ارزشآفرینی در بنگاه هایی با چند کسبوکار

دلیل این واقعیت را میبایست در پدیده هم افزایی ( سینرژی ) میان کسبوکارها جست و جو کرد، به نوعی اگر چیدمان مراکز فعالیت در یک بنگاه چند کسبوکاره با تحلیلهای درست انجام شده باشد، بازدهی کل مجموعه به میزان قابل توجهی بیش از مجموع بازدهیهای اجزا بالاتر میرود و بنگاههای موجود در گروه را در حیطه رقابت با رقبای دیگرشان ممتاز میسازد.اما تحلیل و از آن فراتر، مدیریت اثربخش استراتژیک گروه شرکتها یا هلدینگ به همان میزان که ارزشافزا است چالشها و دشواریهای ناشی از به وجود آمدن پیچیدگیهای سازمانی را نیز در بطن خود میپروراند.این دو واقعیت همزمان، اهمیت انجام تحلیلهای دقیق و علمی استراتژیک را در گروه شرکتها یا هلدینگها نمایان میسازد. برای طرح ریزی موثر گروه شرکتها یا هلدینگ کارامد، در گام اول باید فلسفه ایجاد هلدینگ و در کنار هم قرار گرفتن گروه شرکتها تحلیل گردد.پرداختن به این موضوع که هدف از قرار گرفتن کسبوکارهای مختلف در گروه چیست، بر رویکرد ایجاد و توسعه این بنگاهها یا مراکز درامد، شیوه حاکمیت سازمان مادر بر آنها اثر گذار و است و میتوان گفت بررسی ماهیت وجودی، فلسفه و در عبارت استراتژیک، ماموریت هلدینگ پایه تحلیلهای مدیریتی در گروه شرکتها است که در ادامه تعدادی مصادیق ارزش آفرینی هلدینگها که میتواند در ماموریت آنها متجلی شود، تشریح میگردد:
کاهش ریسک سرمایهگذاری در هلدینگ ها:
هر کسبوکار با مجموعه ریسکهای محیطی و داخلی مخصوص به صنعت خود رو به رو است، معمولا هرچه منفعت مورد انتظار از یک بنگاه بیشتر باشد، ریسکهایی که آن شرکت با آن مواجه است نیز بیشتر خواهد شد و نحوه تعامل با این ریسکها، بستگی تام به اشتها و آستانه ریسکپذیری سازمان دارد، در صورت ایجاد سبد کسبوکارهای مناسب، میتوان بالانس میان ارزش افزایی ناشی از ورود به کسبوکارها با حفاظت از منافع سهام داران در برابر ریسکهای بازار را کاهش داد.ترکیب شرکتهای با ریسک و انتظار منفعت بالا و بنگاههای کم ریسک و البته با نرخ رشد کمتر، میتواند ریسک و مخاطرات زیان کل مجموعه را کاهش دهد، ضمن آنکه استفاده از توان تامین مالی در گروه و استفاده از قابلیتهای مشترک نیز بر کاهش ریسک مخاطرات در کسبوکارهای زیر مجموعه نیز موثر است.
تحلیلهای مدیریت ریسک استراتژیک نشان میدهد خاصیت استراتژیک ارزش افزا در گروه شرکتها در آن است که میتوان هم زمان، اشتهای ریسک گروه شرکتها را بالا تنظیم نمود یعنی برای کل مجموعه اهداف جسورانه و ریسک پذیر را در نظر گرفت، ضمن آنکه میزان اشتهای ریسک در تعدادی از کسبوکارهای درون گروه را به میزان متعادل و مطمین تنظیم کرد، این ویژگی موجب میشود تا گروه از آستانه ریسکپذیری بالاتری برخوردار شود بتواند به همان اندازه از فرصتهای آتی بازار بهره مند گردد.
