به کمک هوش عاطفی بسیاری از ناممکنها را ممکن سازید
نویسنده: کیم لی
مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی
alavitarjomeh@gmail. com
تجربه نشان داده که تیمهای کاری دارای هوشیاری عاطفی بالا در کنار مهارتهای مدیریتی کارآمد میتوانند بسیاری از ناممکنها را ممکن سازند و دست به کارهای بزرگی بزنند. در چنین تیمهایی امکان تبادل سریع و صریح اطلاعات و نظرات وجود دارد و فرآیند حل مساله به بهترین شکل ممکن صورت میپذیرد. امروزه تقریبا همه کارشناسان و صاحبنظران دنیای مدیریت بر سر این موضوع اتفاق نظر دارند که مهارتهای فنی در بهترین حالت تنها ۱۰ درصد موفقیتهای کاری را موجب میشوند و تحقق ۹۰ درصد باقیمانده به عوامل غیر فنی مانند مدیریت روابط، همگرایی و آگاهی اجتماعی و بهطور کلی هوش عاطفی مربوط میشود.
نویسنده: کیم لی
مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی
alavitarjomeh@gmail.com
تجربه نشان داده که تیمهای کاری دارای هوشیاری عاطفی بالا در کنار مهارتهای مدیریتی کارآمد میتوانند بسیاری از ناممکنها را ممکن سازند و دست به کارهای بزرگی بزنند. در چنین تیمهایی امکان تبادل سریع و صریح اطلاعات و نظرات وجود دارد و فرآیند حل مساله به بهترین شکل ممکن صورت میپذیرد. امروزه تقریبا همه کارشناسان و صاحبنظران دنیای مدیریت بر سر این موضوع اتفاق نظر دارند که مهارتهای فنی در بهترین حالت تنها ۱۰ درصد موفقیتهای کاری را موجب میشوند و تحقق ۹۰ درصد باقیمانده به عوامل غیر فنی مانند مدیریت روابط، همگرایی و آگاهی اجتماعی و بهطور کلی هوش عاطفی مربوط میشود.
دانیل گولمان، از صاحبنظران بنام در زمینه هوش عاطفی به مدیران توصیه میکند تا عمده توجه خود را بر آگاهی پیوسته از تغییرات محیطی و تعدیل رفتارشان بر اساس این تغییرات متمرکز کنند و رفتاری را نسبت به کارکنانشان نشان دهند که بر مبنای شرایط موجود است و برای این کار لازم است که از حساسیت عاطفی - اجتماعی بالایی برخوردار باشند. به عقیده او تیمهای کاری دارای هوشیاری و آگاهی عاطفی بالا در کنار برخورداری از مهارتهای مدیریتی قوی، قادرند بهترین دستاوردها را داشته باشند؛ آن هم به این دلیل که توانایی بسیار بالایی در تبادل اطلاعات، حل مساله، تصمیمگیریهای کاری مشارکتی و درک متقابل بینظیر دارند.شواهد و مصداقهای بسیار زیادی وجود دارد که نشان میدهد هوش عاطفی جزو موثرترین و متمایزکنندهترین عوامل در موفقیت شرکتهای بزرگ و درجه یک جهان به حساب میآید، به طوری که نزدیک به ۸۵ درصد از ۵۰۰ شرکت برتر در فهرست مجله فورچون، دارای درجات بسیار بالای هوش عاطفی در میان مدیران و کارکنان هستند.
علت اصلی این موفقیتها در تاثیر شگرفی است که بالا بودن هوش عاطفی شرکتها بر تقویت نوآوری و خلاقیت میگذارد. در واقع آنچه یک مدیر را قادر میسازد تا دست به کارهای بزرگ بزند و زمینهساز خلق رکوردهای بینظیر شود توانایی او در زمینه خود آگاهی و توانمندسازی کارکنان برای شناخت قابلیتها و پتانسیلهای خود است که در نهایت موجب شکلگیری رابطهای پایدار و عمیق بین مدیران و کارکنان میشود. در این میان مدیران دارای هوش عاطفی بالا دقیقا به مانند یک کاتالیزور قوی برای افزایش کارآمدی شغلی کارکنان و کلیت شرکت عمل میکنند و قادرند دست روی نقطه حساس و برجسته کارکنانشان بگذارند و آنها را برای انجام کارهای بزرگ برانگیخته کنند.برای تحقق این امر مهم در درجه اول باید خود مدیر به هوشیاری و آگاهی عاطفی بالا مجهز شود که این امر مستلزم برخوردار شدن او از مهارتهایی جدای از مهارتهای فنی و تخصصی کارش است که از جمله آنها میتوان به مهارت معطوف شدن بر هدف نهایی، راه حل محور بودن و برخورداری از دیدگاههای متوازن اشاره کرد.
