چالش برای استاندار
چالش جگرکی با استاندار
حالا ما هم نه ناغافلکی، همینطور جسورانه پا در کفش پیشکسوت بزرگوارمان میکنیم و با حضرت استاندار چالش میگیریم که اگر قابل میدانند یک روزی که هوا بهتر شد، دست آقای مشگلانی و چند معاون خود را بگیرند، همراه من یا هرکسی خواستند، بروند جگرکی، کجایش را احسان خان مشگلانی بهتر میداند، اگر هم طبعشان با کلهپاچه جور هست با توجه به سحرخیزی دکتر جمالی نژاد، بد نیست خیابان فروغی را امتحان کنند.
حالا ممکن است شما بگویید جناب استاندار با احوالات، منش و کسوتی که دارند، دور از عموم جامعه نیستند، درست هم میگویند، من شخصا ایشان را با دوچرخ زیاد دیدهام، اتفاقا نه عصا قورت داده بودند و نه فیلم بازی میکردند، وجودش را دارند به قول دوستان! منتها بد نیست حالا که مدیر عالی استان هستند و بار اداره استان پهناوری مثل اصفهان را بر دوش دارند، دست این دوستان برنامهریز خودشان بگیرند و گاهی نهفقط در شهر اصفهان، بروند شهرستانهای دیگر، شهرهای کوچک و جاهایی که مردمانش سنگینی بار چرخ های توسعه را درست روی گرده خودشان حس میکنند، سری به پاتوقهای محلی بزنند، با مردم حشرونشر داشته باشند و قدری از این فضای بوروکراتیک رایج اداری فاصله بگیرند، از فضاهایی که چای را آبدارچی محترم بعد از زنگ رییس دفتر میآورد و فاصله دفتر تا خانه را هم راننده زحمت راندناش را میکشد.
بروند ببینند این گزارشها و سخنان نخبه پسندانه شان تا کجا شنیده میشود، سوار مترو یا اتوبوس بشوند تا محلههای پایینشهر را از نزدیک لمس کنند، بهجز خود جناب دکتر که احتمالا مردم میشناسند، مابقی دوستان خیلی احتیاجی ندارند ناشناس بمانند، چون کسی معمولا اسم مبارکشان را هم نمیداند.
جناب استاندار در کنار برخی همکاران اگر بخش کوچکی از وقتشان را بگذارند برای شهرگردی بهجای وب گردی ( که آنهم جای خود را دارد) میتوانند گاهی بیایند پاتوق نوجوانانی که فردای آنها درگرو تصمیمگیریهایشان است، اگر با دانش آموزان نخبه و گلچین شده ملاقات میکنند، با دخترو پسرهایی که بهزعم ما خیلی هم در چهارچوب نیستند، وارد گفتوگو شوند، گفتوگویی برای شنیدن و نه دیکته کردن، برای درک آنها و نه هدایتشان، صحبتها را بشوند تا با ادبیاتشان آشنا شوند و نروند پشت درهای بسته بر اساس گزارشهای چند نفر مثلا کارشناس حقوقبگیر، نسخه بنویسند و تئوریهای دانشگاهی را بدون در نظر گرفتن شرایط هر جامعه محلیای اجرا کنند.
آقای دکتر جمال نژاد در همین روزها، بد نیست چند تا از کافههای اصفهان یا کاشان و نجفآباد را هم سر بزنند، مثلا با چند تا از بچههای کافه باز و اهل هنر صحبت کنند و بپرسند فلان نمایش یا فیلم را دیدهاند، ببیند این جعبه سیاه را میتوانند با شمع روشن کرد یا باید فکر اساستری برای فراهم کردن زمینه بروز استعدادها میان اهالی هنر و نمایش کرد.
در برابر آنچه خواندید، همیشه دو دیدگاه وجود داشته، یکی نخبه سالاران تنزه طلب که پیوسته در گمان راستی و درستی پندار خود بر اساس فرمولها، فرضیهها و مانند آن بوده و یکی دیگر هم از آن سر بام میافتاد و همینطور هیاتی، میرفت وسط میدان، اگرچه هرکدام از اینها خواص خودشان را دارند، مثلا تا دوستان برنامهریز یقهبسته بیایند برای ارتقای سطح اوقات فراغت دانش آموزان طرحی آماده و بیندازند در پیچوخمهای اداری، یک آدم کار بلد و دلسوز از دل همان جامعه محلی با کمی اعتماد از سوی بالادستیهایش میتواند، کار را راه بیندازد و برعکس هم دارد، توجه به نظر نخبگان و مهمتر از همه نخبگان غیر بوروکراتیک جامعه؛ هنرمندان، اهالی فضل و آنها که وابستگی ارگانیک با نظام اداری ندارند، در بسیاری از موارد میتواند تصمیمساز و تصمیم گیر به فراخور حوزه عمل اش، برای اتخاذ مناسبترین راهکار یاری کند، مثلا سمنها و ان جی او های واقعی و نه دولت ساخته از همه در این راه بهتر عمل میکنند.
اما این دو دیدگاه باید درجایی به هم برسند، مدیر و تصمیم گیر اگر به یکسو غش کند، فاتحه آن جامعه خوانده میشود، چون آنوقت تخصص، دانش و علم مدیریت ممکن است فدای محبوبیت خواهی و تلاشهای هرچند خوش نیتانه مدیر شود. به همین دلیل است که جناب استاندار که ازقضا فرهیخته، مردمی هستند و خوشخلق، میتوانند با این شهرگردیها ( نهفقط شهر اصفهان) کنار مردم نشستن، گوش سپردنها، به ساختهشدن یک تصویر بزرگتر از وضع موجود در ذهن مدیران بالادستی کمک کنند و الگوی همکاران خود هم باشند.
زیاده بحث را پیچیده نمیکنم، برای محکمکاری، یکبار دیگر استاندار و همکارانشان را دعوت میکنم به چالش شهرگردی، بدون پروتکلهای عجیبوغریب اداری، بیایید امتحان کنید، اگر پشیمان شدید، خیلی ضرر نکردهاید، خرجش یکدست کلهپاچه است، یا چند سیخ جگر و البته چند شات اسپرسو!
* روزنامهنگار