تنظیم اثربخش جریان نقدی در هلدینگها برای سرمایهگذاری اثربخش در کسبوکارها منطبق با چرخه عمر آنها:
بر اساس مدل مفهومی چرخه عمر، در ابتدای طرح ریزی و تولید هر محصول، مصرف نقدینگی، بسیار بیش از تولید آن است و در این مرحله بنگاه باید از قابلیت تزریق سرمایه و تنظیم جریان نقدی برای توسعه محصولات جدید برخوردار باشد، سپس در صورت موفقیت در دستیابی به سهم در بازار، آن محصولات نقدینگی بسیار بیشتری از آنچه مصرف کرده اند را تولید خواهند کرد، حال اگر مکانیزمی ایجاد گردد که بتوان از نقدینگی حاصل شده در کسبوکارهای بالغ برای رشد کسبوکارهای نوپا در بازارهای رو به رشد استفاده نمود، بازدهی کل بهینه میگردد.هلدینگها و شرکتهای چند کسبوکاره میتوانند در این حوزه از قابلیتهای ممتازی برخوردار گردند، زیرا تامین مالی داخلی معمولا از بیرونی ارزان تر و قابل دستیابی تر است که این یکی از مهم ترین دلایل ایجاد بنگاههای چند کسبوکاری است پس یکی از مهم ترین تمهیدات در ایجاد نظام مدیریتی در گروه شرکتهای چند کسبوکاره، ایجاد مکانیزم مدیریت موثر جریان نقدی است. از سوی دیگر با بهره گیری از مدل مفهومی تئوری منحنی تجربه، درمییابیم که ایجاد قابلیتهای سهم بالای بازار و دستیابی به مزیت مقیاس در بسیاری از صنایع، اگرچه در بازه مشخصی از زمان هزینه بر است، اما اگر این قابلیتها موجب ایجاد تغییر در ساختار هزینهای تولید محصول گردد، به مثابه سرمایهگذاری بزرگی برای بنگاه به شمار خواهد آمد.سرمایهگذاری با تزریق جریان نقدی برای ایجاد سهم بازار زیاد، در آینده نزدیک موجب ایجاد مزیتهای رقابتی بسیار ممتاز مانند مزیت قیمت تمام شده کمتر محصول خواهد شد.و از آنجا که بنگاههای چند کسبوکاره از توان و چابکی بسیار بیشتری برای سرمایهگذاری در مراحل مختلف چرخه عمر محصولات برخوردار هستند، میتوانند مزیتهای رقابتی ممتازی را برای شرکتهای زیرمجموعه و کل گروه فراهم آورند.
ایجاد قابلیتهای انعطاف و انطباقپذیری در کسبوکارها در مقابل دگرگونیهای بازار
کارامدی گروههای چند کسبوکاره مفهوم دیرآشنایی در مدیریت است اما در فضای کسبوکار کنونی استقبال از این رویکرد به شدت افزایش یافته است زیرا مشخصههای دگرگونی در نیازمندیها و ترجیحات مشتریان، تکنولوژی و ساختار رقابت آنچنان شدید و پرتواتر شده است که مزیتهای رقابتی سنتی مانند رهبری بازار، مقیاس بالای تولید و مانند آن در حاشیه و سایه مزیتهای رقابتی جدیدی مانند انطباق پذیری چابک با دگرگونیهای محیطی قرار گرفته اند.امروزه استراتژیهای ژنریک رقابتی جای خود را به استراتژیهای نوظهور مانند شکل دهی بازار و اقیانوس آبی داده اند و سازمانهایی میتوانند موفق تر از بقیه عمل کنند که قابلیتهای رصد سریع نشانههای تغییر، توان چابک تغییر زود هنگام مدل کسبوکار، ورود به بازارهای جدید و خروج از آنها، توسعه محصول جدید با تمایزات شخص سازی شده برای مشتریان را در سازمان خود ایجاد نمایند.هلدینگها و شرکتهای چند کسبوکاره با ایجاد ساختارهای متمرکز در حوزه تحلیل ریسک، رصد خانههای تغییرات، ساختار تحقیقات بازار منسجم، گروههای متمرکز تحقیق و توسعه و نیز تامین مالی برای کسبوکارهای نوپا میتوانند اینگونه استراتژیها را با موفقیت به انجام رسانند
