تازه متخصص کم می‌آورند، از بین نخبه های ما گلچین می‌کنند.

بسیاری دیگر از شوراهای راهبردی و کمیسیون‌های فلان یا قرارگاه های بیسار هم همین‌طور هستند، جمع می‌شوند، جلسه می‌گذارند، مصوبه می‌گذرانند و می‌روند تا نشست بعدی! به همین راحتی، پس نتیجه ،پاسخ : پیگیر هستیم، پرسش از پیگیری؟ پاسخ: به نقاط خوبی رسیده‌ایم و همین می‌شود نتیجه کار و منتقد بشوی هم، حسابت جداست ( جاش اینجا نیست) 

حالا من می‌پرسم، چه کنیم؟بهترین و شاید تنها راه‌حل همان است که به‌جای لذت بردن از مسیر، دنبال نتیجه و اندازه‌گیری بر اساس شاخص‌ها باشیم، حالا که یک استانداری در اصفهان پیداشده و می‌خواهد نتیجه گرایی را جایگزین لذت بردن از مسیر بکند، پی‌اش را ول نکنیم، آ آ آ ، ما نتیجه می‌خواهیم.

* روزنامه‌نگار