پل نقدینگی از شاخص سازها به نمادهای کوچک

در همین راستا، شاخص هم‌‌وزن علاوه بر جبران جاماندگی خود نسبت به شاخص کل، موفق به ثبت بازدهی ۱۸ درصدی از ابتدای سال تا پایان معاملات چهاردهم اردیبهشت شده و شاخص کل نیز ۱۴ درصد بر ارتفاع خود افزوده است.

 چرایی تمایل تقاضا به نمادهای کوچک

استمرار اقبال سرمایه‌‌گذاران به سمت سهام کوچک بازار، موضوع جدیدی نیست و در سنوات گذشته، به کرات مشاهده شده که جریان پول میان سهام کوچک و بزرگ بازار جا‌‌به‌‌جا شده است. برای تحلیل روند کنونی بازار، باید به گذشته نه‌‌ چندان دور بازگشت؛ در سال ‌‌گذشته، به دلیل وجود ریسک‌‌های سیاسی و اقتصادی، عمده سرمایه‌‌گذاران ترجیح دادند بر روی سهام بزرگ و شاخص‌‌ساز بازار متمرکز شوند؛ سهم‌‌هایی که نقدشوندگی بالاتری داشتند و در نتیجه، شاخص‌‌کل عملکرد بهتری نسبت به شاخص هم‌‌وزن از خود نشان ‌‌داد. این تمرکز بر سهام بزرگ باعث شد سهام کوچک از قافله بازدهی عقب بمانند و نوعی جاماندگی در آنها شکل بگیرد. حال که فشار فروش در بازار کاسته شده و سرمایه‌‌گذاران به‌‌ دنبال جبران بازدهی عقب‌‌افتاده هستند، طبیعی است که سهام کوچک به کانون توجه بازگردند و شاهد رشد شاخص هم‌‌وزن باشیم.

 تفاوت رفتاری در سهام کوچک و بزرگ

در حالی که سهام بزرگ‌(اصطلاحا شاخص‌‌ساز) معمولا میزبان سرمایه‌‌گذاران حقوقی و سرمایه‌‌گذاران بلندمدت هستند، سهام کوچک‌‌تر عمدتا زمین بازی سهامداران خرد و نوسان‌‌گیرها محسوب می‌شوند. در بخش سهام بزرگ، ورود و خروج نقدینگی بیشتر وابسته به چشم‌‌اندازهای بنیادی است؛ به عبارتی، گزارش‌های مالی، نرخ‌‌ کامودیتی‌‌ها در بازار جهانی و سیاست‌های کلان اقتصادی، مسیر سرمایه‌ها را تعیین می‌‌کنند.

در نقطه مقابل، سهام کوچک‌‌تر به‌طور محسوسی تحت تاثیر جو روانی بازار و هیجانات کوتاه‌‌مدت قرار دارند. کافی است چند روز مثبت و متوالی ثبت شود تا شاهد موج ورود پول‌‌های خرد به این نمادها باشیم. اما نکته کلیدی اینجاست که همین نقدینگی، معمولا با همان سرعتی که وارد شده، بازار را ترک می‌‌کند و سهام کوچک را در مسیر اصلاح‌‌های سنگین می‌‌گذارد. از منظر رفتار سهامداران، بازیگران حقوقی در سهام بزرگ نقش تثبیت‌‌کننده دارند. این گروه‌ها معمولا در دوره‌های افت قیمت به ‌‌عنوان خریدار ظاهر می‌شوند و با مدیریت عرضه و تقاضا، از شوک‌‌های بزرگ قیمتی جلوگیری می‌‌کنند. اما در سهام کوچک، حقوقی‌‌ها حضور پررنگی ندارند یا نقش فروشنده دارند؛ بنابراین سهامداران خرد عملا میدان‌‌دار نوسان‌‌های شدید این نمادها هستند. 

1111

بررسی داده‌های معاملاتی نشان می‌دهد که سهام کوچک به‌طور میانگین بیش از دو برابر سهام بزرگ دچار نوسان‌‌های روزانه و هفتگی می‌شوند. ریسک و نوسان مهم‌ترین وجه تمایز میان این دو گروه است. سهام کوچک، به ‌‌رغم جذابیت رشد سریع در دوره‌های رونق، دارای ریسک نقدشوندگی هستند؛ یعنی در روزهای منفی بازار، خروج از این نمادها دشوار می‌شود و صف‌‌های فروش گسترده‌‌ای در این نمادها شکل می‌گیرد. در مقابل، سهام بزرگ به دلیل حجم بالای معاملات و حضور بازیگران عمده، حتی در روزهای منفی نیز امکان نقدشوندگی بالاتری دارند.