ایجاد همافزایی و افزایش بهرهوری کل در اثر بهره گیری بهینه از قابلیتهای مشترک
بهره گیری از منابع مشترک مانند کانالهای توزیع، شرکتهای بازرگانی، امکانات و زیرساختهای فیزیکی که در مجموعههای هلدینگ وجود دارد میتواند موجب افزایش بهره وری در استفاده از منابع برای تمامی کسبوکارهای درون گروه گردد. هم اکنون در حدود ۳۲ درصد از هلدینگهای معتبر جهان از مزیتهای مربوط به بهره گیری از قابلیتهای مشترک بهره میبرند و میکوشند با ایجاد سرویسهای متمرکز، هم نوع و کیفیت خدمات را متناسب با نیاز بنگاههای درون گروه تنظیم نمایند هم ریسکپذیری ناشی از برون سپاری آنها را کاهش دهند، در صورت طرح ریزی موثر این بنگاههای خدماتی، رویکردهای حمایتی سازمان مادر از آنها میتواند موجب ایجاد مزیت رقابتی در برابر رقبایشان در بازار گردد البته باید توجه داشت امکان پذیری ورود این بنگاهها به بازار بیرون از هلدینگ همزمان فرصتها و تهدیدهایی را به همراه خواهد داشت که باید به صورت موثری توسط سازمان مادر مدیریت گردد.تمرکز صرف بر بازار درون گروه، شرکتهای خدماتی را از برخورداری از فشار ارزش افزای رقابت برای کسب دانش و نوآوری دور میسازد و از طرفی توسعه کسبوکار آنها در بیرون از گروه هم میتواند موجب فاصله گرفتن آنها از اهداف ارزشافزایی درون گروه گردد.
ارزش آفرینی هلدینگها و شرکتهای چند کسبوکاره در بحرانهای اقتصادی
تحقیقات گروه مشاوران بوستون نشان میدهد، پایایی و تاب آوری شرکتهای چند کسبوکاری در شرایط تلاطم بازارها و بحرانهای اقتصادی به مراتب بیشتر از شرکتهای متمرکز است. زیرا شرکتهای چند کسبوکاره به دلیل کمتر بودن ریسک سرمایهگذاریشان نسبت به شرکتهای مشابه متمرکز، از استراتژیهای مخرب متداول در دوران بحران اقتصادی اجتناب میکنند.شرکتهای متمرکز به دلیل آنکه امکان دیگری برای کاهش ریسکپذیری در بحرانها ندارند به انتخابهایی همچون کاهش شدید قیمتها، کوچکسازی سازمان، حذف فرآیندهای ایجادکننده مزیتهای رقابتی مانند تحقیق و توسعه روی میآورند در حالی که بنگاههای چند کسبوکاره و هلدینگها به دلیل بالاتر بودن قابلیتهای تاب آوریشان میتوانند از این انتخابهای مخرب اجتناب کنند.ینگاههای چند کسبوکاره از آنجا که ریسکپذیری کمتری در ارزشآفرینی برای سهامداران (شاخص TSR) دارند و اعتماد بازار به برند و پایایی آنها بیشتر است و از دسترسی آسان تر و ارزان تری به تامین مالی برخوردارند از انتخابهای واکنشی مخرب اجتاب میکنند، با سرمایهگذاری هوشمندانه بر کسبوکارهای مناسب بر روی ایجاد قابلیتهای رقابتی برای آینده تمرکز میکنند و با خرید ارزان و ادغام کردن رقبا -که در اثر بحران اقتصادی ارزششان افول کرده است، موقعیتهای استراتژیک مناسب تری را برای سازمان فراهم میسازند.
* مشاور مدیریت استراتژیک