حال سوال اینجاست که آیا این مهارتها آموختنی هستند یا اینکه ذاتیاند و غیرقابل یادگیری. در پاسخ به این سوال باید گفت که تمام مهارتهای عاطفی مورد نیاز مدیران قابل آموزش و یادگرفتنی بوده و میتوان آنها را تقویت کرد و گسترش داد. امروزه برنامههای نرمافزاری متعددی طراحی و تولید شدهاند که حاصل سالها تحقیق و بررسی پژوهشگران هستند و استفاده از آنها میتواند پلی مستحکم بین هوش عاطفی مدیران و سودآوری شرکتهای تحت رهبریشان باشد. بهعنوان مثال شرکت تلنت اسمارت از جمله شرکتهای پیشرو در زمینه اراده خدمات هوش عاطفی به مدیران است که خدمات و محصولات متنوعی را به مدیران ارائه میدهد.
علاوهبر این یک شبکه جهانی به نام Six Second نیز این امکان را به مدیران میدهد تا از طریق تقویت هوش عاطفی خود و کارکنانشان به افزایش سودآوری و ایجاد تغییرات مثبت کمک کنند.در این محصولات تلاش شده تا نقاط عطف و عوامل موثر بر پیشرفت شرکتها به مدیران شناسانده شوند و از طریق پیوند زدن آنها با ظرافتهای هوش عاطفی بتوان بهترین نتایج ممکن را در سختترین شرایط تحقق بخشید.مدیران نیز قادرند با کمک این محصولات و خدمات و با افزایش حساسیت خود در زمینههایی همچون چگونگی اندیشیدن و عمل کردن کارکنان در سازمان و الگوهای فکری و احساسی آنها مدلهایی را پیشنهاد دهند که در نهایت به افزایش بهرهوری و کارآیی افراد در سازمان منتهی شود. علاوهبر این مدیران میتوانند با افزایش آگاهیشان نسبت به هوش عاطفی و احساسات کارکنان شان آنها را در مسیر تغییرات مطلوب و مد نظر خود قرار دهند و از هر گونه مقاومت کارکنان بر سر راه تغییر و تحول جلوگیری کنند.
حساسیت مدیران نسبت به هوش عاطفی خود و کارکنان یک مزیت دیگر نیز دارد و آن توجه تمام ارکان شرکت به اخلاقیات کاری و اصول اخلاقی در کسبوکار است که حلقه مفقوده و مغفول مانده در دنیای کسبوکار امروز به حساب میآید. در یک شرکت یا سازمانی که هم مدیران و هم کارکنانش از نظر عاطفی و احساسی غنی هستند اصول اخلاقی و روابط سالم کاری چه بین مدیران و کارکنان و چه در میان خود کارکنان بهطور خودکار رعایت میشود و همین مساله از بروز بسیاری از چالشها و مسائل منفی در محیط کاری جلوگیری میکند.
در مجموع میتوان گفت که هوشیاری و آگاهی عاطفی مدیران عامل موثری است که پیوندهای کاری بین مدیران و کارکنان را تقویت کرده و تحولات و پیشرفتهای کاری و تحقق اهداف سازمانی را تسهیل و تسریع میکند و مهمتر از همه اینکه مدیران را برای مقابله با چالشها و پیچیدگیهای روزافزون دنیای کسبوکار در آینده تجهیز میکند و به آنها ابزاری را هدیه میکند که راهگشا و حل کننده بسیاری از مسائل است. این ابزار چیزی نیست، مگر کلید ورود به قلب کارکنان و وفادار ساختن آنها نسبت به شرکتی که در آنجا کار میکنند.
منبع: Forbes
ارسال نظر