 نکته مهم برای سهامداران این است که هرچند سهام کوچک در ظاهر بازدهی‌‌های چشمگیرتری در دوره‌های کوتاه‌‌مدت ارائه می‌دهند، اما این بازدهی‌‌ها با ریسک سنگینی همراه هستند که می‌تواند در صورت چرخش بازار، به زیان‌‌های سنگین منجر شود. بنابراین ترکیب پرتفو باید با دقت طراحی شود؛ یعنی فرد سرمایه‌‌گذار باید از سهام بزرگ برای ثبات و از سهام کوچک نیز برای چاشنی بازدهی استفاده کند. در نهایت، جریان نقدینگی، رفتار سهامداران و میزان ریسک و نوسان، سه مولفه کلیدی هستند که باید برای تحلیل و تصمیم‌گیری میان سهام بزرگ و کوچک به‌طور دقیق مورد ارزیابی قرار گیرند. نادیده‌‌گرفتن هر یک از این مولفه‌ها می‌تواند هزینه‌های سنگینی به سرمایه‌‌گذار تحمیل کند.

 روند سال‌های گذشته

همان‌طور که عنوان شد؛ تا پایان معاملات روز چهاردهم اردیبهشت امسال، شاخص کل با رشد 14درصدی همراه شده و شاخص هم‌‌وزن نیز 18 درصد بر ارتفاع خود افزوده است. سال گذشته اما، شاخص کل و سهام بزرگ بازار، برنده این جدال بودند؛ جایی که شاخص کل با رشد 23 درصدی همراه شد و نماگر هم‌‌وزن فقط 7 درصد بر ارتفاع خود افزود. در سال 1402، سهام کوچک دست بالاتر را داشتند و شاخص هم‌‌وزن با رشد 27درصدی همراه شد و در مقابل شاخص کل، ‌‌12 درصد رشد را به ثبت رساند.

در سال 1401 نیز شاهد تفوق سهام کوچک بر سهام بزرگ و شاخص‌‌ساز بازار بودیم و بازدهی 68 درصدی برای نماگر هم‌‌وزن در برابر بازدهی 43 درصدی برای شاخص کل به ثبت رسید. در سال 1400 اما برتری با سهام بزرگ بازار بود و شاخص کل با رشد 5 درصدی همراه شد؛ این در حالی بود که در این سال، شاخص هم‌‌وزن با افت 21 درصدی همراه شد.

در واقع پس از ریزش سهمگین قیمت‌‌ها در سال 99، از سهام بزرگ بازار توسط حقوقی‌‌ها، سهامداران عمده و صندوق تثبیت بازار حمایت به عمل آمد و همین موضوع موجب شد تا شاخص کل در آن سال با افت همراه نشود؛ اما سهام کوچک و با ارزش بازار پایین به حال خود رها شدند و با توجه به اینکه این نوع سهام در آن مقطع، بخش قابل توجهی از سبد سرمایه‌‌گذاران حقیقی را به خود اختصاص داده بودند؛ سهام کوچک، موجب تحمیل زیان‌‌های عمده به پرتفوی سهامداران خرد شدند.  در سال 99 که یکی از تاریخی‌‌ترین سال‌های تاریخ بورس تهران است؛ شاخص کل برتری اندکی نسبت به شاخص هم‌‌وزن داشته است؛ در آن سال شاخص کل در پنج ماه نخست سال موفق به ثبت بازدهی بیش از 300 درصدی شد؛ اما در ادامه و با شروع ریزش قیمت‌‌ها از بیستم مرداد آن سال، از بازدهی شاخص کل کاسته شد و سال 99 برای این شاخص با ثبت بازدهی 155 درصدی به پایان رسید؛ گفتنی است که در آن سال، شاخص هم‌‌وزن 148 درصد رشد را تجربه کرد. 

2222

به دلیل عرضه سهام دولت در قالب دو صندوق دارا یکم و پالایش و همچنین عرضه اولیه نماد شاخص‌‌سازی مثل شستا در آن مقطع، سهام بزرگ بازار در صدر توجهات حقیقی‌‌ها قرار داشتند و همین موضوع موجب استیلای سهام بزرگ بر سهام کوچک و متوسط در آن سال شد. البته برتری سهام بزرگ بازار در سال 99، دلیل دیگری نیز داشت که به معاملات سال 98 بورس تهران مرتبط بود؛ در معاملات سال 98 بورس تهران، بازدهی قابل‌‌توجه 437 درصدی برای شاخص هم‌‌وزن به ثبت رسید و شاخص کل نیز 187 درصد رشد را به ثبت رساند؛ رشد بیش از دو برابری شاخص هم‌‌وزن نسبت به شاخص کل در سال 98، این تفکر را در کلیت بورس تهران در سال 99 ایجاد کرد که سهام بزرگ و شاخص‌ساز بازار دچار نوعی جاماندگی نسبت به سهام کوچک شده‌‌اند و بنابراین، پتانسیل رشد بیشتری را نیز دارند.

 فرق شاخص‌‌کل و شاخص هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وزن

شاخص‌‌ کل بورس تهران به ‌‌عنوان نماگر اصلی بازار سهام شناخته می‌شود؛ این شاخص نماینده و مقیاس ‌‌سنجش عملکرد بازار سهام با دیگر بازارها تلقی می‌شود. در سال‌های اخیر همواره تحلیلگران و سهامداران اشکالاتی را نسبت به شاخص‌‌کل مطرح کرده‌‌اند و همگی متفق‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌القول بر این موضوع تاکید دارند که نماگر اصلی بازار سهام، دماسنج مناسبی برای بیان وضعیت بازار سهام نیست و نمی‌توان عملکرد شاخص ‌‌کل را به سبدهای معاملاتی سهامداران تعمیم داد. البته آنچه از سوی این افراد مطرح می‌شود درست است؛ دلیل این امر نیز به نحوه محاسبه شاخص‌‌کل بازمی‌‌گردد. فرمول محاسبه این شاخص به‌‌گونه‌‌ای است که شرکت‌های بزرگ و با ارزش بازار بالاتر، تاثیرگذاری بیشتری نسبت به شرکت‌های کوچک دارند و از این‌‌رو این نوع از سهم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در بورس تهران با عنوان نمادهای شاخص‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ساز شناخته می‌شوند؛ در واقع در محاسبه این شاخص، وزن شرکت‌ها، مبنای ارزیابی قرار می‌گیرد و شرکت‌هایی که ارزش بازار بالاتری دارند، اثر بیشتری بر روی این شاخص دارند‌.

برای مثال تاثیر مثبت‌‌بودن یک نماد شاخص‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ساز که ارزش بازار بالایی دارد، می‌تواند تاثیر منفی چندین نماد کوچک بازار را خنثی کند.  در حالت یادشده، در حالی‌‌ که به لحاظ تعدد نمادها و وضعیت کلی بازار، وضعیت چندان مناسبی در معاملات به چشم نمی‌‌خورد، مثبت‌‌بودن یک سهم بزرگ، شاخص‌‌کل را مثبت نشان می‌دهد، در حالی‌‌ که واقعیت درون بازار چیز دیگری است و چندین نماد با افت قیمت مواجه شده‌‌اند و تنها به دلیل وزن زیاد نماد شاخص‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ساز و تاثیر مثبت آن، شاخص‌‌کل مثبت است.

 ابداع شاخص هم‌‌وزن

به دلایلی که گفته شد، از سال‌‌93 نماگر دیگری به ‌‌نام شاخص هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وزن ابداع شد که سعی در پوشش ضعف و کاستی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های شاخص ‌‌کل داشت. این شاخص در محاسبات خود اثر بزرگ ‌‌بودن و کوچک‌‌ بودن را کنار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاشت و برای همه شرکت‌ها وزن یکسانی را در نظر می‌گرفت، طبیعتا در اینجا دیگر مثبت‌‌بودن یک نماد شاخص‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ساز نمی‌تواند تاثیر منفی چندین نماد را خنثی و بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اثر کند و ما به دلیل تعدد نمادهای منفی، شاهد نزول شاخص هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وزن خواهیم بود و این ماجرا همان واقعیت موجود در بازار را نشان می‌دهد که در سبدهای معاملاتی سهامداران نیز برقرار است، پس می‌توان این‌‌چنین استنباط کرد که شاخص‌‌کل بورس تهران به دلیل در نظر‌‌ گرفتن وزن شرکت‌ها در محاسبات، وضعیت کلی بازار سهام را به نحو مطلوبی نمایش نمی‌دهد، اما شاخص هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وزن با توجه به اینکه برای همه شرکت‌ها، وزن یکسانی را در نظر می‌گیرد، معیار مناسبی برای سنجش وضعیت کلی بازار سهام و عملکرد پرتفوی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های معاملاتی سهامداران است.

 نسبت شاخص‌‌کل به شاخص هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وزن

محاسبه شاخص هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وزن از فروردین سال‌‌93 و از سطح مبنای 10‌‌ هزار واحد آغاز شد. در همین تاریخ شاخص‌‌کل بورس تهران در سطح 79‌‌ هزار و 15‌‌ واحدی قرار داشت. تقسیم عدد شاخص‌‌کل بر شاخص هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وزن در ابتدای شکل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری نماگر هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وزن، عدد 7.9 را به ‌‌عنوان نسبت شاخص ‌‌کل به شاخص هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وزن نشان می‌دهد، اما این نسبت چه چیزی را به مخاطب نشان می‌دهد؟

333

در واقع این نسبت برای مقایسه عملکرد سهام بزرگ و کوچک بازار مورد‌‌استفاده قرار می‌گیرد. همان‌طور که گفته شد این نسبت در ابتدای سال‌‌93 در سطح

 7.9 قرار داشته است، حال اگر از آن زمان به بعد شاخص‌‌کل عملکرد بهتری در قیاس با شاخص هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وزن داشت، طبیعتا به دلیل رشد بیشتر صورت کسر، این نسبت از محدوده 7.9 بالاتر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمد و اگر در این برش زمانی نمادهای کوچک‌‌تر بازار عملکرد مناسب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تری را در جدال با بزرگان ثبت می‌‌کردند، به علت رشد بیشتر مخرج کسر که شاخص هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وزن است، شاهد کوچک‌‌تر‌‌شدن این نسبت خواهیم بود، اما در واقعیت چه شد؟ رصد تحرکات این نسبت نشان می‌دهد که این نسبت در پایان روز معاملاتی 14 اردیبهشت سال جاری به محدوده 3.3 رسیده ‌‌است؛ در واقع همان‌طور که گفته شد می‌توان این‌‌چنین نتیجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری کرد که از ابتدای محاسبه شاخص هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وزن کوچک‌‌ترهای بازار در قیاس با بزرگان عملکرد بهتری داشته‌‌اند و این موضوع موجبات رشد بیشتر نماگر هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وزن را نسبت به شاخص‌‌کل فراهم کرده ‌‌است و نهایتا سبب ‌‌شده که نسبت شاخص‌‌کل به شاخص هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وزن افت کند. بررسی بازدهی این دو شاخص در این برش زمانی نیز گواهی بر این مدعا است.  در این مقطع زمانی شاخص‌‌کل بورس تهران بازدهی 3‌‌ هزار و 814درصدی داشته است، در حالی‌‌ که نماگر هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وزن رشد 9 هزار و 276 درصد را ثبت کرده‌‌ است. ارقام فوق نتیجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای که از تحلیل نسبت شاخص ‌‌کل به شاخص هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وزن گرفتیم را اثبات می‌‌کند.

بررسی این نسبت در سال جاری نیز نشان می‌دهد که در آخرین روز معاملاتی سال‌‌ گذشته این نسبت در سطح 3.41 واحدی قرار داشته، اما اکنون به 3.3واحد رسیده ‌‌است. همان‌طور که گفته شد افت این نسبت به ‌‌معنای عملکرد بهتر نمادهای کوچک بازار در قیاس با بزرگان و شاخص‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازها است که مجددا بررسی بازدهی این دو شاخص نیز همین موضوع را تایید می‌‌کند.

گفتنی است که شاخص‌‌کل بورس تهران و نماگر هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وزن در سال جاری تا پایان روز معاملاتی 14 اردیبهشت، به ترتیب رشد 14.1 و 17.9 ‌‌درصدی داشته‌‌اند که این شکاف 5 ‌‌درصدی بازدهی این دو شاخص همان موردی است که موجبات افت نسبت یادشده را فراهم کرده و گویای عملکرد بهتر سهام کوچک‌‌تر بازار نسبت به سهام بزرگ است. در واقع سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاران در بورس تهران می‌توانند روزانه با رصد تحرکات شاخص‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و نسبت شاخص‌‌کل به شاخص هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وزن، سمت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وسوی تقاضا در بورس تهران را تشخیص دهند و پرتفوی خود را متناسب با جهت حرکت این نسبت اصلاح کنند. 

اگر روند این نسبت کاهشی بود، سهامداران باید توجه خود را به سمت سهم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچک‌‌تر بازار معطوف کنند و اگر روند این نسبت افزایشی بود، تقاضا روانه سهم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بزرگ و شاخص‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ساز بازار شده و سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاران باید این مفروضات را در محاسبات ذهنی چینش پرتفوی خود لحاظ کنند.